#ظهور تنها راه نجات
#ظهور تنها راه نجات
?#امام_حسن_عسکری علیه السلام فرمودند:
? به خدا قسم! فرزندم مهدی، غیبتی خواهد داشت که کسی از هلاکت در آن نجات نمییابد مگر کسی که خداوند وی را بر #اعتقاد_به_امامت_اهل_بیت علیهم السلام پایدار سازد و بر دعای_بر_تعجیل_فرج توفیق دهد.
? کمال الدین و تمام النعمة،ج ۲، ص ۴۱۶
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#التماس_دعا_فرج
حکایت جوان خدا ترس
?حکایت جوان خدا ترس?
✍️سلمان یکی از یاران پیامبر ص تعریف کرده روزی از بازار آهنگران کوفه می گذشت. جوانی نقش زمین شده بود و مردم دورش را گرفته بودند.
سلمان از گرمای کوره ها، عرق از پیشانی اش سرازیر بود. هر کس درباره جوان سخنی می گفت. یکی می گفت: دچار تشنج شده است.
دیگری می گفت: جن زده شده است. سلمان از میان جمعیت گذشت و کنار جوان نشست. او چشم خود را از هم گشود و گفت: من هیچ کسالتی ندارم، ولی اینان گمان می کنند بیمارم.
با شگفتی پرسید: پس چرا از حال رفتی و بر زمین افتادی؟ گفت: از بازار می گذشتم، صدای چکش های آهنین بر آهن های گداخته، مرا به یاد سخن خدا انداخت که فرمود: ((و لهم مقامع من حدید)) یعنی: و برای دوزخیان، گرزهایی آهنین است.حج/21
?ترجمه تفسیر المیزان ج۱۶ص۳۹۹
امام علی علیه السلام
✍️امام علی علیه السلام
مردم در دنیا دو گروهند: گروهی تنها برای دنیا تلاش میکنند و دنیایشان آنان را از آخرتشان بازداشته است. نسبت به بازماندگان خود از فقر وحشت دارند ولی از فقر خویش (برای جهان دیگر)، خود را در امان میدانند. از این رو عمر خود را از در منافع دیگران فانی می سازند (و دست خالی به آخرت می روند) گروه دیگر برای آنچه بعد از دنیا است تلاش میکنند سهم آنان بدون نیاز به کار و کوشش فراوان از دنیا به آنها میرسد چنین کسانی هر دو سود را برده اند و هر دو سرا را با هم مالک شده اند. آنها در درگاه خدا آبرومندند و هرچه بخواهند خداوند از آنها دریغ نمی دارد.
? نهج البلاغه حکمت۲۶۹
حـرف مـردم
? حـرف مـردم ?
✍️لقمان و پسرش يک مرکبي داشتند. هردو سوار شدند جايي بروند، يکي ديد گفت: بي انصافها، دو نفر آدم سوار يک حيوان شديد؟ به اين حيوان فشار ميآيد. جفتشان پياده شدند، حيوان خالي ميرفت و اينها پياده، يکي اينها را ديد و گفت: عجب آدمهاي ناداني هستيد. اين حيوان دارد خالي ميرود، سوار او شويد. چرا پياده ميآييد؟ اين دو حالت، لقمان سوار شد و پسر پياده آمد. يکي ديد و گفت: عجب آدم بي انصافي هستي. اين بچه پياده بيايد و تو آدم به اين بزرگي و سر حالي سوار مرکب باشي؟ پياده شد و خودش پياده آمد بچه را سوار کرد. يکي ديد گفت: عجب بچهي نا اهلي هستي. اين پيرمرد پياده بيايد و تو سوار شدي؟ گفت: بابا چهار حالت بيشتر ندارد. يا بايد هردو سوار ميشديم يا هيچکدام، يا تو سوار و من پياده، يا من سوار و تو پياده! هر چهار جور را مردم حرف زدند.
يعني شما هرکاري کني، ما گاهي بعضي جاها سخنراني ميرويم، مثلاً آن آقا يک ماشين شاسي بلند دارد، من غالباً سوار نميشوم. ميگويند: حاج آقا چه ماشيني داري؟ گاهي مثلاً ميگوييم: پياده برويم يا با يک ماشين ساده برويم. ميگويند: نگاه کن کلاس تواضع گذاشته است، ميخواهد بگويد: من زهد دارم. آقاي قرائتي خدا حفظش کند، ميگفت: نماز جمعه جلو مينشينيم، يک چيزي ميگويند. وسط جمعيت بنشينيم، يک چيزي ميگويند. خيلي آقا بايد حواس جمع باشد.
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
#شبزیارٺےارباب
یکی از اوجب اعمال همه نوکرهاست
هر شب جمعه سلامی طرف کرببلا…
#شبزیارٺےارباب
ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا
?ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا?
?خاطرات شهید ابراهیم هادی
?سن شهادت: 25 سال
?اهل شهرستان تهران
?قسمت 9⃣
?هدف از ورزش کردن
?✨?✨?✨?✨
?صبح زود ابراهیم با وسایل کشتی از خانه بیرون رفت. ما هم دنبالش راه افتادیم. هر جا می رفت دنبالش رفتیم. ابراهیم رفت سالن کشتی و ما هم رفتیم قسمت تماشاگران نشستیم. ابراهیم چند تا کشتی گرفت و همه را پیروز شد. تا اینکه یکدفعه نگاهش به ما افتاد. ما هم حسابی تشویقش می کردیم. با عصبانیت سمت ما آمد. گفت چرا اومدین اینجا؟ زود باشین برین خونه. در همین زمان بلندگو گفت کشتی نیمه نهایی بین آقایان هادی و تهرانی. ابراهیم کشتی را برد. از سالن کشتی خارج شد.
?✨?✨?✨?✨
?آن روز خیلی از دست ما عصبانی بود. در بین راه می گفت: «آدم باید ورزش را برای قوی شدن انجام بده، نه قهرمان شدن. من هم می خوام فنون را یاد بگیرم در مسابقات شرکت می کنم و هدف دیگری ندارم.» ابراهیم می گفت: «هر کس ظرفیت مشهور شدن را ندارد، از مشهور شدن مهمتر این است که آدم بشیم.» آن روز ابراهیم به فینال رسید. اما قبل از مسابقه نهایی، همراه ما به خانه برگشت وعملا ثابت کرد که رتبه و مقام برایش اهمیتی ندارد. ابراهیم همیشه جمله معروف امام را می گفت: «ورزش نباید هدف زندگی شود.»
?✨?✨?✨?✨
?کتاب سلام بر ابراهیم ، صفحه 32 الی 33