جواب دندن شکن
پاسخ کامل
هییت اعزامی مردم حبشه وسیله بیداری قریش گردید.آنان نیزذرصددتحقیق برآمده جمعیتی متشکل از(حارث بن نصر)و(عقبه بن ابی معیط)به نمایندگی ازطرف قریش رهسپاریثرب شدندتارسالت دعوت (حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم)رابادانشمندان یهوددرمیان بگذارند.
دانایان یهودبه هییت اعزامی گفتندکه از(محمد)مطالب یادشده درزیرراسوال کنید:
1-حقیقت روح چیست؟
2-سرگذشت جوانانی که درروزگارهای پیشین ازانظارمردم پنهان شده اند(اصحاب کهف)؟
3-زندگی مردی که درشرق وغرب جهان گردش نمود(ذوالقرنین)؟
اگر(محمد)پاسخ این سه پرسش رادادیقین بدانیدکه برگزیده خداست ودرغیراینصورت دروغگواست.
نمایندگان باسرورهرچه بیشترواردمکه شده وهرسه سوال رادراختیارقریش گذاردند.آنان مجلسی ترتیب دادندوپیامبررانیزدعوت نمودند.
حضرتش فرمودند:من درباره این3سوال درانتظاروحی هستم.وحی آسمانی نازل گردید.
پاسخ پرسش اول مربوط به روح درسوره (اسراءآیه 85) :((ویسئلونک عن الروح قل الروح من امرربی ومااوتیتم من العلم الاقلیلا))واردشده است .
وپرسش دوم در(سوره کهف آیه های 9-28)وپرسش سوم درسوره (کهف آیه های83-98)پاسخ داده شده است.
پی نوشت:فرازهایی ازتاریخ پیامبراسلام.استاذجعفرسبحانی
خلیج خوک ها در کلام رهبری
حضرت آیتالله خامنهای فرمانده معظم کل قوا در دیدار جمعی از فرهنگیان سخنانی پیرامون حضور نظامی ایران در خلیج فارس مطرح کردند. ایشان فرمودند: “وقتی مقابل دشمن از نشان دادن قدرت بترسیم، دشمن پررو میشود، میگویند ایران در خلیجفارس رزمایش نداشته باشد؛ چه غلطها!” رهبر معظم انقلاب تاکید کردند: “از آن طرف دنیا میآید رزمایش برگزار میکند؛ خب بروید همان خلیج خوکها، اینجا چه میکنید!؟ خلیج فارس خانه ما است. جای حضور ملت ایران است، اینطور باید با قدرتهای زیادهخواه مواجه شد". اشاره فرمانده معظم کل قوا به خلیج خوکها کنایهای به ضعف ارتش آمریکا و عملیات ناموفق «خلیج خوکها» در کوبا بود
عملیات خلیج خوکها
بلافاصله بعد از به ثمر نشستن انقلاب کوبا؛ ایالات متحده آمریكا پیرو سیاست خصمانه خود در مقابل انقلابهای مردمی اعلام كرد دیكتاتوری در كوبا برقرار شده و خصومت خود را آغاز كرد. كاسترو اصلاحات خود را اجرا كرد و با ملی كردن منافع و دارایی های آمریكا در كوبا، حكومت سوسیالیست خود را آغاز كرد. بسیاری از ثروتمندان كوبا به آمریكا گریختند تا به كمك سیا دولت كاسترو را سرنگون كنند. در آوریل 1961 فراریان كوبا با كمك سیا عملیات “خلیج خوكها” را اجرا كردند كه شكست سختی به همراه داشت.
اتحاد جماهیر شوروی اعلام كرد علیه آمریكا وارد جنگ خواهد شد و در سال 1962 موشكهای هستهای خود را در كوبا مستقر كرد. بعد از اطلاع آمریكا از این اقدام شوروی، مناقشه دو ابرقدرت ادامه پیدا كرد تا اینكه آمریكا تعهد كرد به كوبا حمله نكند و در مقابل شوروی، كلاهكهای هستهای خود را از كوبا خارج كرد. مخالفان كاسترو از همان ابتدا در یك نكته اتفاق نظر داشتند، اینكه این انقلاب وابسته به شخص كاسترو است و اگر او نباشد انقلاب خیلی زود شكست خواهد خورد. با همین تحلیل از اولین روزهای به قدرت رسیدن كاسترو، نقشههای مختلفی برای ترور او طراحی و اجرا شد.
عملیات خلیج خوکها (Bay of Pigs Invasion) که در کوبا از آن به نام La Batalla de Girón یاد میشود، یک عملیات نظامی ناموفق بود که توسط آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا برای ساقط کردن حکومت سوسیالستی فیدل کاسترو در کوبا طراحی شده بود. در 17 آوریل 1961 به دستور جان کندی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکاو با ارزیابی اشتباه سازمان سیا، نیروی 1700 نفری آمریکا وارد جزیره خوکها شد. نیروهای طرفدار کاسترو، با غافلگیر کردن ضد انقلابیون کوبایی، ظرف ۴۸ ساعت، نیروهای شرکتکننده در عملیات خلیج خوکها را قلع و قمع کردند و صدها تن از مخالفین کاسترو دستگیر، زندانی و اعدام شدند.
سرویس جاسوسی شوروی از نقشه عملیات خلیج خوکها به نحوی مطلع شد و فیدل کاسترو را در جریان وقایع قرار داد.
خلیج خوکها کجاست؟
خلیج خوکها شاخه کوچکی از دریای کارائیب در جنوب کوبا است که در ۳۰ کیلومتری جنوب خاگوئی گرانده، ۷۰ کیلومتری غرب سینفوئگوس و ۱۵۰ کیلومتری جنوب شرقی هاوانا، پایتخت کوبا، قرار دارد. در غرب این خلیج دیوارههایی مرجانی وجود دارند که مرز بین خلیج خوکها با باتلاق زاپاتا واقع در شبهجزیره زاپاتا را تشکیل میدهند.
مهارت تبلیغ برای جوان امروزی
نکات مهمی از روحیه نسل جوان:
۱. بسیاری از جوانان امروزی از تذکر مستقیم امور تربیتی و اخلاقی متنفرند؛ به خصوص اگر مستقیم به خودشان اشاره شود.
در این گونه موردها، باید از زبان و روش قرآن استفاده کرد. قرآن کریم در نکوهش و مدح اشاره ی تصریحی کم دارد و به طورعمومی به روش غیر مستقیم، دارندگان صفت زشت را نکوهش و دارندگان صفت نیک را مدح می کند؛ مانند «وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَه لُّمَزَه»، « وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ» و « وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِین»
۲. جوان عصر حاضر از رمز و راز، پرده گویی و صحبت با ایما و کنایه بیشتر لذت می برد.
بدین جهت، در تماشای فیلم ها و خواندن کتاب ها بیشتر دقت می کند تا به زاویه های پنهان آن پی ببرد. قرآن کتابی است که رمز و رازهای فراوانی دارد. وقتی قران به جوان امروزی معرفی شود که از رازها و رمزها لذت می برد، طبیعی است که زبان قرانی را می پذیرد.
۳. جوان امروزی واقع گراست؛
پس باید برای او از واقعیت ها گفت و هیچ کتابی مانند قرآن و عترت واقعی نیست.
۴. جوان قرن ۲۱، اهل شبهه است؛
بنابراین باید به رمز و راز شبهه آگاه باشیم تا بتوانی از پس پاسخ برآییم که دراین صورت، واقعیت برای او ماندگار خواهد شد. به همین دلیل می گویند: «ذکر الشیء مبهماً ثم مفسّرا اوقع فی النفوس»
۵. جوان امروز عدالت خواه است و در پی آزادی.
۶. جوان عصر حاضر، امور تعبّدی محض را قبول نمی کند و به دنبال چراها می گردد.
زبان قرآن پاسخگوی این ویژگی جوان امروزی است؛ زیرا قرآن هیچ گاه انسان ها را به تعبد محض دعوت نکرده است و تأکید دارد: «ادْعُ إِلِی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَه وَالْمَوْعِظَه الْحَسَنَه وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»
۷. جوان امروز به برکت پیشرفت فناوری، قدرت تخیّل زیادی پیدا کرده است.
۸. جوان امروز می خواهد از قراین و شواهد خیلی دور واقعیت را بیابد؛
مانند کاراگاهان. زبان قرآن برای این ویژگی جوان نیز پاسخگوست. قرآن کریم نشانه های خیلی دوری از اشیا بیان کرده است؛ برای مثال در بیش از ۱۴۰۰ سال قبل، به پدیده ی لقاح درختان، وجود اتم، مرکز بودن خورشید و… اشاره کرده است.
بنابراین، اگر قرآن و عترت به درستی معرفی شود و پاسخ های جوان امروزی از میان آن ها داده شود، او دین را با همه ی وجود می پذیرد.
پی نوشت : سایت بلاغ
اصول آموزش مفاهیم دینی به کودکان
در رابطه با چگونگی آموزش مفاهیم دینی به کودکان اختلاف نظرهایی وجود دارد. گروهی معتقدند پیش از بلوغ نباید به کودک آموزش دینی داد و گروهی عکس این نظر را معتقدند.
از نظر اسلام، به ویژه براساس سیره و رهنمودهای معصومان (علیهم السلام) ، آموزش مفاهیم دینی از هنگام تولد شروع می شود و آموزش در دوره کودکی پایه و اساس در دوره های دیگر است.(1)
از طرفی، آموزش صحیح و مؤثر بدون در نظر گرفتن توانایی ذهنی کودک مطلوب نیست و ممکن است کودک را نسبت به یادگیری دلسرد و یا در یادگیری او اختلال ایجاد نماید. از این رو، آموزش مفاهیم دینی به کودکان گرچه امری بسیار مقدس و والا است، اما موفقیت درآن، در گرو آگاهی و شناخت اصول و روش های آموزشی متناسب با آن است. به فرموده امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) هیچ حرکتی نیست مگر این که انسان در به انجام رساندن آن نیاز به شناخت و آگاهی دارد: «ما مِن حَرَکة اِلاَّ وَ اَنتَ مُحتاجٌ فیها الی مَعرِفَه.»(2)
آموزش مفاهیم دینی نیز مانند هر علم دیگری نیاز به شناسایی و به کارگیری اصول و روش های صحیح، کارآمد و مؤثر دارد. بنابراین، همان گونه که شناخت خصوصیات و توانایی های کودکان در بهینه سازی آموزش مفاهیم دینی امری مسلم است، شناخت اصول و روش های مربوط به آموزش مفاهیم دینی کودکان دبستانی نیز ضرورت دارد.
بدین ترتیب، اگر آموزش مفاهیم دینی کودکان بدون توجه به اصول و روش های صحیح آموزشی انجام پذیرد، مصداق این سخن امام صادق (علیه السلام) خواهد بودکه: «اَلعامِلُ عَلی غَیرِ بَصیَرة کَالسَّائِرِ عَلَی غَیرِ الطَّریقِ لایَزیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ الاَّ بُعدا»؛(3) کسی که بدون بصیرت دست به انجام کاری می زند، مانند رونده در بیراهه ای است که هرچه سرعتش بیش تر باشد، از مقصد دورتر خواهد شد.
بنابراین، آنچه باید بدان توجه داشت و این نوشته نیز درپی آن می باشد، این است که درک و برداشت کودک از مفاهیم دینی با بزرگسالان یکسان نیست؛ آنان در حد ظرفیت ذهنی خود مطالب دینی را می فهمند و برآن اساس، جهان بینی خود را می سازند.
با توجه به سخن رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) که فرمود: «ما پیامبران موظفیم با هرکس مطابق درک و فهم او صحبت کنیم»،(4) اگر آموزش مفاهیم دینی برای دانش آموزان دوره ابتدایی به گونه ای حساب شده صورت نگیرد، نه تنها از تأثیرات سازنده ای برخوردار نمی گردد، بلکه می تواند پیامدهای زیانباری به دنبال داشته باشد. از این رو، هدف اصلی این متن دستیابی به اصول و روش های آموزش مفاهیم دینی به کودکان با مروری بر آیات و روایات اسلامی، نظرات دانشمندان تعلیم و تربیت و نیز اندیشمندان اسلامی است
1- اصل سهولت
منظور از اصل سهولت این است که در آموزش مفاهیم دینی به کودکان، باید توان شناختی، عاطفی و انگیزشی کودکان را در نظر گرفت و از زیاده روی، خشونت و سخت گیری در روند آموزشی پرهیز نمود؛ زیرا هدف از آموزش مفاهیم دینی، برانگیختن شوق و رغبت کودکان به یادگیری آموزه های دینی است و نه صرفا انتقال آگاهی های دینی.
از این رو، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) همواره این سخن را تکرار نموده اند که «آموزش دهید و آسان بگیرید و سخت گیری نکنید»؛(5) چرا که «خداوند مرا سخت گیر و سرسخت مبعوث نفرمود، بلکه مرا آموزگاری آسان گیر مبعوث نموده است.»(6)
شهید مطهری نیز نقل می کند: «پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن گاه که معاذ بن جبل را برای تبلیغ دین به یمن فرستاد، به او چنین فرمود: «یا مَعاذُ بَشّروَ لاتُنَفِّرْ وَ یَسّرْوَ لاتُعَسِّرْ»؛ می روی برای تبلیغ اسلام، اساس کارت تبشیر و مژده و ترغیب باشد، کاری بکن که مردم مزایای اسلام را درک بکنند و از روی میل و رغبت به اسلام گرایش پیدا کنند.
نکته ای که پیغمبر اشاره کرد این بود که «بَشَّر وَ لا تُنَفِّرْ»؛ کاری نکن که مردم را از اسلام فرار بدهی و متنفر بکنی. مطالب را طوری تقریر نکن که عکس العمل روحی مردم فرار از اسلام باشد.(7)
حال با توجه به اصل آسان گیری در آموزش های اسلامی، رعایت این اصل در آموزش مفاهیم دینی به کودکان از اهمیت بیش تری برخوردار است؛ زیرا بنابر آنچه در بررسی ویژگی های کودکان بیان شد، مفاهیم دینی اموری هستند که با فطرت کودک سازگارند و نیازی به تحمیل و سخت گیری ندارند، سخت گیری زمانی است که آموزه هایی خلاف خواست فطری کودک به گونه ای برای او ترسیم و تکرار شود که آن را بدون فکر و اندیشه بپذیرد. علاوه بر این، مفاهیم و آموزه های دینی سهل و آسان، زمینه های درونی و انگیزشی لازم را برای کودک فراهم نموده، او را به یادگیری مفاهیم و حقایق دینی علاقه مند می سازد.
چنان که خشونت و سخت گیری در امر آموزش مفاهیم دینی، کودک را نسبت به اصل دین و تعالیم حیات بخش آن بدبین نموده، آثار و پی آمدهای ناگواری در روحیه لطیف او باقی خواهد گذاشت.
بنابراین، رعایت این اصل در آموزش مفاهیم دینی کودک چنان مهم است که ائمه معصومین (علیهم السلام) در سخنان نورانی خویش والدین را بدان سفارش نموده اند. بنابر مضمون روایتی از امام صادق (علیه السلام) به نقل از رسول مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله) ، «والدین کاری را که انجام آن برای کودک آسان و ساده است بپذیرند و آنچه را که انجامش بر وی سنگین و غیر قابل تحمّل است از او انتظار نداشته باشند.»(8)
پی نوشت:
1) (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱، باب ۷، روایت ۱۳، ص۲۲۴.)
2)محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، باب ۱۱ فی وصیته لکمیل بن زیاد النخعی، ص ۲۶۷.
3)محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، باب من عمل بغیر علم، ح۱، ص ۴۳.
4)قال النبی: «انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم» (کافی، ج۱، روایه ۱۵، ص ۲۳.)
5)محمد محمدی ری شهری، العلم والحکمه فی الکتاب والسنه، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۶، حدیث ۱۳۱۱.
6)همان، حدیث ۱۳۰۸.
7)مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی، انتشارات صدرا، ۱۳۶۷، ص ۲۰۹.
8)وسایل الشیعه، ج ۱۵، ابواب احکام الاولاد، باب ۸۶، ص ۱۹۹.
طلبه و رشد جامع!!!
دسته ای از نیازهای طلبه در برنامه آموزشی حوزه به خوبی تأمین میشود. اما رفع دسته دیگر به همت و تلاش شخصی خود او واگذار شده است. آگاهی از این مسئله، موجب می شود طلبه، چشم طمع از برنامه ریزی دیگران بردارد، ابتکار عمل به دست گیرد، مردانه چاره ای بیندیشد و اقدامی کند.
حرکت اول در برنامه تشخیص عناصر مورد نیاز است. این قلم، در این فراز به معرفی این عناصر می پردازد. اما ارزشگذاری، درجه بندی و توزیع آنها بر زمان در قالب یک برنامة جزئی فراخور این مختصر نیست، گرچه گاهی به آن پرداخته است.
هر انسانی در مسیر بندگی خدا و تلاش برای سربازی حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) در ابعاد مختلف «باید» رشد کند و شکوفا شود؛ بُعد اخلاقی و معنوی ـ بعد علمی ـ بعد جسمی ـ بعد اجتماعی ـ بعد هنری ـ بعد حرفهای یا صنفی.
«باید»ی که در این جمله ادعا شده، اختصاصی به طلبه ندارد. هر انسان مسئولی در هر شغل و موقعیتی، اگر بخواهد خدمتگزار شایستهای برای پیشبرد اهداف دین باشد، باید بنای شخصیت خود را این چنین، جامع و متوازن و معتدل بسازد. از میان این ابعاد، رشد معنوی انسان، اصالت و ضرورت دارد، و رشد انسان در سایر ابعاد، باید در خدمت و به هدف رشد معنوی صورت گیرد.
1 ـ بعد معنوی و اخلاقی
ارتقای معنوی و تهذیب نفس، وظیفه طلبگی طلبه محسوب نمیشود؛ بلکه رسالت انسانی اوست. طلبه پیش از آنکه طلبه باشد یک انسان است. هر انسانی در هر صنف اجتماعی که خدمت میکند وظیفه تلاش برای کسب کمال روحی را برعهده دارد. این امانت، به دوش انسان با وصف انسان نهاده شده نه به دوش انسان با وصف طلبه.
البته قابل انکار نیست که طلاب علوم دینی به جهت نسبتی که با دین خدا، دارند، در بعد تهذیب نفس و عمل به آموزههای شریعت، مسئولیت بیشتری پیدا میکنند. عالم بدون تهذیب مرغ پر شکستهای است که بهزودی اسیر گرگ و روباه میشود. امام صادق به یکی از شاگردان خود فرمودند:
کار خوب، از هر کس خوب است. اما از تو خوبتر است. به جهت نسبتی که با ما داری. کار بد، از هر کس بد است و از تو بدتر. به جهت نسبتی که با ما داری.
ارائه برنامه اخلاقی نیازمند بحث جداگانه ای است که جزئیات آن با موضوع این گفتار تناسب ندارد و اما از آنجا که ارتباط مداوم با آثار اخلاقی، انگیزه و نشاط انسان را در حرکت به سوی کمالات معنوی تأمین و ناآگاهی و ندانمکاری او را کمتر میکند، بنا بر توصیه بزرگان، مناسب است این قبیل آثار، کتاب بالینی ما قرار گیرد. یعنی به هنگام خواب یا وقت مناسب دیگر در هر شبانه روز خود را موظف به مطالعة بخشی از آن بدانیم.
همچنین لازم است در هر شبانهروز، ساعتی برای خود قرار دهیم که در آن به خلوت و توجه بپردازیم. برنامه این ساعت ممکن است استغفار، دعا، نماز، مناجات، محاسبه، قرائت قرآن، یا توسل باشد. مناسبترین زمان برای این خلوت، سحرگاه است.
2 ـ بعد علمی
رشد شخصیت ما در هر یک از ابعاد ششگانه در گرو به دست آوردن آگاهی هایی است. این آگاهیها باید به مرور زمان در ذهن ما حضور یابد و پس از آن به دایره عمل نفوذ کند و به کار گرفته شود. در میان همه این آگاهیها شاید مهمترینها این امور باشد.
آشنایی با محتوای دین در دوره تحصیل ارتباط مستمر با قرآن ارتباط مستمر با احادیث مطالعه آثار اندیشمندان اسلامی
3 ـ بعد جسمی
حفظ تندرستی و نشاط جسمی، لازمه حرکت به سوی کمال است. به این منظور اهتمام به ورزش، استراحت کافی، تغذیه مناسب و حفظ بهداشت، ضروری است. طلبه باید برای انجام این وظیفه ضروری، آگاهیهای لازم را در هر مورد کسب کند و پس از آن به کار گیرد.
4 ـ بعد اجتماعی
ارتباط با اجتماع ضرورت زندگی انسان است. در این ارتباط هم جامعه بر انسان اثر می گذارد و هم فرد فردِ انسانها ـ به اندازه ابعاد وجودی خود ـ بر جامعه.
موفقیت انسان در این تعامل در گرو رشد اجتماعی است. مهمترین مولفه رشد اجتماعی، رشد سیاسی است که در مجموعهای از آگاهیها، توانمندیهای ذهنی، روحیات و رفتارها، متجلی میشود. کسب هوشمندی سیاسی، قدرت تجزیه و تحلیل، زمانشناسی، آشنایی با نظامها و نهادهای اجتماعی کلان و نیز تحولات عمده جهانی قدر متیقن وظایف ما در این بعد است.
5 ـ بعد هنری
وجود ذائقة جوشان و حس سرشار هنری که نشان از توازن و انسجام روحی دارد، موجب بهره مندی شخص از مظاهر زیبایی و نوعی نشاط و انبساط خاطر میگردد. علاوه بر این بهرة شخصی از جلوه های هنر، فوران ذوق و سلیقه و نیز قدرت خلاقیت هنری از دارایی های ارزشمند یک طلبه است که در قلم و بیان او سرازیر می گردد و آثار علمی او را جان بخشیده و به جریان می اندازد. لذا تقویت لطافت روحی و ظرافت هنری تا اندازة ممکن در دستورکار او قرار میگیرد.
6 ـ بعد صنفی
مجموع آنچه در اینجاپرداخته ایم بیشتر ناظر به هویت صنفی طلبه و ممیزات او از دیگران است.
پی نوشت:
1. بحارالانوار ج 47، ص 349 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 18،ص205
نکته ای در نیازهای زوجین
مرد ها یک حفره و یک نیازی در درونشان دارند، تعبیر به حفره از آن جهت است که هرچه خوراک درون آن بریزی سیر نمی شوند؛ در زن ها هم حفره های روانی ای وجود دارد که هرچه شما آن نیاز را ارضا کنی، باز هم آن نیاز وجود خواهد داشت.
دو نیاز اصلی بر شخصیت مرد و زن حاکم است؛ که این نیازها به صورت معکوس در زن و مرد بزرگ و کوچک می شود و آن نیاز به قدرت و نیاز به مهر است؛ یعنی زن ها نیاز به قدرت یعنی تسلط پیدا کردن و همچنین نیاز به مهر یعنی تایید، توجه، عشق، احترام گذاشتن و … دارند؛ مرد ها هم دقیقا همین دو نیاز را دارند منتها تصور کنید که مرد ها حفره نیاز به قدرت شان ده برابر حفره نیاز به مهرشان هست، این نیاز روانشناختی یک مرد است و اما زن ها نیاز به مهر و محبتشان ده برابر نیاز به قدرت است.
حالا این دو نفر کنار هم قرار می گیرند؛ مرد نیاز کمتری به مهر دارد پس می تواند مهرورزی کند، در طرف مقابل زن نیاز بیشتری به مهر دارد پس می تواند مهر دریافت کند و هرچقدر مهر و محبت کنید، سیری ندارد؛ حتی یک تماس تلفنی مرد به همسر خودش در روز می تواند حال روانی مثبتی در او ایجاد کند به خاطر اینکه اون تماس حکم مهرورزی را دارد و بر عکس این جریان صادق نیست یعنی اگر خانمی به شوهرش سرکار زنگ بزند که حالت چطوره؟ آقا می گوید برای چی زنگ زدی؟ لازم بود زنگ بزنی؟ بیخود زنگ زدی! برای اینکه مرد اصلا نیاز به این تلفن ندارد، مشکل هم برایش ایجاد می شود؛ به همین دلیل نیاز های مرد و زن باهم متفاوت اند و اگر به نوع نیازهای زن و مرد توجه نشود، نتیجه عکس خواهد داد.
اگر یک مرد به یک زن گل هدیه بدهد، آن گل برای زن بسیار معنا دار خواهد بود و حال روانی مثبتی به او خواهد داد و برعکس آن اگر یک زن به یک مرد گل بدهد اصلا اهمیتی برای او ندارد و یک دقیقه بعد هم فراموش خواهد کرد، حتی یک خودکار ارزش بیشتری برای او دارد؛ سعی کنید این مسائل را با خودتان تطبیق دهید و ببینید اصلا درست هست یا نه؟
بنابراین مردها نیاز به قدرت و زن ها نیاز به مهر دارند؛ پس اگر زنی نیاز به قدرت مرد را ارضا کند، مرد آرامش پیدا خواهد کرد و رمز آرامش مرد، قدرت بخشی به اوست، همه مردها هم به این قدرت نیاز دارند، علت اینکه مردها به کارشان علاقه مند هستند آن است که به وسیله کار پول در می آورند و پول هم به آن ها قدرت می دهد و …
درحالی که زن ها اصلا از کار قدرت نمی گیرند؛ اگر صدتا مرد، یک مرد را تشویق و تمجید کنند به اندازه تایید کوچک یک زن آرامش بخش نیست؛ به عبارت دیگر: مردها نیاز به قدرت از طرف همسرانشان دارند نه از طرف مردهای دیگر، چون از طرف کسی تایید می شود که خودش نیازمند قدرت نیست، به عنوان مثال وقتی من گدا هستم،اگر گدایی پیش من بیاید که فایده ای ندارد، یک مرد کنار مرد دیگر قدرت نمی گیرد اما کنار یک زن قدرت می گیرد برعکسش هم همینطور است اگر یک زنی به واسطه صد زن دیگر مهرورزی شود، نمی توانند به اندازه مهرورزی همسرش به او آرامش بدهند.
سوال من از زن ها این است که آیا شما مردی را سراغ دارید که نیاز به قدرت او ارضا شده باشد و پرخاشگری کند؟
پی نوشت: