حد ترخص کجاست ؟
⚠️ حد ترخص کجاست ؟ ⚠️
❇️ آيت الله خامنه اي : منظور از حدّ ترخص مکاني است که در آنجا اذان شهر شنيده نميشود و ديوارهاي شهر هم ديده نميشود و احوط رعايت هر دو علامت است هر چند بعيد نيست که شنيده نشدن اذان براي تعيين حدّ ترخص کافي باشد.
❇️ آيت الله مکارم شيرازي: «حد ترخص» يعنى از وطن يا محل اقامتش به اندازه اى دور شود که صداى اذان شهر را نشنود و مردم شهر او را نبينند، اما ديدن و نديدن ديوارهاى شهر اثرى ندارد، ولى بايد در هوا گرد و غبار يا مه يا چيز ديگرى که مانع ديدن است يا سرو صدايى که مانع شنيدن است وجود نداشته باشد و اگر يکى از اين دو علامت حاصل شود کافى است، به شرط اينکه يقين به نبودن ديگرى نداشته باشد، و الا احتياط جمع ميان نماز شکسته و تمام است.
❇️ آيت الله وحيد خراساني : حد ترخص جايي است که انسان از وطنش به قدري دور شود که اذان شهر را نشنود و وقتي اهل شهر را نبيند يقيناً به حد ترخص رسيده است.
❇️ آيت الله سيستاني : حدّ ترخّص جائى است كه اهل شهر حتى آنها كه در خارج شهر وتوابع آن هستند مسافر را نتوانند ببيند ، و نشانه آن اين است كه او اهل شهر را نتواند ببيند .
?استفتاء از سایت مراجع عظام
فرم در حال بارگذاری ...
#حدیث_روز
#حدیث_روز
? #امام_علی_ع:
? گرفتگى در ميان جمعى شادمان، سنگينى است،
?و شاد بودن در ميان جمعى گرفته، سبك مغزى است .
? شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج ٢٠ ص ٣٤٠ ح ٨٩٦.
〰➿〰➿〰➿
?حضرت فاطمه زهرا س:
?هر كه عبادت خالصانه خود را به درگاه خدا فرا برد ، خداوند عزّ و جلّ
?بهترين كارى را كه به صلاح اوست برايش فرو فرستد
ميزان الحكمه، جلد 4، صفحه 49
فرم در حال بارگذاری ...
#علمدار_عشق
? #علمدار_عشق ?
? داستان مدافعان حرم ?
قسمت2⃣
بانرجس نماز صبحمون خوندیم
و رفتید اتاقمون ساعت حدود ۵ بود
بدون اینکه متوجه بشم چشمام گرم شد و خوابم برد
یهو چشمام بازکردم دیدم ساعت ۷:۳۰ صبحه
با سرعت از جا پاشدم و دویدم سمت پذیرایی
آقاجون در حال پوشیدن کتش رو به من کرد
آقاجون: بابا چقدر پریشانی تو
- آقاجون میترسم
آقاجون : همش یه ربع مونده
من میرم حجره
اگه برادرت محمد بود تو حجره که میگم خودش بزنه منم رتبه ات بدونم
اگه نبود زنگ میزنم خونه
- باشه آقاجون
وای این یه ربع چرا نمیگذره
شروع کردم به روشن کردن لب تاپم
کد رهگیری و اسمم نرگس سادات موسوی تایپ کردم
بالاخره ساعت ۸ شد
سایت سنجش باز شد
رتبه ها تا ۵۰ رفت بالا ولی از خبری از اسم و رتبه من نبود
یهو چشمم خورد به اسمم نرگس سادات موسوی وای خدایااااا رتبه ام ۹۸
جا و مکان فراموش کردم
و ازهیجان زیاد همراه با گریه جیـــــــــغ بنفش و آبی و سرمه ای همزمان زدم
نرجس باوحشت دوید تو پذیرایی
مادرم هم همون طور
باهم چی شده نرگس
- مامان رتبه ام
مامان :اشکال نداره عزیزم
سال بعد ان شاالله
نرجس بدو یه جرعه آب بیار برای حواهرت
نرجس : چشم
آبو که خوردم آرومترشدم مامان هم پشتمو میمالید
کم کم تونستم حرف بزنم اما از هیجان بریده بریده
- مامان
رتبه ام ۹۸ شد
هنوز حرفم تموم نشده بودکه نرجس گفت : مسخره لوس زهله مون ترکید
این چه وضع خالی کردن هیجانه
گفتم صدهزار شده رتبه ات
مثل آدم بلد نیستی هیجانت خالی کنی
الان امیرحسن - امیرحسین بیدارکردی بااین جیغت
منم متحیر خوب چیکار کنم چرا دعوام میکنی
نرجس :
مامان : نرجس دخترمو دعوا نکن بچه ام
نرجس : مامان خانم این همش ۵ دقیقه ازمن کوچکترها
مامان: باشه عزیزم تو دیگه متاهلی نباید لوس بشی
بعدهم تو لوس بشی همسرت نازت میکشه
اما تا نرگس مجرده من باید نازشو بخرم
منم باحالت لوس دویدم سمت مامان از گردنش آویزان شدم و لپهاشو دوتابوس گنده کردم
همزمان بااین بحثا صدای دراومد
من رفتم در باز کردم
زن داداشم رقیه سادات بود
رقیه سادات دخترعموم هست و زن داداش کوچکم سیدمجتبی است و حودد دوسال و نیمه ازدواج کردن یه دوقلوی خیلی خوشگلم دارن
سیدامیرحسن - سیدامیرحسین
منو نرجس دوودیم سمتش
سلام زن داداش
رقیه سادات: سلام دخترا
من امیرحسن بغل کردم
نرجس امیرحسین رو
من: جیگر عمه
نفس عمه
آقاسید کوچولوی خودم
رقیه سادات : نرگس صبح چرا جیغ زدی دختر؟
من: چرا باز شبیه فلفل قرمزشدی
رومو کردم سمت رقیه سادات باهیجان
زنداداش
زنداداش
رقیه سادات : جانم عزیزم
- رتبه ام اومد
رقیه سادات : ای جانم
چند عزیزم ؟
۹۸
رقیه سادات رو به مامانم : مامان شام لازم شدا
مامان : حتما عزیزم
صدای زنگ تلفن خونه بلندشد
نرجس: نرگس تو بردار
حتما آقاجون هست
داداش محمد حجره نبوده
زنگ زده خونه رتبه ات بپرسه
من : الو بفرمایید
آقاجون : سلام بابا
خوبی دخترم ؟
من: سلام آقاجون
ممنونم
آقاجون : باباسیدمحمد هنوز نیومده حجره
رتبه ات چندشده دخترم؟
من: آقاجون خیلی خوب شده ۹۸
آقاجون : الحمدالله خداشکر
نرگس جان به مادرت بگو زنگ بزنه برای شب همه بچه ها شام بیان خونمون
فقط برنج بذاره
خورشت میگیرم بچه ها برن کباب سفارش بدن
من : چشم
آقاجون دیگه کاری ندارید
آقاجون : نه بابا برو
به مادرتم سلام برسون
من : چشم
خداحافظ
آقاجون : خداحافظ بابا
⏪⏮ ادامه دارد
فرم در حال بارگذاری ...
#ذکر_درمانے #حل_مشکلات_زندگی
#ذکر_درمانے #حل_مشکلات_زندگی
?ازامام رضا؏ نقل شده که
فرمودپدرم رادرخواب دیدم که
فرمودفرزندم هرگاه
به تو همّ وغمّ روی آورد این ذکر رازیادبگو⇦ یارؤف یارحیم
فرم در حال بارگذاری ...
سلام یکشنبه تون عالی
سلام?یکشنبه تون عالی
روز ولادت??
امام حسن عسکری
خدایا به برکت
این روزعزیز
بهترین هارا نصیبمان کن
شادی و آرامش
برکت و خوشبختی را
در زندگیمان جاری کن❣
@tafakornab
فرم در حال بارگذاری ...