بهترین زاد و توشه برای عالم آخرت چیست؟
✅ بهترین زاد و توشه
برای عالم آخرت چیست؟ #تـقــوا.
تقوا چیست؟
تقوا این است که
✅ انسان از خدا بترسد. گناه نکند.
✅ واجبات خدا را به جای آورد.
✅ به چراغ قرمز دین که رسید ترمز کند.
✅ به چراغ سبز دین که رسید برود.
✅ به حرام ترمز کند،
✅ به حلال آزاد است،
?این تقواست.
? پس بهترین زاد و توشه برای
عالم آخرت تقواست.
?⇦تقوا یعنی اعمال ما یک جوری باشد که اگر ما خبر نداشته باشیم، و ماموری ماهواره گذاشته باشد که اعمال ما را یک هفته زیر نظر بگیرد،
✴️⇦سخنان ما، نگاه های ما، همه را و بعد از یک هفته بگویند: دیشب تلویزیون همه اعمال یک هفته این آقا را گذاشته و نشان داده، من اگر بشنوم ناراحت نشوم. اگر ناراحت نشدم باتقوا هستم.
✳️⇦اما اگر ناراحت بشوم و بگویم وااای وااای چه کارهایی من کرده ام، همه را دیشب نشان داده اند، من تقوا ندارم.
“از بیانات آیت الله مجتهدی (ره)”
#خـــاطرات_شهدا
#خـــاطرات_شهدا
روزی از رضا پرسيدم ،
تا به حال چند بار مجروح شده ای؟
تبسمی كرد و گفت:
يازده بار !!
و اگر خدا بخواهد به نيت دوازده امام ، در مرتبه ، دوازدهم شهید می شوم….
او همان طور كه وعده داده بود ، مدتی بعد در منطقه ، شریانی ، به وسيله ی تركش خمپاره راه جاودانگی را در پيش گرفت….
راوي : همسر
#سردارشهيدرضا_چراغی
فرمانده لشگر محمد رسول الله (ص)
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
#کلام_استاد
#کلام_استاد
غیر از صلوات تنها دعای واجب در نماز میدونید چیه؟
اهدنا الصراط المستقیم
صراط الذین “انعمت علیهم”
هر روز چند بار تکرار میکنیم ولی چند بار فکر کردیم این انعمت علیهم کیا هستن؟
بریم تو قرآن پیدا کنیم.
سوره نسا آیه 69 این افراد رو معرفی میکنه :
وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِين
و کسانی که خدا و رسول را اطاعت کنند همنشين کسانی خواهند بود که خدا به آنان نعمت داده از انبیا و صدیقین وشهدا و صالحین
نبی=حضرت رسول افضل الانبیا والمرسلین
صدیق=حضرت زهرا صدیقه طاهره ،حضرت علی صدیق اکبر فاروق اعظم
(اینکه به خلیفه اول لقب صدیق و به خلیفه دوم لقب فاروق رو دادن به سند برادران اهل سنت از جانب اهل کتاب به اونا داده شده!)
شهدا=سیدالشهدا
صالحین=اباصالح کیه؟
حالا از بین این دسته هایی که خدا بهشون نعمت داده ما از کدوم دسته هستیم؟
نبی که نشدیم،صدیق هم مقام خیلی بالاییه که هرکسی بهش نمیرسه صدیقه طاهره به این مقام رسید.
شهید هم که نشدیم، میمونه صالحین !
دعا کنیم که از صالحین باشیم تا جز دسته ای که خدا به صراط مستقیم هدایتشون کرده باشیم.
صالحین رو کجا استفاده میکنیم؟
درسته سلام نماز.
میگیم:
السلام علیک ایها النبی ورحمت الله وبرکاته
پس نبی ذکر شد.
السلام علینا و علی عباد الله الصالحین
ببین اینجام خودمونو با عبادالصالحین قاطی میکنیم. بعد میگیم
السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
95درصد مردم ازشون بپرسی نمیدونن این سلام آخر نماز علیکم خطاب به کیه؟!
اول نماز از خدا خواستیم مارو به صراط مستقیم هدایت کنه صراط اونایی که نعمت داده بهشون.
از آیه دیگه استنباط کردیم که این انعمت علیهم انبیا و صدیقین و شهدا وصالحین هستند .در سلام نماز به انبیا و صالحین سلام دادیم.
پس این السلام علیکم خطاب به مقام صدیقین و شهداست !….
#استاد_رائفی_پور
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
??????????
#سیره_شهدا
#سیره_شهدا
به کوچکترین چیزهایی که ما توجه نداشتیم دقت می کرد. اسراف در زندگیش راه نداشت.
تا می توانست ، در هر شرایطی به مخلوقات خدا کمک می کرد. از هر لحظه ی عمر خودش بهترین استفاده را می کرد.
یادم هست پشت باشگاه صدری ، دور هم نشسته بودیم. کنار ابراهیم، یک تکه نان خشک شده افتاده بود.
نان را برداشت و گفت: ببین نعمت خدا رو چطور بی احترامی کردند؟! نان خیلی سفت بود. بعد یک تکه سنگ برداشت.
و همینطور که دور هم نشسته بودیم، شروع به خُرد کردن نان نمود.
حسابی که ریز شد ، در محوطه باز انتهای کوچه پخش کرد! چند دقیقه بعد کبوتر ها آنجا جمع شدند.
پرنده ها مشغول خوردن غذایی شدند که ابراهیم برایشان مهیا نموده بود…..
#شهیدابراهیم_هادی
? سلام بر ابراهیم۲_ص۱۴۷
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
#تفکر
#تفکر
به چیزی غیر از توکل و یاد خدا برای انسان ، آرامش حاصل نمی شود
و چیزی غیر از اعراض و دوری از یاد خدا و غفلت ، زندگی را تلخ و ناگوار نمی کند…..
#آیت_الله_بهجت
? در محضر بهجت، ج۲، ص۲۴۵
#شبتون_شهدایی
التماس دعای فرج….
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
معرفی شهید عباس آبیاری؛
?معرفی شهید عباس آبیاری؛
شهید مدافع حرم «عباس آبیاری» متولد 8 دی ماه سال 70 که به صورت داوطلبانه برای دفاع از حریم و حرم اهلبیت(س) راهی سوریه شده بود، در 21 دی ماه سال 94 به دست تروریستهای تکفیری در خانطومان به قافله شهدا میپیوندد.
?به نقل از همسر؛
?عباس آقا فرزند چندم شما بود؟
من چهار فرزند دارم که عباس فرزند سوم و تک پسر بود.
?پسرتان خصوصیت اخلاقی خاصی در دوران کودکی داشت؟
از بچگی یک خصوصیت اخلاقیای که داشت، حجب و حیا و غیرت بود. وقتی هنوز مدرسه نمیرفت، او را در کلاس ژیمناستیک ثبتنام کردیم، روز اول که رفت، گفت «دیگر نمی روم،» گفتم«چرا مامان جان؟»که گفت «لباسهایشان بد است، من دوست ندارم.» حدود هفت سالگی او را در کلاس فوتبال ثبتنام کردیم که آن را هم نرفت و گفت«لباسش کوتاه است و من دوست ندارم پاهایم بیرون باشد.» این حجب و حیا و غیرت در او ماند تا زمانی که شهید شد.
?وقتی بزرگ شد، چه خصوصیت بارز اخلاقی داشت؟
عباس 24 سالگی به شهادت رسید. در این 24 سالی که از خدا عمر گرفت، چشمش به صورت نامحرم نیفتاد و هر موقع میخواست با خانم نامحرمی صحبت کند، سرش پایین بود.
?دانشگاه هم رفته بود؟
نه، به خاطر اینکه دو سال پیگیر کارهای رفتنش بود. اوایل ما نمیدانستیم که در حال انجام کارهایش برای اعزام به سوریه است ولی بعد از مدتی مطلع شدیم. در مورد دانشگاه نرفتن میگفت«اگر بخواهم دانشگاه بروم، پیگیریام برای رفتن به سوریه، کمرنگ میشود.»
?شما و پدرش چه سبک زندگی و روش تربیتی داشتید که پسرتان در مسیر اهلبیت قدم گذاشت و شهید شد؟
باید لقمه و پولی که در خانه آورده میشود، حلال باشد. پول حلال روی بچه تاثیر میگذارد. در زندگی ما هیچ وقت حتی یک قران پول حرام نیامد. خدا را شکر میکنم که پولی که در زندگی ما آمده، حلال بوده است. عقیده دارم که دوران بارداری نیز خیلی مهم بوده و شرط است. در آن دوران غذا یا خوراکی هیچ کس را نخوردم و نماز، قرآن و ذکرها را میخواندم. زمان شیردهی هم به همین شکل بود. عباس طوری زندگی کرد که تا روز رفتن به من و پدرش دروغ نگفت. در کل اهل دروغ گفتن نبود، یعنی همانطور که ظاهر بسیار زیبایی داشت، زیبایی باطنش هزار برابر بود و باطن بسیار خوبی داشت.
?عباس آقا رزمیکار بود، در این باره توضیح بدهید.
عباس، رشته رزمی را از همان دوران کودکی دوست داشت و حدود 15 سالگی وارد رشته رزمی شد. در رشته رزمی هم بسیار موفق بود و به قهرمانیهای متعدد رسید و مدالهای زیادی کسب کرد. هاپکیدو رشتهای است که نمیتوانند به خارج بروند، از کره استاد میآوردند و او در اینجا در مبارزه امتحان میگرفت و حکم قهرمانی را میداد. عباس قهرمان و استاد رشته رزمی هاپکیدو بود.
?پدر عباس آقا پاسدار هستند؟
بله ولی الان بازنشسته شده و جانباز دوران جنگ هم است. از 13 سالگی و ابتدای جنگ در منطقه بود. بعد که ازدواج کردیم تا سال 73 در منطقه بودیم. بعد از جنگ برای پاکسازی مناطق مینگذاری شده و تفحص شهدا میرفت. ما دزفول بودیم که مدتی برگشتیم و عباس در تهران دنیا آمد و دوباره رفتیم و تا سه سالگی عباس، در دزفول بودیم.
?پس پسرتان از همان دوران کودکی با ایثارگری آشنا بود؟
همسرم عباس را از همان دوران خردسالی با خود به تفحص شهدا و پادگان میبرد. از دوران کودکی با تمام سلاحها آشنا شده بود. بزرگتر هم که شد بهتر و بیشتر آشنا شد و در مسابقات تیراندازی سپاه شهریار همیشه مقام اول را کسب میکرد.
?سپاهی بود؟
نه عباس بسیجی بود ولی به سپاه شهریار میرفت.
?روز وداع با پیکر پسرتان در معراج شهدا، راجع به نذر عباسآقا برای رفتن به سوریه گفتید، در این باره توضیح میدهید؟
بالاترین و بهترین قهرمانی عباس این بود که شهادتش را آقا حضرت عباس(ع) امضا کرد، چون هر کجا میرفت تا به سوریه برود، این کار نمیشد تا اینکه اربعین سال 94 به کربلا رفت.
میخواست از کربلا به سوریه اعزام شود چون از کربلا راحتتر اعزام صورت میگرفت که آنجا هم اعزام نشد. وقتی برای زیارت به حرم صاحب اسمش حضرت عباس رفته و گفته بود«یا حضرت عباس(ع)،24 سال به اسم شما زندگی کردم، مامان، بابا و همه فامیل میگویند که یک سر سوزن از غیرت، شهامت، منش و خصوصیات شما را دارم، مامان میگوید که پایت را جای پای حضرت عباس(ع) گذاشتهای، نذر میکنم تا موقعی که مدافع حرم نشدم و به زیارت خانم زینب(س) نرفتهام، آب خالص نخورم.» آنجا نذر میکند که تا موقع رفتن به سوریه آب خالص نخورد. من همیشه در خانه به عباس میگفتم «عباس، پایت را جای پای حضرت عباس(ع) گذاشتهای» که میپرسید «از کجا میدانی مامان؟» میگفتم «از همانجایی که خودت میدانی.» عباس خودش متوجه شده بود که آقا نذرش را قبول کرده است و روی نذرش ماند. وقتی برگشت، گفت «میخواهم به مشهد بروم و با پاسپورت افغانستانی به سوریه بروم.»
ما نگذاشتیم این کار را انجام دهد. تا اینکه پدرش به عباس گفت «من شش روز برای دوره آموزشی میخواهم بروم، تو هم بیا.» بعد از اتمام دوره و وقتی به سوریه رفت، روز 15 دی ماه بود که در حرم حضرت زینب(س) و بعد از زیارت، آب میخورد. این نذر آب، حدود 46 روز طول کشید.
?شما از تمام این ماجراها با خبر بودید؟هیچگاه شده بود که در کار اعزام به سوریه «نه» بیاورید؟
بله میدانستم، چرا نه میآوردم؟ما بیعتشکن نیستیم. هیچ وقت این کار را نمیکردم. ای کاش زمان عاشورا ما هم در کربلا بودیم. به حرف نیست باید عمل کرد.
?از نذری هم که کرده بود، مطلع بودید؟
بله. ما تنها پدر و مادری بودیم که برای رفتن عباس، رضایت محضری دادیم، چون نمیبردند و گفته بودند که «باید رضایت محضری داشته باشید.» ما نخواستیم که لبیک گفتنمان همینطوری باشد چون لبیک باید واقعی باشد. میگفتیم یا امام حسین(ع)، ما همیشه و هر زمان که بخواهید هستیم و خدا را شکر که خدا قبول کرد.
?عباس آقا توصیه یا صحبت خاصی داشت؟
عقیده عباس همیشه به داشتن غیرت و حجب و حیا بود. میگفت«چه زن و چه مرد باید به شخصیت خود نگاه کند و لباس بپوشد. لباس انسان شخصیتش را نشان میدهد.» معتقد بود که زن و مرد باید از نگاه نامحرم پرهیز کنند و عفت کلام داشته باشند. به احترام به بزرگترها را نیز خیلی تاکید داشت.
?احترام پدر و مادر را به چه شکل نگه میداشت؟
عباس روی حرف ما، حرف نمیزد و به همه شکل احترام ما را نگه میداشت.
?چقدر روی ولایتفقیه حساس بود؟
برای ولایت و ولیفقیه احترام خاصی قائل بود و کسی نمیتوانست حرفی نامربوط در این باره جلوی او بزند و واقعا از ولایت فقیه پیروی میکرد. در زمان فتنه 88 با اینکه سن کمی داشت ولی به شدت فعال بود و از نظام و ولایت دفاع کرد.
?دراین باره بیشتر توضیح دهید.
عباس خیلی درباره کارهایی که آن زمان انجام میداد، صحبت نمیکرد ولی برای جلوگیری از اغتشاشات میرفت. کارها و رفتارهای فتنهگران را میدید. روز عاشورای همان سال بعد از دیدن آن صحنهها، حال بسیار بدی پیدا کرده بود و در تمام آمادهباشهای بسیج، حضور داشت.
?به مستحبات هم اهمیت میداد؟
به مستحبات و حقالناس خیلی توجه داشت چراکه اگر غیر این بود که عباس، عباس نمیشد. وقتی میگویم عباس، پایش را جای پای حضرت عباس(ع) گذاشت، پس از هر نظر ایمان و اعتقاد قویای داشت.
?وصیت هم کرده بود؟
به صورت کتبی خیر، ولی زبانی به من وصیت کرده بود که همیشه پشت ولایتفقیه باشید و هر زمان که نیاز شد، جلوی ظلم بایستید، همدیگر را دوست داشته و مهربان باشید.
?عباسآقا چه تاریخی به سوریه اعزام شد؟
قرار بود دی ماه سال 94 عباس همراه پدرش به سوریه برود که پدرش را نبردند و گفتند «انشاء ا.. بعد» که سر این موضوع پدرش ناراحت شد و به عباس گفته بود «من تو را بردم، ثبتنام و حمایت کردم، چطور تو را ببرند؟ تو من را تنها گذاشتی و خودت میروی» که عباس گفته بود «بابا من میروم و مطمئن هستم که پنجشنبه میآیی.» عباس 12 دی ماه از خانه رفت و 13 دی اعزام شد و روز 15 دی ماه بعد از زیارت حرم حضرت زینب(س) آب خورده بود و روز 21 دی ماه در خانطومان سوریه به شهادت رسید.
?نحوه شهادت عباس آقا را میدانید؟
بعد از شهادت عباس، همسرم نیز به عنوان مدافع حرم به سوریه رفته بود. آنجا فیلمی که توسط داعش گرفته شده بود را دید. عباس ساعت چهار روز 21 دی ماه تیر خورده و وضعیت به شدت وخیمی پیدا کرده بود. آنها بالای یک شیار در خانطومان بودند و دو نفر از همرزمانش نیز کنارش بودند. تعریف میکنند که بعد از تیر خوردن، همرزمانش گفته بودند برگردیم ولی عباس گفته بود «نه». اینها مستقیم نیروهای داعش را میدیدند و فاصله نزدیکی با هم داشتند.
عباس میگوید «شما تمام مهمات و سلاح من را ببرید و یک نارنجک به من بدهید.» با این حرف دوستانش خندیده و به شوخی گفته بودند«با نارنجک میخواهی خودت را به شهادت برسانی؟» که عباس گفته بود «کجای کار هستید؟خود خانم دنبالم میآید.» نارنجک را میگیرد و دوستانش از شیار پایین میروند و زمانی که پنج تا از نیروهای داعش به او نزدیک میشوند، ضامن نارنجک را میکشد و آنها را به درک واصل میکند و بعد خودش به حالت سجده روی خاک میافتد و به شهادت میرسد. به خاطر اینکه عباس چند تا از فرماندهان و تعداد زیادی از نیروهای داعش را به هلاکت رسانده بود، فرمانده اصلی گفته بود زنده و مرده این آدم را باید اسیر کنید که از صبح تا حالا لبخند را به لب ما خشکانده است و هموزن دست و پایش، طلا جایزه میگذارد. بعد از شهادت، پیکر عباس را برمیدارند و سر، صورت و بدنش را اربا اربا میکنند و آن را در بخشهای مختلف پخش میکنند. چند ماه بعد جمجمه، دو تا دنده و حدود یک کیلو از بدنش را در مبادله تحویل دادند که روز هفتم تیرماه مصادف با 21 ماه مبارک رمضان پیکرش را دفن کردیم.