#نزدیک_به_شهدا
•••♥️
#تلنگرانه
⇜وقتے روایتے از #شهدا میشنویم
⇜وقتے روضهاے گوش میڪنیم
?متحول میشویم و اولین فرصت
تصمیم به #ترڪ گناهان? میگیریم
اما آنقدر دست #شیطان قویست
ڪه دوباره فریب میخوریم
و مرتڪب گناه میشویم?
?وقتے وصیتنامه? شهدا را میخوانیم. نشان میدهد آنها پاے #توبههایشان ایستادند.
?وقتے #ایستادند به آسمان راه یافتند
?بله، مسئله #درجا زدن ماست!
ما باید قوے شویم!
باید #نفس را به زانو در بیاوریم
تا بتوانیم همچون #شهدا رها شویم?
#نزدیک_به_شهدا?
#روایٺــ_عِـشق
#روایٺــ_عِـشق ✒️
?محمدمهدی همیشه تاکید داشت
شاد زندگی کنیم!
یکی از برنامه هایی که داشتیم پیاده روی بود.
و همیشه تو پیاده روی هامون
یک مسجد رو مقصد قرار میدادیم
که یک ساعت پیاده رویمون
ختم به مسجد و اذان میشد…
?هیچ کدوم از خوشی هامون خرج بردار نبود
و اصراری نداشتیم که حتما با پول خوشی کنیم،
سعی میکردیم تو لحظه خوش باشیم…
از کوچیکترین اتفاقات زندگی،
حتی غذاخوردنمون هم، برای خودمون خوشی میساختیم… مثلا اگر برنج درست میکردم و ته دیگ داشت
برنج رو پشت و رو میکردیم و روش شمع میزاشتیم
و تولد میگرفتیم…
?همیشه اول سفرمون تولدت مبارک داشتیم
و هفته ای سه چهار بار ما تولد داشتیم… و همسایه ها هم همیشه میگفتند
چقدر شما تولد میگیرید و چقد شادید…
#شهید_محمدمهدی_مالامیری?
#سالروز_ولادت
عاشقانه شهدا
? عاشقانه شهدا
?بابام تو#دماوند یه باغچه ای داره #سیزده_بدر رفته بویم اونجا داشتیم تو کوچهباغا قدم میزدیم که یکم جلوتر از من رفت و گفت “حاج خانوم عکس شهادتمو بنداز."?
?من هم شوخیشوخی چند تا عکس گرفتم گفت “#شهید که شدم اینارو بذار #پروفایلت …!”
همیشه بهم میگفت
“بعد شهادتم صبور باش و مقاوم”
خدا هم واقعاً منو واسه شهادتش آماده کرده بود?
?اخلاقش جوری بود که میدونستم بالاخره شهید میشه و
به دلم افتاده بود چون رفتنی بود و من مخالفت میکردم با#سوریه رفتنش آخرشم خود #داعش اومد سراغ #همسر دلاورم?
?همسرم به فدای امام حسین علیهالسلام ناراحت نیستم چون همسرم تو بهشت منتظرمه
حالا هم کنارمه و مراقبمه?
?این آخریا درباره شهادتش خوابای عجیبی میدیدم
آخرین خوابم این بود که
خودمو تو جایی مثه#بهشت دیدم، سبز و زیبا، با چادر مشکی ایستاده بودم،روبروی یه تابوت مزین به #پرچم_ایران رفتم جلوتر همسرم بود. نشستم کنارش و باهاش حرف میزدم که یهو از خواب پریدم
?گفتم: “خیره انشاءالله…!
حتماً طول عمرش بیشتر میشه"❤️
ولی روزی که آوردنش#معراج_شهدا، درست همون صحنهای بود که تو خواب دیده بودم❗️
به روایت همسر شهید
#جواد_تیموری?
#شهید_حمله_تروریستی_داعش_به_مجلس
#شکستن_نفس...
#شکستن_نفس…
باران شدیدی درتهران باریده بود.خیابان17شهریور را آب گرفته بود؛ چند #پیرمرد میخواستند به سمت دیگرخیابان بروند، مانده بودند چه کنند، همان موقع #ابراهیم از راه رسید.پاچه #شلوار را بالازد؛ با #کول کردن پیرمردها آن هارا به طرف دیگرخیابان برد…
ابراهیم ازاین کارها زیاد انجام میداد و هدفی جز #شکستن_نفس خود نداشت مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها #مطرح بود.
سلام امام زمانم
سلام امام زمانم✋?
گل نرگس چه شود بوسه به پایت بزنم
تا به کی خسته دل از دور صدایت بزنم
گل نرگس نکند مهر ، زمن برداری
داغ دیدار رخت را به دلم بگذاری
شبتون بخیر و آرام
امشب دعا میکنم
خدای بزرگ نصیبتان کند
هر آنچه از خوبی ها آرزو دارید،
لحظه هاتون آروم
شبتون بخیر
خوابتون شیرین
آسمون دلتون روشن
درپناه خداباشید
?شبتون بخیر و آرام?