نکات کلیدی در نگارش طرح نامه ها( اجمالی/تفصیلی/تحقیق پایانی)
در حوزه علمیه نرجس خاتون (سلام الله علیها) نشست هایی با حضور سرکار خانم داوودی و سرکارخانم طائبی با این موضوع برگزار گردید که ما حصل آن را در چند صفحه pdf جمع آوری کرده و در اختیار طلاب پژوهشگر می گذاریم.
چرانگاهمان راحفظ کنیم؟
چرا علامه جعفری به این كمالات رسید؟
ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میكنن و اظهار میكنند كه هر چه دارند از كراماتی است كه بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده :
«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم .یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اول شب نماز مغرب و عشا خواندیم و یک شربتی خوردیم.آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که ، کتابی هم نوشته بنام « شناسنامه خر » آمد. مدیر مدرسه مان ، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود ، به آقا شیخ علی گفت : آقا شب نمی گذره ، حرفی داری بگو ، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد . عکس یک دختر بود که ، زیرش نوشته بود « اجمل بنات عصرها » « زیباترین دختر روزگار » گفت : آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می کنم . اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید – از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد – و هزار سال هم زندگی کنید . با کمال خوشرویی و بدون غصه ، یا اینکه جمال حضرت علی (علیه السلام) را مستحبا زیارت و ملاقات کنید کدام را انتخاب می کنید ؟
گفت :آقایان واقعیت را بگویید .اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت : سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم به مادرت نگوئی ها؟
معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! نفر سوم گفت : آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (علیه السلام) معروف است که فرموده اند « یا حارث حمدانی من یمت یرنی » (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات می کند) پس ما انشاالله در موقعش جمال علی (علیه السلام) را ملاقات می کنیم!واقعا سوال مشکلی بود. کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم : من یک لحظه دیدار علی (علیه السلام) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی دهم.
واردحجره شدم یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه ای که شیعه و سنی درباره امام علی (علیه السلام) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت : این آقا خود علی (علیه السلام) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت : آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی خواستم ماجرا را بگویم، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل ( مدیر ) را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت : آقا دیگر از این شوخی ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است».1
مابایدخودراازقرارگرفتن درمعرض گناه دورکنیم مخصوصانگاهمان را.درقرآن آیات زیادی درموردنکوهش نگاه به نامحرم بیان شده:
1.(قُل لِلمُؤمِنينَ يَغُضّوا مِن اَبصـرِهِم؛به مردان مؤمن بگو: چشم هاى خود را از نگاه به نامحرمان فرو گيرند.)
2. (و قُل لِلمُؤمِنـتِ يَغضُضنَ مِن اَبصارِهِنَّ؛به زنان مؤمن بگو: چشم هاى خود را از نگاه به نامحرمان فرو گيرند.)
3. (يَعلَمُ خائِنَةَ الاَعيُنِ وما تُخفِى الصُّدور؛او چشم هايى را كه به خيانت گردش مى كند مى داند و از آنچه در سينه ها پنهان است با خبر است.)
حرام بودن نگاه به نامحرم، حكمت هايى دارد:
1. چشم فرو بستن از نامحرم، موجب پاكى و رستگارى است؛
قرآن كريم درباره حكمت اين حكم مى فرمايد: اين كار براى آنان پاكيزه تر است، زيرا خدا به آنچه مى كنند آگاه است .
2. چشم چرانى، موجب تسلّط شيطان بر دل انسان است؛
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايند: «نگاه كردن، تير مسمومى از تيرهاى شيطان است؛ پس كسى كه از ترس خداوند ترك كند، خداوند ايمانى به او عطا مى كند كه شيرينى اش را در قلبش مى يابد.»
3. چشم چرانى موجب هلاكت است؛
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «نگاه اول خطا است، نگاه دوم عمد است و نگاه سوم موجب هلاكت است.»
4. چشم چرانى موجب تحريك شهوت و ايجاد فتنه است؛
امام صادق(عليه السلام) فرمود: «نگاه دوباره به نامحرم، شهوت را در دل غرس مى كند و اين كار براى صاحب آن از حيث فتنه كافى است.»
به فرموده امام صادق(عليه السلام)، كسى كه به نامحرم نگاه نكند، خداوند از حورالعين به او تزويج مى كند.2
__________________
پانوشت :1:تلخیص ازداستان
2″نگاه
برگزاری کرسی آزاد اندیشی با موضوع اشتغال زنان سازنده یا آسیب زا؟
این جلسه با حضور 6نفر از طلاب (3نفر درگروه مخالف و 3 نفر در گروه موافق) و سرکار خانم ملکوتی خواه از اساتید حوزه علمیه برگزار گردید ایشان در ابتدا به تبیین موضوع پرداخته و ویژگی های اشتغال زنان و تاریخچه آن در جهان و ایران را بیان نمودند و سپس گروه موافق آثار مثبت اشتغال زنان برخانواده، همسر و فرزندان را با توجه به آیات و روایات بیان کرده و گروه مخالف نیز به بررسی آثار منفی اشتغال زنان با توجه به آیات و روایات پرداختند.
از جمله سوالات گروه موافق در مورد نفس اشتغال بر خانواده:
طبق آیه« للرجال قوامون علی النساء؛ حق مالکیت زن بر اموال»
«الرجال نصیب؛ اگر مرد و زن از راه عمل چیزی را بدست آورند مالک آن هستند»
و روایت نبوی: الناس مسلمون علی اموالهم؛ مردان و زنان بر اموال خودشان مسلط هستند
بعد از نماز جمعه به دنبال عمل خود بروید؟
(اشتغال زنان فی نفسه ممنوع نیست)
از جمله سوالات گروه مخالف در مورد نفس کار بر خانواده:
در سوره نسا ء آیه 34 مردان را سرپرست زنان دانسته و باید مخارج خانه را بپردازند
در سوره احزاب آیه32 در خانه ماندن زنان را تشویق می کند از نظر اسلام اداره مالی خانه بر عهده مرد است.
حدیث نبوی : جهاد زن خوب شوهر داری کردن است(بحار ج10)
نهج البلاغه: کارهایی را به زن محول کن که برای حال آنها بهتر است چون زن ریحانه است
( هدف اسلام محبوس کردن زن نیست بلکه آرامش به زن است.)
گروه موافق درمورد اثر اشتغال برهمسران:
کم شدن فشار کار بر مرد و تقسیم مساوی کار بین همسران
کم شدن فشار روحی بر مرد
گروه مخالف درمورد اثر اشتغال برهمسران:
کمرنگ شدن نقش پدری مرد
عدم وابستگی اقتصادی زن به مرد و به انزوا کشیده شدن مرد
فشار مضاعف به زن و کم شدن صحبت های زن با همسر خود
کاهش روابط زناشویی
کمرنگ شدن ظرافت رفتار و گفتار زن
گروه موافق درمورد اثر اشتغال بر فرزندان:
رابطه بهتر فرزندان با جامعه با مدیریت صحیح
گذاشتن وقت بیشتری برای فرزندان توسط پدر
تربیت صحیح اجتماعی
گروه مخالف درمورد اثر اشتغال بر فرزندان:
عدم فرزند آوری
استرس بر مادر در زمان بارداری
کم توجهی به تغذیه فرزند
افسردگی کودکان
عدم مهرورزی مناسب
عدم نظارت تربیتی معنوی بر نوجوانان
در ادامه با دادن زمان به طلاب گرامی، هر دو گروه به سوالات هم پاسخ داده و آنها را نقد کردند .
در پایان با جمع بندی مطالب هر دو گروه توسط سرکار خانم ملکوتی خواه نتایج بحث اعلام و نتیجه قطعی به شرح زیر داده شد:
با توجه به تاریخچه ای که در ابتدای زمان کرسی بیان کردیم شبهه اشتغال زنان در مورد زمان حاضر کلا منتفی می شود زیرا از همان ابتدای تاریخ در ایران از زمان مادها و در بقیه جهان نیز از همان ابتدا بوده است.
با توجه به ادله دوستان اصل اسلام با اشتغال زنان مخالفتی ندارد و زن ها می توانند کار کرده و صاحب اموال شوند
طبق پژوهش سرکار خانم دکتر لولا آور جایگاه و اشتغال زنان طبق سخنان رهبر اسلامی به شرح زیر است:
ایشان دغدغه اصلی زنان را اشتغال نمی دانند بلکه حضور زنان در جامعه را، دغدغه می دانند اگر دنبال جامعه بانشاط هستید باید زنان در همه عرصه ها حضور داشته باشند و تاکید بسیار بر افزایش علم و آگاهی زنان دارند تا تاثیر مثبت بر خانواده و جامعه داشته باشند که در بعضی موارد با وارد شدن به عرصه ای همراه با شغل و اشتغال می شویم و گاهی با وارد شدن به عرصه ای همراه با اشتغال نمی شویم ، که با توجه به این نکته هر زنی با توجه به شرایطی که دارد باید ببیند می تواند وارد عرصه اشتغال شود یا خیر.
اما آنچه دشمن تبلیغ می کند فعالیت های اجتماعی ملازم با اشتغال زنان نیست و باید این مسئله فرهنگ سازی شود
همچنین در اینجا بحثی وجود دارد مبنی بر افراط و تفریط، در بحث آثار مثبت و منفی اشتغال، ما باید در همان ابتدای ورود زن به جامعه و دانشگاه تعیین رشته های مورد نیاز جامعه را نموده و تفکیک جنسیتی کنیم تا با شرایط یک خانم سازگار شود اما امروزه با مدیریت غلطی که انجام شده و با بیرون رفتن از تعادل و افراط در یکسری مسائل ، زنان به کارهایی وارد شده که نباید وارد می شدند و قبح این مسئله ریخته شده، تا به این نقطه رسیدیم که هر خانمی وارد هر شغلی می شود و سرجای اصلی خود قرار نمی گیرد
و اما با توجه به شرایط حال حاضر و نیاز مالی و ….راهکار چیست؟
1- راهکار اول؛ به دست دولتمردان است دولتمردان باید مقداری در آمد برای زن های خانه دار درنظر بگیرند تا شاید مشکلات خانه حل شده و زن بتواند مشکل مالی خود را تا حدی حل نماید حال اگر باز هم مشکل آنها حل نشد باید کارهایی مناسب با روحیه زن فراهم نموده تا زن ها مشکل روحی پیدا نکرده و درعین حال مشکلات مالیشان نیز برطرف شود و باز هم اگر با نداشتن اشتغال مشکل روحی پیدا می کنند دولتمردان باید مراکز تفریحی ورزشی …فراهم نمایند و به صورت رایگان در اختیار زن ها قرار دهند تا مشکلات آنها حل شود.
2- راهکار دوم مربوط به خود ماست که باید آینده سازی درستی برای فرزندانمان داشته باشیم تا آنها پشتوانه مالی داشته باشند، و وارد شدن به عرصه های مختلف را برای درآمد درنظر نگرفته و دچار مشکل مالی نشوند.همچنین در هنگام ازداوج شرط شود قسمتی ازمهریه به زن داده شود تا پشتوانه مالی داشته و دغدغه و مشکل مالی نداشته باشد.همچنین توجه به این نکته که انسان با بدست آوردن بعضی چیزها بعضی چیزها را از دست می دهد که هر زنی باید شرایط خود را در نظر گرفته و آثاری که بر زندگی اش اثر گذارتر و پررنگ تر است را انتخاب نماید
3-راهکار سوم؛ اشتغال جایز است اما نه به صورت مطلق بلکه با شرایطی:
1- اشتغال با هویت زنانگی منافاتی نداشته باشد.
2- شغل انتخابی نباید با نظام خانواده و عقاید و سنن شهر و محل زندگی منافات و ناسازگاری داشته باشد و زن با انتخاب شغل احساس آرامش نماید و از طرفی اشتغال باید سبب پیشرفت زن شود اگر قرار باشد شغلی را انتخاب نماید که باعث پیشرفت اقتصادی شود ولی باعث بوجود آمدن هزینه های دیگر زندگی و مانع پیشرفت معنوی و کمال یک انسان شود هیچ ارزشی ندارد.
و در پایان اینکه زنان باید اشتغال به شغل هایی داشته باشند که با توانایی روحی و جسمی آنها سازگاری داشته باشد و هر شغلی مشروط به این نکته است ؛تا دچار خستگی های روحی و جسمی نشوند.
تصاویر مراسم تقدیر از اساتید به مناسبت هفته معلم
برگزاری کرسی آزاد اندیشی
اشتغال زنان سازنده یا آسیب زا
ما چه میدانیم جانبازی چیست!
برای دیدن یکی از دوستهای جانبازم، رفته بودم آسایشگاه امامخمینی(ره) که در شمالیترین نقطۀ تهران است. فکر میکردم از آسایشگاههای مجهز کشور باشد، که نبود! بیشتر، به خانهای بزرگ شبیه بود.
دوستم نبودش. فرصتی شد به اتاقها سری بزنم. اکثرِ جانبازهای آنجا قطعنخاع بودند، برخی قطعنخاع گردنی یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر. بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از دو دست.
و من چه میدانستم جانبازی چیست
و چه دنیایی دارند آنها… .
جانبازی که ۳۵ سال بود از تخت بلند نشده بود، پرسید: «کاندیدا شدهای! آمدهای عکس بگیری؟»
گفتم: «نه.» ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم.
میگفت: «اینجا گاه مسئولی هم میآید، البته خیلی دیربهدیر و معمولاً نزدیک انتخابات!»
همۀ اینها را با لبخند و شوخی میگفت. همصحبتی گیر آورده بود، من هم ازخداخواسته. نگاه مهربان و آرامش به من تسلّی میداد. خیلی زود رفیق شدیم، وقتی فهمید در همان عملیاتی که او ترکش خورده، من هم بودهام.
پرسیدم: «خانه هم می روی؟»
گفت: «هفتهای دو هفتهای یک روز.» نمی خواست باعث مزاحمت خانوادهاش باشد!
توضیح میداد که خانوادههای همۀ جانبازهای قطعنخاع دیگر بیمار شدهاند. هیچکدام نیست دیسک کمر نگرفته باشند.
پرسیدم: «اینجا چطور است؟»
شکر خدا را میکرد، بهخصوص از کارمندانی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یکجور خودش را بدهکارشان میدانست. یاد دوست شهیدم اسماعیل فرجوانی افتادم: دستش که عملیات والفجر هشت قطع شده بود، نگران هزینههای بیمارستانی بود که نکند زیاد شوند!
گفتم: «بی حرکتِ دستوپا خیلی سخت است. نه؟»
با خنده میگفت: «نه!»
نکتۀ تکاندهنده و جالبی برایم تعریف کرد: او که نمیتوانست پشهها را نیمهشب از خودش دور کند، میگفت: «با پشههای آنجا دیگر دوست شده است…» پشههای آنافل را میگفت. «… نیمهشبها که مینشینند روی صورتم و شروع میکنند خون مکیدن، بهشان میگویم کافی است دیگر!» میگفت: «خودشان رعایت میکنند و بلند میشوند، نگاهم را که میبینند.»
شانس آوردم اشکهایم را که سرازیر شده بودند، ندید.
نوجوان بوده، ۱۶ساله، که ترکِش به پشت سرش خورده بود و الان… نزدیک ۵۰ سالش شده بود! سالها بود که فقط سقف بیرنگوروی آسایشگاه را میدید.
آخر من چه میدانستم جانبازی چیست!
صدای رعدوبرق و باران از بیرون آمد. کمک کردم تختش را بیرون سالن بیاوریم تا باران نرمی را ببیند که باریدن گرفته بود. چقدر پله داشت مسیر!
پرسیدم: «آسایشگاه جانبازهای قطعنخاع که نباید پله داشته باشد!»
خندید و گفت: «اینجا ساختمانش مصادرهای است و اصلاً برای جانبازها درست نشده.»
خجالت کشیدم: دیوارهای رنگورورفتۀ آسایشگاه، تختهای کهنه، بوی نم و خفگیِ داخل اتاق ها… هر دقیقهاش چند ساعت برایم میگذشت.
به حیاط که رسیدیم، ساختمانهای بسیار شیکِ روبهرو را نشانم داد که انگار اروپایی بودند. میگفت: «اینها دیگر مصادرهای نیستند. بسیاری از این ساختمانها بعد از جنگ ساخته شده و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاههای جانبازهاست.»
نمیدانستم چه جوابش را بدهم. سکوت کردم.
گفت: «فکر میکنی چند سال دیگر، ما جانبازها زنده باشیم؟»
یکّه خوردم. چه سؤالی بود! گفتم: «چه حرفی میزنی عزیزم. شما سرورِ مایید. شما افتخار مایید. شما برکت ایرانید. همه دوستتان دارند. همه قدر شما را میدانند. فقط اوضاع کشور این سالها خاص است. مشکلات کم شوند حتماً به شما بهتر میرسند.» خودم هم می دانستم دروغ می گویم: کِی اوضاع ما استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهۀ خاص نبوده اوضاع کشور… .
چند دقیقه میگذشت که ساکت شده بود و آن شوخطبعیِ سابقش را نداشت، بعد از اینکه حرف مرگ را زد. انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطرههای ریزِ باران و به فکر فرو رفته بود.
کاش حرف تندی میزد.
کاش شکایتی میکرد.
کاش فریادی میکشید و سبک میشد
و مرا هم سبک میکرد!
یک ساعت بعد،
بیرون آسایشگاه بیهدف قدم میزدم.
از خودم بدم میآمد.
از تظاهر بدم میآمد.
از فراموشکاریها بدم میآمد.
از جنگ بدم میآمد.
از جانبازجانباز گفتنهای عدهای و تبریکهای بیمعنای پشتِ سر همشان، از کسانی که میگویند ترسی از جنگ نداریم، همانها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند و این روزها هم، نه جانبازها را میبینند، نه پدران و مادران پیر شهدا را… . بدم میآمد از کسانی که نمیدانند ستونهای خانههای پُرزرقوبرقشان چطور بالا رفته!
کاش بعضیها بهاندازۀ پشههای آنافلِ آسایشگاه معرفت داشتند و وقتی که میخوردند، میگفتند کافی است!
ما چه میدانیم جانبازی چیست؟
پی نوشت:
رحیم قمیشی،۱۱اردیبهشت۱۳۹۶