آشنای صمیمی
کوه حرا
درشمال مکه قراردارد.درنقطه شمالی آن غاری است که انسان پس ازعبورازمیان سنگهامی تواندبه آن برسدکه ارتفاع آن به قدریک قامت انسان است.قسمتی ازداخل غاربانورخورشیدروشن میشود.
همین غارازآشنای صمیمی خودشاهدحوادثی است که امروزهم مردم به عشق استماع این حوادثاززبان حال آن غاربه سوی اومی شتابند.آن غاربازبان حال خودمی گوید:این نقه عبادتگاه عزیزقریش است.
فرشته ای ازطرف خداوندمامورشدآیاتی چندبه عنوان طلیعه وآغازکتاب هدایت وسعادت برای امینقریش بخواندتااورابه کسوت نبوت مفتخرسازد.آن فرشته همان جبرییل وآن روزهمان روزمبعث بود.
لذت بخش ترین ساعات برای حضرت ساعات خلوت وعبادت درحال تنهایی بود.اوبه همین حال سر میبردتااینکه درروزمخصوصی فرشته ای بالوحی فرود آمدوآن رادربرابراوگرفت وبه اوگفت ):اقرا)یعنی بخوان.حضرت فرمودند:من توانایی خواندن ندارم.فرشته وحی اوراسخت فشردسپس درخواست خواندن کردوهمان جواب راشنید.فرشته وحی اوراباردیگرسخت فشرد.این عمل راسه مرتبه تکرارکرد.ناگهان درخوداحساس کردمی تواندلوحی که دردست فرشته است بخواند.
دراین موقع آیات سوره علق 5-1راخواند.((اقراباسم ربک الذی خلق.خلق الانسان من علق.اقراوربک الاکرم.الذی علم بالقلم.علم الانسان مالم یعلم)).
روح بزرگ پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)بانوروحی نورانی شد.انچه راازفرشته آموخته بوددرصفحه دل ضبط نمود.پس ازاین جریان همان فرشته اوراخطاب کردکه:ای محمدتورسول خدایی ومن جبرییلم.حضرت وظیفه بزرگی راعهده دارشدند.
پی نوشت:فرازهایی ازتاریخ پیامبراسلام