مناجات شعبانیه
?و إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّكَ
?خدایا اگر مرا وارد دوزخ كنى،
فریاد میکشم که
تو را دوست دارم….
?مناجات شعبانیه
#ماه_شعبان
#روایٺــ_عِـشق
#روایٺــ_عِـشق ✒️
?برادر شـهید؛
به پاسداري و خدمت به اسلام علاقه خاصي نشان مي داد. با دختر عمويش ازدواج کرد. پدرش در مورد ازدواج وي مي گويد: بنا به خواست خود به خواستاري رفتيم. گفت: من دختر عمويم را مي خواهم. اين مسئله با عمويش در ميان گذاشته شد و ايشان بدون مشورت با کسي و فقط با استخاره موافقت کرد. به ما گفت استخاره کردم و اين آيه آمد: من المومنين رجال صدقو ما عاهد الله عليه…
“قائم مقام گردان زرهی لشگر ۵ نصر”
#شهید_محمدمهدی_حمیدی?
#شهید_محمود_کاوه
از سرشب حالتی داشت که احساس کردم میخواهد چیزی به من بگوید بالاخره سر صحبت را باز کرد و گفت: “بابا خبر داری ضد انقلاب تو کردستان خیلی شلوغ کرده؟ اجازه میدی برم اونجا؟” گفتم: بله چرا اجازه ندم فرمان امامه همه باید دفاع کنیم، گفت: میدونید اونجا چه خبره! جنگ جنگه نامردیه؛ احتمال برگشت ضعیفه! گفتم: میدونم؛ از همون اول که به دنیا اومدی با خدا عهد کردم که تو را وقف راه حق و دین کنم آرزویم بود تو در این راه باشی.
خندید و صورتم را بوسید…
بعدها به یکی از خواهرانش گفته بود:
“آن شب آقاجان امتحان الهیش را خوب پس داد! “
? به نقل از پدر شھید
#شهید_محمود_کاوه?
#ڪلام_شـهید
✍ #ڪلام_شـهید
«از شما ملت مسلمان یک تقاضا دارم و آن این است که امام را تنها نگذارید و قدر امام را بدانید. سعی کنید مخالفان را به سوی اسلام ارشاد کنید.»
?دانش آموز شهید
#سیدمرتضی_توسلی?
#سالروز_شهادت
#صلی_الله_علیک #یا_علی_بن_موسی_الرضا_ع
دیگر دلی نمانده که دلبر بخوانَمَت
هجرانِ روی تو دلِ ما را مُذاب کرد
#صلی_الله_علیک
#یا_علی_بن_موسی_الرضا_ع
#خاطرات_شـهدا
#خاطرات_شـهدا
?صادق کلاً #عاشق شهدا بود با اینکه آنها را ندیده بود و ارتباطی نداشت،? اما توفیق این را داشت که بعد از آمدن پیکرهای تفحصشده شهدا به شهرمان در قسمت ایثارگران #سپاه فعالیت کند و استخوانهای پاک و #مطهر این شهدا? را با همکاری دوستانش در پارچهها بپیچند و به خانوادهها تحویل دهند؛?
? تا اینکه به زمانی رسیدیم که پیکر شهدای #مدافعحرم به وطن آمدند که در این زمان هم جنازهها ⚰را از فرودگاهها تحویل میگرفت و #کفن و دفن آنها را خودشان انجام میدادند. با خانواده شهید حامد جوانی ارتباط زیادی برقرار کرده بود،? حتی زمانی که شهید جوانی در بیمارستان تهران بستری? بود و از ناحیه هر دو #چشم و هر دو دست مصدوم و مجروح بود به ملاقاتش رفته بود؛ ❣
?الان در کنار #مزار شهید جوانی صندلی تعبیه شده است که آن صندلی را صادق از انبار #اسقاطی سپاه گرفته بود و جوشکاری? و بقیه کارهایش را نیز خودش انجام داده بود؛ با این نیت که پدر مادر #شهیدان مدافعان حرم در کنار مزار فرزندانشان راحت باشند ?و خسته نشوند. در #روز_پدر امسال از سوریه با پدر شهید جوانی تماس گرفته بود☎️ و روز پدر را تبریک گفته بود،
? وقتی آقای #جوانی از اوپرسیده بود «از کجا تماس گرفتهای؟»⁉️ گفته بود: «من از کنار پسرتان حامد با شما تماس میگیرم.» یعنی احساس میکرد که با حامد دوش به دوش ایستاده است☺️؛ صادق خودش #شهادتش را احساس کرده بود، آقای جوانی از او پرسیده بود که چه زمانی باز میگردید گفته بود: «دو گروه هستیم ✌️که یک گروه برگشتهاند و #گروهی در حال بازگشتند.» اشارهای نکرد که خودش هم بر میگردد.?
#شهید_صادق_عدالتاکبری?
?سالروز ولادتـــــ