✅علت ترس از مرگ
✅علت ترس از مرگ
✍️مردى ازامام حسن عليه السلام پرسيد: چرا سفر مرگ براى ما ناخوشایند است و از او استقبال نمى کنيم؟!
حضرت فرمودند: شما خانه آخرت را خراب کرده اید و خانه دنیا را آباد، طبیعى است که انتقال از اقامتگاه آباد به جایگاه خراب براى شما ناخوشایند است
? بحارالانوار، ج۴۴، ص١١٠
✅داستان کوتاه و پند آموز
✅داستان کوتاه و پند آموز
✍️ روزی جوانی پیش پدرش آمدو گفت:دختری را دیده ام و میخواهم با او ازدواج کنم .من شیفته زیبایی این دختر و جادوی چشمانش شده ام . پدر با خوشحالی گفت :بگو این دختر کجاست تا برایت خواستگاری کنم و به اتفاق رفتند تا دختر را ببینند اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت: ببین پسرم این دختر هم تراز تونیست و تو نمیتوانی او راخوشبخت کنی او را باید مردی مثل من که تجربه زیادی در زندگی دارد سرپرستی کند تا بتواند به اوتکیه کند
پسر حیرت زده جواب داد :امکان ندارد پدر کسی که با این دختر ازدواج میکند من هستم نه شما. پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به اداره پلیس کشید ماجرا را برای افسر پلیس تعریف کردند. افسر دستور داد دختر را احضار کنند تا از خود او بپرسند که میخواهد با کدامیک از این دو ازدواج کند افسر پلیس با دیدن دختر شیفته جمال و محو دلربایی اوشد و گفت :این دختر مناسب شما نیست بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است و این بارسه نفری باهم درگیرشدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند وزیر با دیدن دختر گفت :اوباید با وزیری مثل من ازدواج کند. و..قضیه ادامه پیداکرد تا رسید با شخص امیر امیرنیز مانند بقیه گفت:این دختر فقط با من ازدواج میکند… بحث و مشاجره بالا گرفت تا اینکه دختر جلو آمد و گفت :راه حل مسئله نزد من است . من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید اولین کسی که بتواند مرا بگیرد با او ازدواج خواهم کرد.
…و بلافاصله شروع به دویدن کردوپنج نفری :پدر؛ پسر؛ افسرپلیس ؛ وزیر و امیر بدنبال او.ناگهان .هرپنج نفر باهم به داخل چاله عمیقی سقو ط کردند دختر از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت: آیا میدانید من کی هستم؟! من دنیا هستم !! من کسی هستم که مردم بدنبالم میدوند و برای بدست آوردنم باهم رقابت میکنند و در راه رسیدن به من از خود و اطرافیان و انسانیت غافل میشوند تا زمانیکه در قبر گذاشته می شوند درحالی که هرگز به من نمیرسند..!
امشب شب مبارک ليلة المبیت است.
امشب شب مبارک ليلة المبیت است.
شاید کمتر کسی بداند که امشب چه شب مهمی است!
امشب سرآغاز تاریخ هجری است.
امشب اسلام از محدود شهر مکه بیرون رفت و تاریخ جدیدی برای آیین صلح و امنیت رقم خورد
لَیلَةُ المَبیت، شبی است که امام علی(ع) برای حفظ جان پیامبر(ص) در بستر ایشان خوابید. مشرکان قصد داشتند در این شب دستهجمعی به خانه پیامبر حمله کنند و او را به قتل برسانند. به درخواست پیامبر(ص)، امام علی(ع) در بستر ایشان خوابید و در نتیجه مشرکان متوجه عدم حضور پیامبر نشدند و رسول خدا(ص) توانست در آن شب به سمت یثرب هجرت کند.
شب نزول آیۀ ۲۰۷ سوره بقره است:
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِۗ وَ اللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ
بعضي از مردم (با ايمان و فداكار، همچون علي (ع) در «ليلة المبيت» به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودي خدا مي فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
امشب شب فداکاری امام علی علیه السلام است
*شب عيد رشادت مولاى متقيان مبارک
#حلول_ماه_ربیع_الاول_مبارک_باد
#حلول_ماه_ربیع_الاول_مبارک_باد
رسم ايرانيها اينه که:
وقتی می خوان كسی رو از عزا در بيارن، براش لباس می برن …
خدايا بعد از 2ماه عزا …
بر قامت امام عصر، لباس فرج
و بر ما، لباس تقوا بپوشان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
???????
???????
رسم ايرانيها اينه که:
#حلول_ماه_ربیع_الاول_مبارک_باد
رسم ايرانيها اينه که:
وقتی می خوان كسی رو از عزا در بيارن، براش لباس می برن …
خدايا بعد از 2ماه عزا …
بر قامت امام عصر، لباس فرج
و بر ما، لباس تقوا بپوشان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
???????
???????
خدا نکند کسی بهت بگوید: زیاد برایم دعا کن
? التماس دعا
? خدا نکند کسی بهت بگوید: زیاد برایم دعا کن
? دلت به لرزه می افتد که مگر چه شده انقدر مضطرب و بیتاب شده… بعد اگر شرایطش باشد؛ مشکلش و گرفتاریش را جویا میشوی و در صدد رفع آن برمیایی.
? ولی خدا نکند شرایط پرسش نباشد! دیگر دلت تاب نمی آورد…
? در خلوت و در خواب و بیداری فکرت، ذکرت با اوست؛ پیش او… که آیا مشکلش حل شد؟! آیا دغدغه اش برطرف شد؟!
? خلاصه هرجا میروی و یا می نشینی میگویی: دوستان یک نفر خیلی ملتمس دعاست برایش دعا کنید…
? میدانم که نگفته متوجه منظورم شدی…
? آری صاحب و مولا و سرور و همه چیز من و تو، پیغام داده که: «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم»
? کاش آب میشدم و این جمله را نمی شنیدم! کاش از شنیدن این جمله دق میکردم! کاش…
? کاش حداقل دعا میکردم… از آن دعاهایی که با #اضطرار است… از آن دعاهایی که همه ی امیدت قطع شده… از همانهایی که همه را بسیج میکنی که آی دوستان فرد مضطری ملتمس دعاست… دعایش کنید…
? آه… که باید دق کرد از این غربت؛ از این تنهایی …