#بدانید
#بدانید
?برخی احساس میکنند تا پایان عمر فرصت برای #توبه وجود دارد
پس در آینده به درگاه خدا #توبه میکنیم اما…
✅امام جواد (ع):
تأخير در توبه، خود را فريب دادن است و امروز و فردا كردن زياد، باعث سرگردانى است و #پيامد عذرتراشى براى خدا، هلاكت است و پافشارى بر گناه در اثر آسوده خاطر بودن از مكر خداست «و از مكر خدا آسوده خاطر نباشد مگر كسانى كه زيانكارند».
تحف العقول-صفحه 828
▫️استاد محی الدین حائری شیرازی(ره):
▫️استاد محی الدین حائری شیرازی(ره):
?امام جواد(علیه السلام ) در خردسالی زمام شیعیان را به دست گرفت. یکی از فوق العادگی های امام جواد(علیه السلام ) همین ویژگی «جود» ایشان است؛
?وقتی که ایشان ۴ یا ۵ ساله بود نامه ای از پدرش دریافت کرد که در این نامه نوشته شده بود به من خبر رسیده که تو از در پشت کوچه ای از خانه بیرون می آیی، این تنگ نظری غلامان است که تو را از آنجا می برند، تا چیزی به مردم نرسد. قسم به حقی که من بر تو دارم که جز از در بزرگ در بازار خارج نشوی و همراه خودت درهم و دینار برداری و به هر کسی تقاضا کرد؛ بخشش کنی. من می خواهم خدای تعالی تو را بلند مرتبه کند و اگر عموهای تو درخواستی از تو داشتند کمتر از ۵۰ دینار ندهی و اگر عمه های تو از تو درخواستی کردند کمتر از ۲۵ دینار ندهی.
?این قسمی است که پدر بزرگوار ایشان داده که از باب کبیر خارج شوند. یعنی ایشان دستِ دهنده دارد. الان هم حضرت با ما شیعیان از باب الکبیر وارد می شود، یعنی از باب بخشش.
⬇️⬇️⬇️⬇️
?به همین دلیل کسانی که بدهکار هستند و دستشان از مواهب دنیا کوتاه می شود، متوسل به امام جواد(علیه السلام ) می شوند و بین امامان ما یکی از امامانی که به حاجات دنیوی به او رجوع می کنند، همین امام جواد(علیه السلام ) است.
#شبــــتون_شهــــدایی
هر شــب ، زیر باران نگاهم
با یاد تو ، در دفتر عاشقانه هایم
قدم مى زنم ،
فقط تــو
شعرهایم را بخوان ،
و با نگاه مهربانت نوازش کن ،
من سال ها چشم انتظار
چتر نگاهت مى مانم ،
همیشه دلتنگ ، همیشه دلواپس…
#بوقت_دلتنگی
#شهید_محمودرضا_بیضائی ?
#شبــــتون_شهــــدایی
امام جواد علیه السلام:
?امام جواد علیه السلام:
همانا قائم ما مهدی علیه السلام است که بر مسلمان واجب است در زمان غیبت او منتظرش باشد و هنگار ظهورش از او اطاعت کند.
#السلام_علیک_یا_جواد_الائمه_ع
#آجر_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
امام جواد علیه السلام:
?امام جواد علیه السلام:
همانا قائم ما مهدی علیه السلام است که بر مسلمان واجب است در زمان غیبت او منتظرش باشد و هنگار ظهورش از او اطاعت کند.
#السلام_علیک_یا_جواد_الائمه_ع
#آجر_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#خبر_شهادت_وسط_دعاى_كميل
? #خبر_شهادت_وسط_دعاى_كميل
?نزدیک غروب بود که با یکی_دو تا از بچه ها و شیخ مسعود تاج آبادی با ماشین گردان رفتیم به مقر زیر ارتفاع تیمور ژنان… ماشین تا بالا نمی رفت و مجبور شدیم بقیه راه را پیاده بریم. هنوز به شیاری که چادرهامون در آن مستقر بود نرسیده بودیم که یک عده مى گفتند جلو نرید منطقه آلوده است و بمب شیمیایی زدند.
?ما توجهی نکردیم و به محوطه مقر که رسیدیم؛ دیدیم چادرها روی هم خوابیده اند. بچه های پست امداد گفتند: همه را عقب بردند. فکر کنیم بردند معراج شهدای جوانرود. سوار وانت شدیم و خودمان را به معراج شهدای جوانرود رساندیم. دو ساعتی از اذان مغرب گذشته بود. سراغ بچه ها را گرفتیم. گفتند: یک تعداد شهید برای ما آوردند و داخل سردخانه اند. خواستیم که اجازه بدهند آنها را شناسایی کنیم.
?….بچه های معراج گفتند: امکانش نیست. من زدم زیر گریه و گفتم: برادر ما باید اینها رو ببینیم اینها همسنگران ما هستند. مسئولشان دلش به حال ما سوخت و درب کانکس را باز کرد. کف کانکس پر بود از شهید که همه را داخل پلاستیک پیچیده بودند. نه زانوهام نای حرکت داشت و نه دستم یاری مى كرد که پلاستیک روی صورت بچه ها را کنار بزنم و از طرفی هم مدام مسئول کانکس می گفت: برادر یک خورده زودتر!
?اولین شهیدی که پلاستیک را از صورتش کنار زدم، شهید سید عباس میرنوری بود. خیلی آرام خوابیده بود دور لب و اطراف گوشهاش یک مقدار کف جمع شده بود. شیخ تاج آبادی بیرون کانکس بود و سوال کرد: بچه های ما هستن؟ گفتم: آره اولیش سید عباس بود و بعد ابوطالب و بعد غلامرضا و نوبخت و دیگر بچه ها….
?شوخی نبود بدن بی جان یازده تا بچه ها داخل کانکس معراج شهدا بود. صورتهاشان سفید شده بود و آرام خوابیده بودند. مشخصاتشان را ثبت کردیم و درب کانکس را بستند. از معراج بیرون آمدیم و به سمت مقرمان راه افتادیم. من عقب وانت نشستم و تا خود مقر گریه کردم، توی راه مدام به این جمله سید عباس فکر مى كردم که گفت: عملیات رفتیم و کسی شهید نشد….
?به مقر که رسیدیم بچه ها دور ما را گرفتند. شب جمعه بود. اعلام کردیم رفقا برای دعای کمیل داخل ساختمان جمع بشن. بچه ها آمدند و من وسط خواندن دعای کمیل خبر شهادت بچه ها رو دادم و غوغایی شد…. دعا که تمام شد یک خبر دیگر هم به ما رسید و آن خبر شهادت عزیز ترین یارمان شهید غلامرضا زعفری بود. روزهای آغازین سال ٦٧ روزهای سختی برای ما بود….
-(راوى: جعفر طهماسبی، رزمنده تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا-ع)