تسبیح فاطمه(س)
﷽
✨?✨
ما همانگونه که فرزندان خود را به نماز وا می داریم به تسبیح فاطمه(س) وادار مےسازیم پس به آن پایبند باش که هرکس به آن پایبند شود بدبخت نخواهد شد
[ #امام_صادق علیه السلام ]
? کافی ج۳ ص۳۴۳
حفظ آبرو
?حفظ آبرو
?⇦امام علی علیه السلام مقدار “پنج بار شتر” خرما براى شخصى آبرومند که از كسى تقاضاى كمك نمىكرد فرستادند.
یک نفر که آنجا حضور داشت به امیرالمومنین گفت:
آن مرد كه تقاضاى كمك نكرد، چرا براى او خرما فرستادید؟ ضمناً يك بار شتر هم براى او كافى بود!
?⇦امام على علیه السلام فرمودند:
خداوند امثال تو را در جامعه ما زياد نكند! من میبخشم و تو بخل مىورزى!؟
اگر من، آنچه را كه مورد حاجت او است، پس از درخواست کردن بدهم، چيزى به او ندادهام؛ بلكه قيمت آبرویش را به او دادهام؛ زيرا اگر صبر كنم تا از من درخواست كند، در حقيقت او را وادار كردهام كه آبرويش را به من بفروشد
? وسائل الشيعه، ج ۲، ص۱۱۸
#مومن_واقعی کیه؟؟
#مومن_واقعی کیه؟؟
#تکبر
??پیامبر اکرم ص :هر كس از سه كار تكبّر نورزد، مؤمن حقيقى است:
? خدمت به #خانواده،
? نشستن با #فقرا
? و غذا خوردن با #خدمتكارش.
? تحکیم خانواده؛ حدیث 319
مدارا کردن به جای دعوا کردن
?مدارا کردن به جای دعوا کردن
?⇦امام صادق علیهالسلام به همراه دو نفر از اصحاب، قصد عبور از منطقه ای را داشتند که به پاسبان حکومتی برخورد کردند.
مأمور حکومتی، با لحنی تند و گستاخانه به امام صادق علیهالسلام گفت:
«هرگز نخواهم گذاشت که از اينجا عبور کنی.»
?⇦امام صادق علیهالسلام با مدارا از او تقاضای عبور کردند ولى پاسبان به سختى جلوی حضرت را گرفته بود.
یکی از اصحاب به نام «مصادف» به امام گفت:
«اين پاسبان شما را مىآزارد و مىترسم شما را حبس کنند. اگر اجازه دهید، من و «مرازم» هر دو حاضريم او را مخفیانه بکشیم و جسدش را به رودخانه اندازیم.»
?⇦امام صادق عليه السّلام در پاسخ فرمودند:
«اى مصادف! خويشتن دار باش»
امام صادق عليه السّلام پيوسته با زبانی نرم از پاسبان تقاضای عبور مىكردند.
سرانجام پس از معطلی زیاد، نزدیک صبح، پاسبان به امام صادق اجازه عبور داد.
?⇦پس از عبور، امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«اى مصادف! اين بهتر است يا آنچه تو گفتى؟ چه بسا كه آدمى از ذلّت كوچكى بیرون میآید و به ذلّت بزرگترى گرفتار میآيد.»
? روضه كافى(کلینی)، ص ۴۹
#خـــاطرات_شهدا
#خـــاطرات_شهدا
از بیمارستان که مرخص شد ، هنوز به ماه نرسیده ، رفت جبهه !
حسابی عصبانی شدم . بهش گفتم:
محسن ! تو با این وضعیت چه جوری میخوای بجنگی؟
تو که دست راستت کار نمیکنه !
عضله بازوی دست راستش کاملا از بین رفته بود و فقط انگشت سبابه اش حرکت میکرد!
به همان انگشت سبابه اش اشاره کرد و گفت:
ببین !
خدا این انگشت را برای من سالم نگه داشته ! ، برای چکاندن ماشه تفنگ ، همین یه انگشت کافیه !!
و در حالی که سعی میکرد اشک هایش را از من پنهان کند ، گفت:
مادر!
دلم بدجوری هوای کربلا رو کرده !
به او گفتم:
من چشام آب نمیخوره تو بری کربلا رو ببینی !
کربلا رو نمی بینی که هیچ ، ما رو هم به فراق خودت می نشونی !
کمی تامل کرد و گفت:
مادر جان !
من کربلا رو برای خودم نمیخوام !
برای نسل های بعدی میخوام !!
برای 7- 8 سال آینده !!!…..
#شهیدمحسن_وزوایی
? یادگاران
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
??????????
#کلام_استادشهید
#کلام_استادشهید
مردم دارای یکی از سه حالت به حسب عواطف اجتماعی خود میتوانند باشند: یا به آن حد رسیده باشند که اهل احسان و ایثار باشند … و از راحت خودشان به خاطر اجتماع بکاهند و صرف آسایش اجتماع کنند، رنج خود و راحت یاران بطلبند. حالت دوم این است که حدود و حقوق خود را حفظ کنند، حقوق خود را برای خود حفظ کنند و به حقوق دیگران هم تجاوز نکنند که حالت عدل است و اوّلی حالت فضل و احسان و ایثار بود. حالت سوم این است که اهل بغی و تجاوز به مرزها و حدود اجتماعی باشند، به یکدیگر تجاوز کنند، به مال و جان و حیثیت دیگران تجاوز کنند. جامعه ما در حالت سوم می باشد.
ضمناً از اینجا یک نکته معلوم می شود و آن اینکه معروف در میان ما این است که می گوییم فرق ما شرقیها و بالاخص ایرانیها با غربیها به این است که ما اهل عاطفه هستیم و آنها اهل نظم و منطق، و حال آنکه اگر ما اهل عاطفه می بودیم حداقل این بود که مرتبه دوم را حفظ می کردیم، زیرا حداقل عاطفه اجتماعی این است که آزار شخص به دیگران نرسد و حال آنکه تمام زندگی ما پر است از انواع آزارها به خاطر جلب منافع شخصی و بلکه دچار سادیسم می باشیم و از نفس آزار دیگران لذت می بریم…
در میان ما افرادی احیاناً پیدا میشوند که دارای عواطف عالی اجتماعی می باشند و اهل فضل و ایثار می باشند و این شکاف بین افراد اجتماع ما هست که بعضی اهل تجاوزند و بعضی اهل ایثار، برخلاف غربیها که یکدست می باشند و همه اهل عدل و متوسطند….
#شهید_مطهری
?یادداشتهای استاد مطهری، ج 6، ص151 و 152
? اللهم عجل لولیک الفرج…?