از ابن عباس نقل شده که گفت:
از ابن عباس نقل شده که گفت: روزی پیامبر(ص) به همراه تعدادی از اصحابشان در مسجد قبا نشسته بودند، رسول خدا (ص) فرمود: اولین کسی که الان بر شما وارد میشود، مردی از اهالی بهشت است!
برخی از اصحاب تا این سخن را شنیدند، برخاسته و از مسجد خارج شدند تا دوباره وارد شده و اولین کسی باشند که بهشت بر او واجب میشود، پیامبر(ص) متوجه شده و به بقیه اصحاب که نزد ایشان بودند، فرمودند: اکنون جماعتی در حال سبقت گرفتن از یکدیگر، بر شما وارد میشوند، (ولی از میان آنها) کسی که پایان یافتن ماه آذار (نام یکی از ماههای رومی معادل ماه خرداد و در آن زمان معادل ماه صفر) را بر من بشارت بدهد، اهل بهشت است.
آن جماعت برگشتند و وارد شدند و ابوذر نیز همراهشان بود، پیامبر(ص) به آنها فرمود: ما در کدام یک از ماههای رومی هستیم؟ ابوذر گفت: یا رسول الله! ماه آذار به پایان رسیده است.
پیامبر(ص) فرمود: ای اباذر! من این مسأله را میدانستم، ولی دوست داشتم قوم من بدانند که تو مردی از اهالی بهشتی و چطور اینگونه نباشد، در حالی که تو بعد از من به دلیل محبتت به اهل بیتم، از حرم من طرد (تبعید) میشوی، تنها زندگی میکنی و تنها میمیری و قومی که امر کفن و دفن تو را انجام میدهند، به واسطه تو خوشبخت میشوند، آنها دوستان من در بهشتی هستند که به پرهیزکاران وعده داده شده است.
این در حالی است که در میان کتب حدیث، تنها روایتی که اشاره به پایان یافتن ماه صفر و آغاز ربیع داشته باشد، همین روایت است، به نظر میرسد، در برخورد با روایتی که در فضای مجازی و اجتماعی مطرح میشود و به گونهای منطبق بر عقل و منطق نیست، باید با دیده تأمل نگریسته شود و از کارشناسان خبره از میزان صحت حدیث مطمئن شد
✅داستان واقعی امام زمان فرمودند به پدرت بگو انقدر غُر نزند!
✅داستان واقعی امام زمان فرمودند به پدرت بگو انقدر غُر نزند!
✍️پدرش مخالف روحانی شدنش بود، میگفت ملا شدن آب و نان نمی شود، سید ابوالحسن اما دوست داشت یاد بگیرد علوم دینی را،هرچه بود دل را به دریا زد و رفت… رفت به حوزه ی علمیه نجف تا در آن دیار در محضر استاد زانو بزند و کسب فیض کند…
اطاقی در نجف اجاره کرده بود و با سختی زندگی اش را سپری می کرد، درآمد آنچنانی نداشت و آنچه او را پایبند کرده بود عشق به مولا یش امام زمان ارواحنافداه بود و بس.. در یکی از روزهایی که از شدت فقر حتی پول خرید ذغال برای گرم کردن اطاق نداشت، پدر تصمیم گرفت سَری به او بزند و از حال و روزش با خبر بشود… پدر رسید نجف، حجره ی محقر سید ابوالحسن، پسر پدر را احترام کرد و او را در آغوش کشید،پدر اما با دیدن اوضاع و احوال سید ابوالحسن شروع کرد به سرکوفت زدن، که چرا ملا شدی، که چرا سخنش را اعتنا نکردی، که باید در این سیاهی زمستان شبها را بدون ذغال در سرما بلرزی و خودت را با نان و تُرب سیر کنی…
از پدر کنایه زدن بود و از سید ابوالحسن خودخوری، خجالت میکشید، پدرش شبی را مهمانش شده بود که هیچ چیز در بساطش نبود برای پذیرایی، در همین سرکوفت زدن ها درب اطاق بصدا درآمد، سید ابوالحسن درب را باز کرد، جوانی پشت درب بود با شتری پر از بار،ذغال و بود و همه ی مایحتاج و خوراکی، سید را که دید گفت:آقایت سلام رساندند و عرض کردند:به پدرت بگو آنقدر غُر نزند، ما در مراعات حال شیعیانمان کوتاهی نمی کنیم…
آنقدر پیش خدا دستِ تو باز است آقا
لب اگر باز کنم هر چه بخواهم دادی…
? برداشتی آزاد از سخنان شیخ مجید احمدی
ایمانتان راتقویت کنید.
?ایمانتان راتقویت کنید…..۱۳۶ نساء
?۵ چیز ایمان راتقویت میکند:
?۱.تفکردرخلقت خود…..……...۵ طارق
?۲.تفکردرخلقت خوردنیها...۲۴ عبس
?۳.عبادت خدا…….……………….۹۹ حجر
?۴.تلاوت قرآن………………………..۲ انفال
?۵.عمل صالح….…………..………….۱۰ فاطر
?دروغ،نشانه ضعف ایمان است..۱۰۵ نحل????
شبتون غرق در عـطر گـل
?گویند برای
?کلبه کوچک همسایهات
?چراغی آرزو کن
?قطعأ حوالی خانه تو نیز
?روشن خواهد شد
?من خورشید را برای
?خانه دلتان آرزو میکنم
?تا هم گرم باشد و
?هم سرشار از روشنایی
?شبتون غرق در عـطر گـل
اللهم عجل لولیک الفرج
?✨?——————–?
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
پنج چیزه که اگه بره ... هیچوقت نمیشه اونا رو برگردوند
پنج چیزه که اگه بره …
هیچوقت نمیشه اونا رو برگردوند?
1⃣ سـنــگـ وقتی ک پرت بشه
2⃣ حـرفــ وقتی ک زده بشه
3⃣موقعیت وقتی ک ازدست بره
4⃣ زمـــانـ وقتی ک بگذره
5⃣ دلــ? وقتی ک بشکنه