#قطعنامه۵۹۸
#بیست_و_هفتم_تیرماه
سالروز پذیرش #قطعنامه_۵۹۸
توسط جمهوری اسلامی ایران
بخش هائی از پیام #امام_خمینی_ره
در خصوص قبول #قطعنامه۵۹۸
فرزندان انقلابی ام ، ای كسانی كه لحظه ای حاضر نیستید از غرور مقدستان دست بردارید ، شما بدانید كه لحظه لحظه #عمر من در راه #عشق_مقدس خدمت به شما می گذرد .
می دانم كه به شما سخت می گذرد ، ولی مگر به #پدر_پیر شما سخت نمی گذرد؟
می دانم كه #شهادت شیرینتر از #عسل در پیش شماست، مگر برای این #خادمتان اینگونه نیست؟
ولی تحمل كنید كه #خدا با صابران است .
بغض و كینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید ، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید كه #پیروزی از آن شماست .
تاكید می كنم گمان نكنید كه من در جریان كار #جنگ و مسئولان آن نیستم. #مسئولین مورد اعتماد من می باشند.
آنها را از این تصمیمی كه گرفته اند #شماتت نكنید كه برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است.
قبول این مسئله (قطعنامه) برای من ، از #زهر_کشنده_تر است ، ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او ، این #جرعه را نوشیدم .
در شرایط کنونی ، آن چه موجب این امر شد ، #تکلیف_الهی_ام بود.
شما می دانید ، من با شما پیمان بسته بودم که تا #آخرین_قطره_خون و آخرین نفس بجنگم ، اما تصمیم امروز ، فقط برای #تشخیص_مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او ، از هر آن چه گفتم گذشته و اگر آبرویی داشتم ، با خدا معامله کرده ام .
۱۳۶۷/۰۴/۲۹
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
ثواب یهویی
ثواب یهویی?
? هدیه ای به پیشگاه مطهر امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام ?
? متولدین فروردین: ده صلوات
? متولدین اردیبهشت: پنج سوره حمد
? متولدین خرداد: چهارده صلوات
? متولدین تیر: سه سوره قدر
? متولدین مرداد: ده سوره توحید
? متولدین شهریور: پنج صلوات و دو سوره حمد
? متولدین مهر: پنج سوره ناس
? متولدین آبان : یک آیه الکرسی
? متولدین آذر : پنج سوره فلق
? متولدین دی: پنج سوره کافرون
? متولدین بهمن: پنج صلوات با پنج سوره توحید
? متولدین اسفند: ده صلوات و یک سوره حمد
#فقطحیدرامیرالمؤمنیناست❤️
#دههامامتوولایتبرشمامبارک?
سلام آقای عالم، عیدتان مبارک
?? سلام آقای عالم، عیدتان مبارک?
?? عاقبت بخیر شدن زمین گره خورده به زلف آخرین وصی #غدیر حضرت حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف?
?? باسلام و تبریک عید الله اکبر عید سعید غدیر? خدمت شما بزرگوار، درخواست دارم از اعماق قلب پاک تان بفرمایید :
??? اللهمعجللولیکالفرج ???
???????????????
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
#طنز_جبهــه
#طنز_جبهــه?
دو ـ سه نفر بیدارم کردن و شروع کردن به پرسیدن سوالهای مسخره و الکی.
مثلا میگفتن: «آبی چه رنگیه؟»?
عصبی شده بودم?
گفتن: «بابا بی خیال، تو که بیدار شدی، حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو بیدار کنیم»?
دیدم بدم نميگن!
خلاصه همینطوری سی نفر و بیدار کردیم! ?
حالا نصفه شبی جماعتی بیدار شدیم
و هممون دنبال شلوغ کاری هستیم.
قرار شد یک نفر خودش رو به مردن بزنه و بقیه در محوطه قرارگاه تشییعش کنند!?
فوري پارچه سفیدی انداختیم روی محمدرضا و قول گرفتیم که تحت هر شرایطی خودش رو نگه داره⚰️
گذاشتیمش روی دوش بچهها
و راه افتادیم.
گریه و زاری?
یکی میگفت: «ممد رضا! نامرد! چرا تنها رفتی؟»??
یکی میگفت: «تو قرار نبود شهید بشی»
دیگری داد میزد: «شهیده دیگه چی میگی؟ مگه تو جبهه نمرده؟»?
یکی عربده میکشید?
یکی غش میکرد!
در مسیر، بقیه بچهها هم اضافه میشدن و چون از قضیه با خبر نبودن
واقعا گریه و شیون راه میانداختن!
گفتیم بریم سمت اتاق طلبه ها!?♂
جنازه رو بردیم داخل اتاق?
این بندگان خدا كه فكر ميكردن قضيه جديه، رفتن وضو گرفتن و نشستن به قرآن خواندن بالای سر میت!!!?
در همین یکی از بچهها گفتم: «برو خودت و روی محمدرضا بنداز و یه نیشگون محکم بگیر.»?
رفت گریه کنان پرید روی محمدرضا و گفت: «محمدرضا! ?
این قرارمون نبود! ?
منم میخوام باهات بیام!»?
بعد نیشگونی? گرفت که محمدرضا
از جا پرید
و چنان جیغی کشید که هفت هشت نفر از این طلبهها از حال رفتن!?
ما هم قاه قاه میخندیدیم?
خلاصه اون شب با اینکه تنبیه سختی شدیم ولی حسابی خندیدیم???
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
#يا_الله_نبود ...؟؟
#طنز_جبهه_ها
#يا_الله_نبود …؟؟
نمی دانم تقصیر حاج آقای مسجد بود که نماز را خیلی سریع شروع میکرد و…
بچه ها مجبور بودند با سر و صورتی خیس، در حالی که بغل دستی هایشان را خیس میکردند، خود را به نماز برسانند یا…
اشکال از بچه ها بود که وضو را می گذاشتند دم آخر و
تند تند یا الله می گفتند و به آقا اقتدا می کردند و مکبّر مجبور بود پشت سر هم یاالله بگوید و اِنَّ الله معَ الصّابرین…
بنده خدا حاج آقا ؛ هر ذکر و آیه ای بلد بود میخواند تا کسی از جماعت محروم نماند…
مکبّر هم کوتاهی نکرده، چشم هایش را دوخته بود به ته سالن تا اگر کسی وارد شد به جای او یا الله بگوید و
رکوع را کش بدهد…
وقتی برای لحظاتی کسی وارد نشد، ظاهراً بنا به عادت شغلی که داشت ( راننده تاکسی ) ، بلند گفت :
یاالله نبود…؟؟؟
حاج آقا بریم
نمی دانم چند نفر توی نماز زدند زیر خنده؛ ولی بیچاره حاج آقا را دیدم که شانه هایش حسابی افتاده بودند به تکان خوردن ..
#عاشقانه #همسرانه
#عاشقانه
#همسرانه
#سردار_شهید
#حمید_باکری
با چند تا از خانواده هاے سپاه،
توے یہ خونہ ساڪن شده بودیم.
یه روز که #حمید از منطقه اومد،
بہ شوخی گفتم:
“دلم می خواد یہ بار بیاے و ببینے
اینجا رو زدن و من هم کشته شدم!!
اونوقت برام بخونے؛
فاطمه جان! #شهادتت مبارک!”
بعد شروع کردم به راه رفتن…
و این جمله رو تڪرار ڪردم……!
دیدم از #حمید صدایی در نمیاد!.
نگاه کردم، دیدم داره گریه میڪنه…،
جا خوردم!!
گفتم: “تو خیلی بی انصافے!!
هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو، اونوقت طاقت اشک ریختن من رو ندارے و نمیزارے من گریه کنم!!
حالا خودتـــ نشستی و جلوے من گریه میکنی؟!!”
سرش رو بالا آورد و گفت:
“فاطمه جان!! به خداقسم!!
اگه تو نباشی…،
من اصلا از جبهه بر نمی گردم….!!!”
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو