آشنايي نه غريب که جانسوز من است
عُمّان ساماني«رحمةاللهعليه» آن شاعر عارفِ آستان امام حسين(علیه السلام). در کتاب شريف گنجينةالاسرار ميگويد: اباعبدالله(علیه السلام)در شب عاشورا به اصحاب خود فرمودند: که شما آدميت خود را در حين توجه به روزمرّگيهاي زندگي فراموش کردهايد و فردا بناست آن آدميت را که در عهد الست به آن اقرار کرديد، نمايش دهيد. ميگويد حضرت سيدالشهداء(علیه السلام):
با لب خود گوششان انباز کرد دُر ز صندوق حقيقت باز کرد
جملهراکرداز شرابعشقمست يادشان آورد آن عهد اَلَست
گفت شا باش اين دل آزادتان باده خوردستيد بادا يادتان؟
يادتان باد اي فراموش کردهها جلوهي ساقي زپشت پردهها
يادتان باد اي به دِلْتان شور مِي آن اشارتهاي ساقي پي ز پي
کاينخمار آن باده را بُد در قفا هانوهان! آن وعده را بايد وفا
يعني آن تعهّد عَهد اَلَست را که در پنهانِ غيب اقرار کرديد حال در آشکارا اظهار بنماييد و اصحاب سيدالشهداء به حق، آدميت را به صحنهي کربلا به تمام معنا به نمايش گذاردند. به همين جهت در زيارت عاشورا فقط به اباعبدالله(علیه السلام) سلام نميدهيم، بلکه به اصحاب آن حضرت هم سلام ميدهيم و اين سلام نشانگر مقام عظيم اصحاب اباعبدالله(علیه السلام)است، حتي ائمه(علیهم السلام) که زيارت عاشورا را اظهار داشتهاند، به اصحاب آن حضرت سلام دادهاند.
به هر صورت، عرض بنده آن است که اي انسانها، قبل از آن که اسم و جسمتان مطرح باشد، آدميتتان مطرح است و تو اي انسان، آدميت هستي، هر چند فراموش کردهاي. پس به درياي بينام و نشان آدميت برگرد و آدميت يعني امام معصوم، يعني انسان کامل. اصلاً وجود امام معصوم نمايش و مُذَکِّر مقام اصلي ما است که در عهد الست در آن وارد شديم.
بايد متوجه مقام اباعبدالله(علیه السلام) شد و در آن مقام عزيز سير کرد. آنگاه آرامآرام ملاحظه ميکنيد که «آشنايي نه غريب است که جانسوز من است» احساس ميکني با آن حضرت يک آشنايي عميق روحي و روحاني داري، زيرا از طريق اين سير، به آدميت دست مييابي، از طريق زيارت عاشورا و نظر به حضرت سيدالشهداء(علیه السلام) بايد کار به اينجا بکشد. کربلا براي اين است که آدمها، آدميت گمشدهي خود را از طريق دلدادگي به مقام اباعبدالله(علیه السلام) و از طريق امثال زيارت عاشورا به دست آورند، بقيهاش فرع است.
پی نوشت:
اصغر طاهرزاده زیارت عاشورا اتحادی روحانی
جايگاه اشک براي امام حسين(علیه السلام)
قضيهي کربلا يک فرهنگ فوق العادهاي است، انسانِ کاملي به صحنه آمده است و مأمور است در راستاي ادامهي نهضت خود موضوع اشک بر شهداي کربلا را جهت اصلاح بشريت به نحوي خاص جزء مأموريت خود قرار دهد به همين جهت در روايات متعدد روي گريه براي شهداي کربلا تأکيد شده است.
حتي از قبل مشخص است که حضرت اباعبدالله(علیه السلام) چنين مأموريتي را به عهده دارند. در روايت داريم حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام)به امام حسين(علیه السلام)فرمودند: «يَا عَبْرَةَ كُلِّ مُؤْمِنٍ فَقَالَ أَنَا يَا أَبَتَاهْ؟ فَقَالَ نَعَمْ يَا بُنَي»؛[1] اي عاملِ اشک هر مؤمني! امام حسين(علیه السلام) سؤال کردند، مرا ميفرمائيد اي پدر؟ حضرت فرمودند: آري اي پسرم.
چون اين اشک، اشک جبران آن کمالي است که از آن دور افتادهايم و امام حسين(علیه السلام) و اصحاب آن حضرت ما را متوجه آن کمال مينمايند. حضرت سيدالشهداء(علیه السلام) ميفرمايند: «أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَر»[2] من كشتهام براى اشك، هيچ مؤمني يادم نمي كند مگر آنكه گريه خواهد کرد.
اشكي كه در شيعه هست با ناراحتيهاي عاطفي و احساساتي فرق اساسي دارد، اشك براي حسين(علیه السلام) عامل رابطهي انسان با مقاصد قدسي است و لذا نه تنها شادي و نشاط را از شيعيان نميگيرد، بلكه شادي و نشاط در زندگي شيعيان موج ميزند. ولي نبايد آن را با لذتگرايي يكي گرفت، زيرا تفاوت زيادي است بين آن شادي كه با پرهيزگاري همراه است و روح معنوي دارد با آنچه امروز در غرب هست كه لذتگرايي، مقصد و معبود شده است. در شيعه، شور زندگي با يادآوري غمِ غربت نسبت به عالم قدس همراه است و با فرهنگِ «مرگآگاهي» راه خود را از قهقهههاي اهل غفلت جدا كرده و سعي دارد خود را در فرحِ حضورِ با حق حفظ كند و اشك بر حسين(علیه السلام)طلب آن فرح است و آنهايي كه غمِ غربت در اين دنيا را ميشناسند، ميفهمند حزن مقدس چه حلاوتي دارد و مواظباند گرفتار لذتگرايي و خوشگذرانيِ اهل دنيا نشوند و از ارتباط با حقايق وجودي عالم محروم نگردند.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْن»؛[3] هر چشمى فرداى قيامت گريان است غير از چشمى كه در مصيبت حسينu گريه كند.
روايت فوق از شدت تأثير اشک بر امام حسين(علیه السلام) در عميقترين ابعاد انساني خبر ميدهد که در قيامت ظاهر ميشود.
آنکس که عاطفهي خود را درست مديريت کند و بخواهد بهترين مصداق را جهت تغذيهي عواطف بيابد، ميپذيرد اشک براي اباعبدالله(علیه السلام) موجب صيقل قلوب و گشادگي روح ميشود و عامل رشد ايمان و حفظ آن از يک طرف و دوري از دنيا و صفات رذيله از طرف ديگر ميگردد.
اشک براي حسين(علیه السلام) موجب احياء قلوب و آزادي عقل از اسارت هوسها و غفلتها است. در عين عطوفشدن، شجاعت بهبار ميآورد. و اين قصهي مؤمني است که «سلاحُهُالْبکاء» اسلحهي او اشک است، پس آن اشکي که اسلحهاي براي مقابله با دشمن دروني و بيروني نباشد، اشک بر حسين(علیه السلام) نيست.
مقصد اين است که از طريق زيارت عاشورا شرايط تماس با مقام امام حسين(علیه السلام)براي ما برقرار شود، مانند نماز. شما در نماز الفاظ و معاني را واسطه ميگيريد تا از آن طريق، جانتان به قرب الهي دست يابد. در ابتداي سورهي حمد، وصف پروردگار را به قلبت القاء ميکني که همهي حمدها، حمدِ کمالاتِ خداست، زيرا همهي کمالها از او صادر شده است. سپس اظهار ميداري «اَلرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»؛ تا مقام اُلُوهِيت خداوند را در تجلي اسماء «رحمان» و «رحيم» در قلب استوار کني و بعد اظهار مقام بندگي و پرستش و اُنس با پروردگار خود را در ميان ميگذاريد و در انتها شروع ميکنيد به ارائهي نيازها.
در زيارت عاشورا هم همين کار را ميکني. اول به مقام اباعبدالله(علیه السلام) سلام ميفرستي و قلب را متوجه مقام سراسر کمال آن حضرت ميکنيد، که وارث پيامبر(صلی الله علیه و آله) و فرزند علي(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) است و ادامهي آن فرهنگ ميباشد. و بعد اظهار ارادت ميکنيد که مصيبت شما، مصيبت ماست، آنهايي که با شما مقابله کردند مورد تنفّر ما هستند و دوستي شما سرمايهي ماست. و سپس در خواستهايتان را مطرح مينمائيد و مقام مَعيت با آنها را طلب ميکنيد و مقام محمود را ميخواهيد.
فرمودهاند زيارت عاشورا را از دور يا نزديک ميتوانيد بخوانيد[4] و نيز فرمودهاند زيارت عاشورا در زمرهي زيارات مطلقه است، يعني اختصاصي به روز خاص ندارد[5] با توجه به اين دو امر زيارت را اين گونه شروع ميکنيم:
(السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ)
در اين جمله در واقع روحتان را به سوي آن مقام سير ميدهيد و براي صعود جان خود به عالَم معنا نردبان ميسازيد و با اين نيت بر حضرت سيدالشهداء(علیه السلام) سلام ميفرستيد. همچنان که خداوند بر پيامبرانش سلام ميفرستد و به عنوان نمونه ميفرمايد: «سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ»؛[6] و يا ميفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»؛[7] يعني حال که خدا و ملائکهي او بر پيامبر(صلی الله علیه و آله) سلام و صلوات ميفرستند پس شما هم اي مؤمنين بر او صلوات بفرستيد و سلام گوئيد و تسليم او باشيد. چنانچه ملاحظه ميفرمائيد سلام بر محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله)دستور خودِ خداوند است[8] سلام به معني تسليم محض و عشق و اخلاص و مودت و زيارت است و يک نوع توسل به آن ذات مقدسي است که به زيارتش ميپردازيد. سلام هم تحيت است و هم اعلام آشتي و هم به معني تسليم محض است و خطاب به امام حسين(علیه السلام) عرض ميکنيم و اعلام مينماييم که با او و مکتب آن حضرت آشتي هستيم و همراه او ميباشيم و لذا اين سلام موجب مسئوليتي در ما ميشود تا جان و مال خود را در اختيار راه امام حسين(علیه السلام) قرار دهيم.
سلام بر ائمه(علیهم السلام) موجب ترفيع درجه از طرف خدا براي آنها است و به جهت آن که واسطهي فيض الهي هستند، آن سلام براي ما نيز عامل رفعت درجه خواهد شد. مثل سلامي که در نماز به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ميدهيم و ميگوئيم: «اَلسَّلامُ عَلَيکَ اَيهَا النَّبِي وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکَاتُه».
امام حسين(علیه السلام) را با عنوان «اباعبدالله» خطاب ميکني، يعني پدر بندگان خدا، تا متوجه باشي مشغول زيارت بندهي مقربي هستي که در اثر بندگي خدا به مقام سلطنت الهي رسيده و شدت مظلوميتش در راه خدا، او را به سرپرستي بندگان خدا نايل کرده است.
(السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ)
قلب خود را متوجه امامي ميکني که فرزند پيامبر(صلی الله علیه و آله) و وارث علم آن حضرت است. ولي باز مطلب را به اينجا ختم نميکنيد و به بقيه مقامات آن حضرت نظر مينمائيد، از جمله آن که او فرزندِ وارثِ مقامِ ولايت و وصايت است. و ميگوييم:
(السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ)
سلام بر تو اي حسين(علیه السلام) که فرزند به حقِّ اميرالمؤمنين(علیه السلام) و فرزند آقا و سرور همهي وصيينِ رسولالله(صلی الله علیه و آله) هستي، آنهايي که خداوند به امت توصيه کرد به آنها مودت و محبت داشته باشند و از آنها هدايت بگيرند[9] و لذا از اين طريق جهت ارادت دل را به سوي آن حضرت رهسپار مينمائيد و در ادامه ميگوئيد:
(السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ)
اول نظر ميکنيم به مقام عظماي فاطمهي زهرا(سلام الله علیها) که ناگفتني است و بعد نظر ميکنيم به اباعبداللهالحسين(علیه السلام) از آن نظر که فرزند و وارث مقام آن بانوي بزرگ اسلام است، بانويي که سيده و سرور همه زنان عالَم است. براي هر زني هر مقامي که ممکن است به آن دست يابد، حدّ کمالش براي آن بانوي بزرگ اسلام محقق شده و حسين(علیه السلام) وارث همهي آن مقامات است و سلام بر تو اي حسين که وارث آن مقامات هستي و در آينهي وجود تو کمالات همهي انبياء و اولياء و اصفيا به نمايش آمده است.
پی نوشت
[1] - «بحارالأنوار»، ج 44، ص: 280.
[2] - «أمالي الصدوق»، ص 137. المجلس الثامن و العشرون.
[3]- «بحار الأنوار»، ج 44، ص 293.
[4] - «المزار»، ص 178.
[5] - به مقدمهي کتاب «شفاء الصدور في شرح زيارت العاشور» از علامه ميرزا ابوالفضل تهراني رجوع شود.
[6] - سورهي صافات، آيهي 109.
[7] - سورهي احزاب، آيهي 56.
[8] - پيامبر خداf ميفرمايند: «لا تصلّوا عليّ صلاة مبتورة إذا صلّيتم عليّ، بل صلّوا على أهل بيتي و لا تقطعوهم منّي فإنّ كلّ سبب و نسب منقطع يوم القيامة إلّا سببي و نسبي» (دُررالأخبار ، ص 72) هرگاه بر من صلوات فرستيد، صلوات ناقص و ناتمام نفرستيد بلكه صلوات بر اهل بيت من هم بفرستيد و آنان را از من جدا نكنيد همانا هر سبب و نسبى روز قيامت قطع مىگردد مگر سبب و نسب من.
[9] - به کتاب «مباني نظري و عملي حبّ اهل البيتu» از همين مؤلف رجوع شود.
چرا قبر حر بن ریاحی از بارگاه امام حسین دور است؟
مگر نه این است که حر بخشیده شد پس چرا قبر حربن رياحي در فاصله اي بسيار دور از بارگاه امام حسين (علیه السلام) دفن است مگر نه اينكه حر نيز در همين ميدان شهيد شد؟
آیا حر بخشیده شد؟
گفتهاند که وی با حالی پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمیکرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، طلب بخشش کرد. امام برایش استغفار نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد (حرّ) هستی. حر در حالی که سپر خود را وارونه کرده بود به اردوگاه امام(علیه السلام) وارد شد.
او خدمت امام حسین(علیه السلام) آمد و عرض کرد:
فدایت شوم یابن رسول الله(صلی الله علیه و آله) من آن کسی هستم که از بازگشت تو (به وطن خود) جلوگیری کردم و تو را همراهی کردم تا به ناچار در این سرزمین فرود آیی؛ من هرگز گمان نمیکردم که آنان پیشنهاد تو را نپذیرند، و به این سرنوشت دچارتان کنند، به خدا قسم اگر میدانستم کار به این جا میکشد، هرگز به چنین کاری دست نمیزدم، و من اکنون از آن چه انجام دادهام به سوی خدا توبه میکنم، آیا توبه من پذیرفته است؟
امام حسین(علیه السلام) فرمود: آری خداوند توبه تو را میپذیرد.1
پس از آنكه عمر بن سعد نيروهاي خود را از كربلا بيرون برد، گروهي از بني اسد كه در آن منطقه زندگي مي كردند، آمدند و شهدا را دفن كردند، امام حسين(علیه السلام) را در همين مكاني كه الان مي بينيد دفن كردند، علي اكبر را پايين پاي امام حسين دفن كردند، شهداي ديگر را در يك قبر بزرگ دفن كردند و ابوالفضل العباس را در همانجايي كه به شهادت رسيد دفن كردند.
بني اسد حبيب بن مظاهر را نزد سر امام حسين (علیه السلام) دفن كردند و او را به همراه شهداي ديگر در آن قبر بزرگ دفن نكردند چون نسبت به حبيب احترام فوق العاده اي داشتند و حبيب از همين بني اسد بود.
بني تميم حر بن يزيد را در اين مكاني كه الان موجود است ، دفن كردند و او را به همراه شهداي ديگر در آن قبر بزرگ دفن نكردند حر از بني تميم بود و همين بني تميم نگذاشتند سر حر بن يزيد را از بدن جدا كنند با اينكه سرهاي همه شهدا را از بدن جدا كردند.2 اين مي رساند كه اين دو شهيد به دست قوم و قبيله خود به اين صورت دفن شده اند.
3- برخي اعتقاد دارند كه علت اصلي جدا بودن قبر حر بن يزيد از قبر امام حسين(علیه السلام) اين است كه چون حر صاحب مقامات معنوي خاصي است ، خداوند خواسته است كه او بارگاه مستقل داشته باشد تا اولياي الهي او رابطور مشخصي زيارت كنند.3 بر اين اساس اين خواست خدا بوده كه مرقد حربن يزيد زيارتگاه مستقلي براي زائران باشد و حق هم همين است زيرا در ميان آن همه شهيد ، فقط حربن يزيد موقعيت خاصي دارد.
حر كسي است كه با يك هزار سواره نظام براي جنگ با امام حسين (علیه السلام) آمده بود. اين فرمانده با اين موقعيت ، ناگهان منقلب مي گردد و به سوي امام حسين(علیه السلام) مي آيد و در اين راه جان خود را فدا مي كند.4
كدامين شهيد چنين بود؟ پس سزاوار است كه او مستقلا زيارت شود و اين نكته به دلها سپرده شود كه انسان در هر مقامي كه باشد، مي تواند به سوي خدا برگردد.
بنابراين دو علت براي جدا بودن قبر حر گفته شده است:
الف. اهتمام قوم و قبيله اش
ب. لطف الهي.
پی نوشت:
1-بلاذری، ج۲، ص۴۷۵ـ۴۷۶، ۴۷۹؛ طبری، ج۵، ص۳۹۲، ۴۲۲، ۴۲۷ـ۴۲۸؛ مفید، ج۲، ص۱۰۰ـ۱۰۱؛ اخطب خوارزم، ج۲، ص۱۲ـ۱۳، قس ص۱۴، که جمله امام درباره حرّ
2-المجالس السنيه ، سيد محسن عاملي، ص 119، مجلس 73
3-الحر بن يزيد الرياحي، نوشته علي محمد علي دخيل ، ص 41، بيروت ، لبنان
4-بحار ، ج 45، ص 10 و 14
شرح مختصر زیارت اربعین
علامت مؤمنان
روز بیستم ماه صفر، روز اربعین و به فرموده شیخ مفید و شیخ طوسی، روز بازگشت اهل حرم حسینی از شام به مدینه است. نیز در این روز، جابر بن عبداللّه انصاری، نخستین زائر امام حسین علیه السلام به دیدار ایشان شتافت و به کربلا رفت. زیارت اباعبداللّه الحسین علیه السلام در این روز مستحب است و به فرموده امام حسن عسکری علیه السلام ، یکی از پنج علامت مؤمنان شمرده می شود. مرحوم شیخ طوسی، در کتاب تهذیب و مصباح خود، زیارت ویژه روز اربعین را از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده است که در اینجا به توضیح بندهایی از آن زیارت والا، می پردازیم.
درسی برای حسین شناسی
مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنه ای، زیارت_اربعین را، «یکی از بهترین زیارات» می داند و یکی از بزرگان نیز در مورد این زیارت سترگ چنین می نویسد: «برای معرفی سیدالشهداء، هیچ متنی بهتر از زیارت نامه ها نیست. جامع ترین متن حسین شناسی، همین زیارت اربعین است. با این زیارت، اهداف سیدالشهداء، دشمنان سیدالشهداء و دوستان سیدالشهداء را می توان شناخت. زیارت و زیارت نامه ها کانون معرفت اهل بیت علیهم السلام هستند».
نگاهی کلی به زیارت
زیارت اربعین، همچون زیارت عاشورا و زیارت وارث، از مضامین انسان ساز و پرمحتوایی برخوردار است. در بخش های گوناگون این زیارت والا، ضمن شهادت به بزرگی حضرت، فلسفه نهضت حسینی و اهداف قیام خونین عاشورا بازگو می شود. همچنین خواننده زیارت اربعین، همبستگی خود را با امام علیه السلام و دوستان او، و دشمنی اش را با دشمنان او تا روز قیامت بیان می دارد و از خداوند متعال می خواهد حیات و مرگش را، در پیروی از محمد صلی الله علیه و آله و آلش قرار دهد. در ادامه زیارت، بر اجرای وظایف بندگی از طرف امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش تأکید می کند و بر قاتلان ایشان لعنت و نفرین می فرستد. نیز در پایان زیارت، پیروی خود را از امام معصوم اعلام می دارد و با صلوات بر آن بزرگواران، زیارت را به پایان می رساند.
سلام های توصیفی ابتدای زیارت
حضرت امام صادق علیه السلام در ابتدای زیارت_اربعین، با پنج سلام، ارادت خود را به آستان حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام ابراز می دارد:
«سلام بر ولی و دوست خدا؛
سلام بر خلیل و انتخاب شده الهی؛
سلام بر برگزیده و پسر برگزیده؛
سلام بر حسین مظلوم و شهید؛ و
سلام بر کسی که گرفتار اندوه ها و کشته اشک ها شد».
زائر با عرض این سلام ها، خود را به پیشگاه آن حضرت نزدیک می کندو با تکرار آن، روح و روان خود را از زشتی ها و پلشتی ها پاک می نماید. در واقع زائر با این سلام ها، چهره اجتماعی - سیاسی خود را نمایان می سازد و اعلام می دارد که نه تنها با بت درون مبارزه می کند، بلکه همانند خود آن بزرگوار، با طاغوتیان، ستمگران، مستبدان و خائنان به مردم، مبارزه می نماید و با شعار سلام، خود را در زمره یاران آن حضرت قرار می دهد.
فلسفه نهضت حسینی
حضرت امام صادق علیه السلام در بخشی از زیارت_اربعین می فرماید: «خدایا! امام حسین علیه السلام جانش را در راه تو بخشید تا بندگانت را از نادانی، سرگردانی و گمراهی نجات دهد».
خود امام حسین علیه السلام هم پیش از خروج از مکه، خطاب به برادرش محمد حنفیه وصیت نامه ای نوشت و در آن فرمود: «من برای اصلاح دین جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و امربه معروف و نهی از منکر قیام می کنم».
با مطالعه تاریخ امام حسین علیه السلام ، در می یابیم که در دین اسلام، تغییرات بسیاری پدید آمده و بدعت های فراوانی نهاده شده بود. حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام برای آنکه حقیقت دین محمدی حفظ شود و دینی سالم به نسل های بعد برسد، چاره ای جز قیام نداشت. این قیام خونین، فریاد اعتراض ایشان به وضع موجود بود تا همگان دریابند دین کنونی آنها، دینی به یغما برده شده و تحریف گردیده است.
شباهت قیام حسینی و قیام مهدوی
یکی از اهداف والای قیام حضرت مهدی(عجل الله) در آخر الزمان، نجات انسان ها از بردگی فکری و برداشتن زنجیرهای اسارت از دست و پای فکر و اندیشه آدمیان است تا آزادانه بیندیشند و حق و باطل را تشخیص دهند.
امام باقر علیه السلام دراین مورد می فرماید: «هنگامی که قائم(عجل الله) قیام کند، هر آینه باطل از میان می رود».
جالب اینجاست که هدف امام حسین علیه السلام نیز در زیارت اربعین چنین بیان شده است: «خون خود را تقدیم تو کرد تا انسان ها را از نادانی و گمراهی رهایی بخشد». پس قیام مهدوی، در امتداد قیام حسینی است و هدف هر دو بزرگوار، زنده نگهداشتن دین الهی و جلوگیری از انحطاط ارزش هاست.
قاتلان حضرت امام حسین علیه السلام
حضرت امام صادق علیه السلام در بخشی از زیارت اربعین، ویژگی های قاتلان امام حسین علیه السلام را برمی شمارد. آنها کسانی هستند که:
1. دنیا ایشان را فریب داد؛
2. هستی خود را به بهای ناچیز فروختند و آخرت را به هیچ رها کردند؛
3. گردن فرازی نمودند و خود را در پرتگاه هوس انداختند؛
4. خدای بزرگ و پیامبر والامقام او را به خشم آوردند؛
5. پیروان کسانی شدند که اختلاف انگیز و نفاق افکن بودند؛
6. گناه سنگینی بر دوش خود گذاشتند و سزاوار آتش شدند.
شهید مطهری در توصیف این انسان های بدکردار می نویسد: «در پستی یاوران یزید همین بس که در کربلا به جهت اعتقادی که به کرامت و حق آن حضرت داشتند، از مقابله رودرو با وی می هراسیدند، ولی پس از شهادت، لباس او و اهل بیتش را [غارت کردند.]… اینان اگر به دین او و رسالت جد هم کافر بودند، این عملشان در مذهب مردانگی، پست ترین کار بود».
پی نوشت:
فاطمه بانوی عالمیان
لازمه درس طلاب (سخنرانی آیه الله ناصری (مدظله العالی))
مدرسان که مسلط به تدریس هستید و طلاب عزیز اکتفا به محفوظات علمی و کتابی نکنید علمی که نافع است علمی است که برای خدا باشد «من كان للّه كان اللّه له، کسی که برای خدا قدم بردارد خدا ناصر و یاور اوست»
نیتتان را برای خدا کنید برای خدا درس و مباحثه کنید تا برایتان ذخیره بماند.
وقتی برای خدا تعلیم و تعلم و تدریس کنید این بسیار مفید برای دنیا و آخرت شماست. درسی که برای خدا باشد باید لازمه کاری داشته باشد که آن تقواست.
علمی که تقوا در آن نباشد و التزام به خدا برایش نباشد این علم، علم نیست.کسی که برای خدا نباشد و اهداف دنیوی داشته باشد هرچند مطالب علمی داشته باشد. خوب صحبت کند، خوب کلاس داری کند ،این فرد فاجر و فاسق است و مورد اعتماد نیست و قابلیت تربیت و تعالی ندارد.
العلم العلمان: 1- علم الابدان 2- علم الادیان
علم دو دسته است که علم ادیان به حول و قوه الهی همان علم در داخل حوزه های علمیه ای است که تدریس می شود لکن باید به آن توجه ویژه داشت و علم شما برای خدا باشد انسان دو جنبه دارد. 1- جسمانی 2- روحانی
جنبه روحانی را تقویت کنید باید روح خود را هرس کنید انبیا و رسل همه طبیب روح اند و طبیبان هم سراغ آنها می روند آنها همه آمده اند برای مداوای روح انسان تا به کمال برسد و انسانی شود که نگاه کردن به چهره او عبادت محسوب شود.
توصیه ای که به شما طلاب دارم این است که طبیب روحانی در بین شما باشد خواهری که سیر و سلوک داشته باشد و به عنوان استاد معراج السعاده انتخاب نمایید. اقلا هفته ای یک مرتبه کتاب معراج السعاده را بخوانید یا گروه های 2-3 نفره بشوید و آن را مباحثه کنید و ابتدا هم از عجب شروع کنید که راه های شناخت ، فسادهای آن، راه های درمان و … در آن آمده است . و اگر معراج را یک مرتبه خواندید، بار دوم هم بخوانید البته این بار هر روز 2-3 صفحه از آن را تا حقیقت برای شما روشن شود.
همچنین اگر درسی مشکل و یا مشکلات دنیوی داشتید توسلات زیاد داشته باشید مخصوصا توسل به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شب های جمعه و شب های چهارشنبه و یا بن الحسن را فراموش نکنید و زیاد صدایشان کنید.
انشاالله خداوند شما را عاقبت بخیر بفرمایند.
پی نوشت:
سخنرانی آیه الله ناصری موسس حوزه علمیه نرجس خاتون در مدرسه علمیه جدید ،1396/8/15 سالن مدرسه نرجس خاتون (س)
عزت یکی از شاخه های بزرگی
خداوند در قران کریم فرموده اند: «ما یوسف را عزیز شمردیم»
ما باید به دنبال این باشیم که حضرت یوسف چه کرد تا عزیز شد؟ و ما باید چه کار هایی را انجام دهیم که به این مقام برسیم و خداوند ما را دوست بدارد. از راه های عزیز شدن:
1- سلام کنید
وقتی دیگران را می بینید سلام کنید سلام اسم خداوند است : سلام قول من رب الرحیم همچنین در روایات داریم که هیچکس بر پیامبر در سلام کردن پیشی نگرفت پس با توجه به آیات و روایات زیادی که داریم متوجه می شویم که سلام کردن اثر وضعی دارد مثل عزیز شدن.
2- خندان باشید
یکی از ویژگی های پیامبر این بود که خندان بودند عمر خطاب به علی (علیه السلام) می گوید ای علی(علیه السلام) تو خیلی خوبی خیلی می خندی یکی از دلایل عزیز شدن حضرت علی علیه السلام خندان بودن ایشان بود.
3- اهمیت به دیگران
به طرف مقابل اهمیت بدهید امام حسن مجتبی (علیه السلام) : آنچه برای خود می پسندی برای دیگران بپسند.
4- خیانت نکن:
کسی دوست ندارد مردم در حقش خیانت کند پس در حق مردم خیانت نکن.
الف) خیانت به خدا و رسول
ب) خیانت به مردم 1- خیانت در اموال 2- افشای راز
ج) خیانت به اعضای بدن
5- در شادی ها ی دیگران شریک باشید.
اهل بیت هم در شادی دیگران شرکت می کردند هم در غم شریک بودن می تواند هم به صورت زبانی باشد و هم فعلی هر کدام را که می توانید انجام دهید .
6- همدردی با دیگران
نیاز های مردم را برطرف کنید کمک مالی یا معنوی چه بزرگ و چه کوچک در ذهن دیگران می ماند و باعث جذب قلبشان می شود.
7- گذشت از دیگران
از لغزش های دیگران بگذر (یا سهوا کاری را انجام داده یا خطای کوچکی است) پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «ارحموا ترحموا» رحم کنید تا رحم کنند یکی از رحم ما گذشتن از لغزش هاست.
8- هدیه دهید:
دادن هدیه با عث افزایش محبت بین افراد می شود. مام باقر درباره پیامبر می فرمایند : رسول خدا هدیه را قبول می کرد ولی از گرفتن صدقه پرهیز می کرد
امام باقر فرموده به همدیگر هدیه بدهید زیرا دلخوری را از بین می برد و دشمنی های دیرینه را از بین می برد
امام رضا (علیه السلام ) درباره پیامبر می فرماید : پیامبر هدیه را دوست داشت و برای جبران آن اقدام می کرد
رسول اکرم فرمود : هدیه چند گونه است
یکی هدیه در مقابل هدیه دیگری
هدیه برای آشتی
هدیه برای رضای خدا
امام رضا علیه السلام از اجداد خود روایت کرده هدیه کلید حوائج است
پیامبر صلی الله علیه و آله همچنین می فرماید: امت من تا وقتی همدیگر را دوست دارند به یکدیگر هدیه می دهند
پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده به یکدیگر هدیه بدهید که کینه ها را از بین می برد
از روایات ائمه اطهار می فهمیم که هدیه دادن از اهمیت والایی برخوردار است
خلاصه:
- یاد بگیریم چه چیزهایی باعث جذب قلوب مومنین می شود. شوخی های بی جا باعث دفع دوست می شود.
پی نوشت:
سخنرانی سرکار خانم ملکوتی خواه دوشنبه 12 آبان 1396سالن مدرسه نرجس خاتون سلام الله علیها