لقمه حرام
? لقمه حرام
♦️شريك بن عبد اللَّه نخعي، از فقهاي معروف قرن دوم هجري، به علم و تقوا معروف بود.
مهدي بن منصور، خليفه عباسي، علاقه فراوان داشت كه منصب «قضا» را به او واگذار كند، ولي شريك بن عبداللَّه براي آنكه خود را از دستگاه ظلم دور نگاه دارد زير اين بار نميرفت. و نيز خليفه علاقهمند بود كه «شريك» را معلم خصوصي فرزندان خود قرار دهد تا به آنها علم حديث بياموزد ولی او اين كار را نيز قبول نميكرد و به همان زندگي آزاد و فقيرانهاي كه داشت قانع بود.
♦️روزي خليفه او را طلبيد و به او گفت:
«بايد امروز يكي از اين سه كار را قبول كني: يا عهده دار منصب «قضا» بشوي، يا كار تعليم و تربيت فرزندان مرا قبول كني، يا آنكه همين امروز ناهار با ما باشي و بر سر سفره ما بنشيني.».
شريك با خود فكري كرد و گفت: حالا كه اجبار و اضطرار است، البته از اين سه كار، سومي بر من آسانتر است.
خليفه ضمنا به مدير مطبخ دستور داد كه امروز لذيذترين غذاها را براي شريك تهيه كن. غذاهاي رنگارنگ از مغز استخوانِ آميخته به نبات و عسل تهيه كردند و سر سفره آوردند.
♦️شريك كه تا آن وقت همچو غذايي نخورده و نديده بود، با اشتهاي كامل خورد.
خوانسالار آهسته بيخ گوش خليفه گفت: «به خدا قسم كه ديگر اين مرد روي رستگاري نخواهد ديد.».
طولي نكشيد كه ديدند شريك، هم عهده دار تعليم فرزندان خليفه شده و هم منصب «قضا» را قبول كرده و برايش از بيت المال مقرري نيز معين شد.
♦️روزي با متصدي پرداخت حقوق حرفش شد. متصدي به او گفت: «تو كه گندم به ما نفروخته اي كه اينقدر سماجت ميكني.
شريك گفت چيزي از گندم بهتر به شما فروخته ام، من دين خود را فروخته ام.
?مجموعه آثاراستادشهيد مطهري ج ۱۸ (داستان و راستان)، ص ۲۵۵ به نقل از مروج الذهب مسعودي، جلد ۲ حالات مهدي عباسي
لقمه حرام
? لقمه حرام
♦️شريك بن عبد اللَّه نخعي، از فقهاي معروف قرن دوم هجري، به علم و تقوا معروف بود.
مهدي بن منصور، خليفه عباسي، علاقه فراوان داشت كه منصب «قضا» را به او واگذار كند، ولي شريك بن عبداللَّه براي آنكه خود را از دستگاه ظلم دور نگاه دارد زير اين بار نميرفت. و نيز خليفه علاقهمند بود كه «شريك» را معلم خصوصي فرزندان خود قرار دهد تا به آنها علم حديث بياموزد ولی او اين كار را نيز قبول نميكرد و به همان زندگي آزاد و فقيرانهاي كه داشت قانع بود.
♦️روزي خليفه او را طلبيد و به او گفت:
«بايد امروز يكي از اين سه كار را قبول كني: يا عهده دار منصب «قضا» بشوي، يا كار تعليم و تربيت فرزندان مرا قبول كني، يا آنكه همين امروز ناهار با ما باشي و بر سر سفره ما بنشيني.».
شريك با خود فكري كرد و گفت: حالا كه اجبار و اضطرار است، البته از اين سه كار، سومي بر من آسانتر است.
خليفه ضمنا به مدير مطبخ دستور داد كه امروز لذيذترين غذاها را براي شريك تهيه كن. غذاهاي رنگارنگ از مغز استخوانِ آميخته به نبات و عسل تهيه كردند و سر سفره آوردند.
♦️شريك كه تا آن وقت همچو غذايي نخورده و نديده بود، با اشتهاي كامل خورد.
خوانسالار آهسته بيخ گوش خليفه گفت: «به خدا قسم كه ديگر اين مرد روي رستگاري نخواهد ديد.».
طولي نكشيد كه ديدند شريك، هم عهده دار تعليم فرزندان خليفه شده و هم منصب «قضا» را قبول كرده و برايش از بيت المال مقرري نيز معين شد.
♦️روزي با متصدي پرداخت حقوق حرفش شد. متصدي به او گفت: «تو كه گندم به ما نفروخته اي كه اينقدر سماجت ميكني.
شريك گفت چيزي از گندم بهتر به شما فروخته ام، من دين خود را فروخته ام.
?مجموعه آثاراستادشهيد مطهري ج ۱۸ (داستان و راستان)، ص ۲۵۵ به نقل از مروج الذهب مسعودي، جلد ۲ حالات مهدي عباسي
لقمه حرام
? لقمه حرام
♦️شريك بن عبد اللَّه نخعي، از فقهاي معروف قرن دوم هجري، به علم و تقوا معروف بود.
مهدي بن منصور، خليفه عباسي، علاقه فراوان داشت كه منصب «قضا» را به او واگذار كند، ولي شريك بن عبداللَّه براي آنكه خود را از دستگاه ظلم دور نگاه دارد زير اين بار نميرفت. و نيز خليفه علاقهمند بود كه «شريك» را معلم خصوصي فرزندان خود قرار دهد تا به آنها علم حديث بياموزد ولی او اين كار را نيز قبول نميكرد و به همان زندگي آزاد و فقيرانهاي كه داشت قانع بود.
♦️روزي خليفه او را طلبيد و به او گفت:
«بايد امروز يكي از اين سه كار را قبول كني: يا عهده دار منصب «قضا» بشوي، يا كار تعليم و تربيت فرزندان مرا قبول كني، يا آنكه همين امروز ناهار با ما باشي و بر سر سفره ما بنشيني.».
شريك با خود فكري كرد و گفت: حالا كه اجبار و اضطرار است، البته از اين سه كار، سومي بر من آسانتر است.
خليفه ضمنا به مدير مطبخ دستور داد كه امروز لذيذترين غذاها را براي شريك تهيه كن. غذاهاي رنگارنگ از مغز استخوانِ آميخته به نبات و عسل تهيه كردند و سر سفره آوردند.
♦️شريك كه تا آن وقت همچو غذايي نخورده و نديده بود، با اشتهاي كامل خورد.
خوانسالار آهسته بيخ گوش خليفه گفت: «به خدا قسم كه ديگر اين مرد روي رستگاري نخواهد ديد.».
طولي نكشيد كه ديدند شريك، هم عهده دار تعليم فرزندان خليفه شده و هم منصب «قضا» را قبول كرده و برايش از بيت المال مقرري نيز معين شد.
♦️روزي با متصدي پرداخت حقوق حرفش شد. متصدي به او گفت: «تو كه گندم به ما نفروخته اي كه اينقدر سماجت ميكني.
شريك گفت چيزي از گندم بهتر به شما فروخته ام، من دين خود را فروخته ام.
?مجموعه آثاراستادشهيد مطهري ج ۱۸ (داستان و راستان)، ص ۲۵۵ به نقل از مروج الذهب مسعودي، جلد ۲ حالات مهدي عباسي
برای کنترل ذهن، باید بتوانی این ۵ کار را انجام بدهی
#کنترل_ذهن 16
✅برای کنترل ذهن، باید بتوانی این ۵ کار را انجام بدهی
? استاد پناهیان:
کنترل ذهن لااقل ۵ وجه دارد؛ یعنی برای رسیدن به قدرت کنترل ذهن، باید بتوانی این ۵ اقدام را انجام بدهی:
۱. بتوانی به «آن موضوعی که خودت اراده میکنی» بیاندیشی یا توجّه کنی؛ نه هر موضوعی که از بیرون، توجّه تو را جلب میکند.
۲. بتوانی «هر مدّتی که خودت اراده میکنی» به هر موضوعی که تعیین کردهای، بیاندیشی یا به آن توجّه کنی.
۳. بتوانی «عمیقاً» به یک موضوع توجه کنی و به آن فکر کنی؛ البته توجّهِ عمیق، کار بسیار دشواری است.
۴. بتوانی ذهنت را از فکر و توجه به هر موضوعی که اراده کردی، منصرف کنی. مثلاً اگر دیگران توجّه تو را به چیزی جلب میکنند، بتوانی ذهنت را منصرف کنی و به آن فکر نکنی.
۵. اجازه ندهی که امور باطل و هرزه، توجّه و تفکّرت را جلب کنند، تا بعدش لازم نشود فکرت را از آن منصرف کنی! اصلاً بدون اجازۀ تو، توجّهت به چیزی جلب نشود!
?نهتنها توجهت به امور باطل جلب نشود، بلکه بتوانی به اموری که معمولاً بداندیشی میآورد، «خوب» بیاندیشی و از زاویۀ خوبی نگاه کنی؛ این مهارتی بود که پیغمبرها داشتند! عدهای از حواریون، لاشۀ سگی را دیدند، اوّلین چیزی که توجّهشان را جلب کرد، بوی تعفّنِ آن بود. اما حضرت عیسی(ع) فرمود: چه دندانهای سفیدی دارد! (مجموعۀ ورام/۱/۱۱۷)
برای کنترل ذهن، باید بتوانی این ۵ کار را انجام بدهی
#کنترل_ذهن 16
✅برای کنترل ذهن، باید بتوانی این ۵ کار را انجام بدهی
? استاد پناهیان:
کنترل ذهن لااقل ۵ وجه دارد؛ یعنی برای رسیدن به قدرت کنترل ذهن، باید بتوانی این ۵ اقدام را انجام بدهی:
۱. بتوانی به «آن موضوعی که خودت اراده میکنی» بیاندیشی یا توجّه کنی؛ نه هر موضوعی که از بیرون، توجّه تو را جلب میکند.
۲. بتوانی «هر مدّتی که خودت اراده میکنی» به هر موضوعی که تعیین کردهای، بیاندیشی یا به آن توجّه کنی.
۳. بتوانی «عمیقاً» به یک موضوع توجه کنی و به آن فکر کنی؛ البته توجّهِ عمیق، کار بسیار دشواری است.
۴. بتوانی ذهنت را از فکر و توجه به هر موضوعی که اراده کردی، منصرف کنی. مثلاً اگر دیگران توجّه تو را به چیزی جلب میکنند، بتوانی ذهنت را منصرف کنی و به آن فکر نکنی.
۵. اجازه ندهی که امور باطل و هرزه، توجّه و تفکّرت را جلب کنند، تا بعدش لازم نشود فکرت را از آن منصرف کنی! اصلاً بدون اجازۀ تو، توجّهت به چیزی جلب نشود!
?نهتنها توجهت به امور باطل جلب نشود، بلکه بتوانی به اموری که معمولاً بداندیشی میآورد، «خوب» بیاندیشی و از زاویۀ خوبی نگاه کنی؛ این مهارتی بود که پیغمبرها داشتند! عدهای از حواریون، لاشۀ سگی را دیدند، اوّلین چیزی که توجّهشان را جلب کرد، بوی تعفّنِ آن بود. اما حضرت عیسی(ع) فرمود: چه دندانهای سفیدی دارد! (مجموعۀ ورام/۱/۱۱۷)
دستور قرآن به زنان مبنی بر رعایت عفت چشم، عفت جنسی و عفت در زینت
?دستور قرآن به زنان مبنی بر رعایت عفت چشم، عفت جنسی و عفت در زینت?
وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ یحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَایبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا
و به زنان با ایمان بگو: «دیدگان خود را [از هر نامحرمی] فرو بندند و #پاكدامنی ورزند و زیورهای خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه طبعاً از آن پیداست. (آیه ۳۱ سوره نور)