برگزاری دوره آموزشی بسیجی فعال به کادر:
این دوره طی دو روز متوالی برگزار شد و شامل مباحث آموزشی به شرح زیر می باشد:
روز اول مورخ 16/1/91
1- کلاس اول با موضوع انگیزه سازی مذهبی و با حضور استاد درخشی ساعت
2- کلاس دوم با موضوع اخلاق اسلامی با حضور استاد صادقی ساعت
3- کلاس سوم با موضوع آموزش مهدویت با حضور استاد زارعان ساعت
4- کلاس چهارم با موضوع حفاظت واطلاعات با حضور استاد شفیعون
5- کلاس پنجم با موضوع بصیرت افزایی با حضور استاد درخشی ساعت
روز دوم مورخ 17/1/91
1- کلاس اول با موضوع شجره طیبین صالحین با حضور استاد فتاحی
2- کلاس دوم با موضوع ساختار سازمانهای پایگاه باحضور استاد فتاحی
3- کلاس سوم با موضوع آشنایی با نظم ولایی با حضور استاد محمدی
4- کلاس چهارم با موضوع مراحل تربیت با حضور استاد فتاحی
5- آزمون نهایی
در ضمن در هر 2 روزمراسم نماز جماعت و برنامه ناهار و پذیرایی بر قرار بود.
فرم در حال بارگذاری ...
درسی از پروانه
درسی از پروانه
یک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد.شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد شده در پیله نگاه کرد.
سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد.
آن شخص تصمیم گرفت با قیچی پیله پروانه را باز کند. پروانه به راحتی خارج شد اما بدنش ضعیف و بالهایش چروک بود.
آن شخص باز هم ادامه داد و انتظار داشت که بالهایپروانه باز و گسترده و محکم شوند و از او محافظت کنند.هیچ اتفاقی نیفتاد در واقع پروانه بقیه عمرش را به خزیدن مشغول بود و هرگز نتوانست پرواز کند.
چیزی که آن شخص با همه مهربانیش نمی دانست ، این بود که محدودیت پیله و تلاش برای خروج از سوراخ آن راهی بود که خدا برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه به بالهایش قرار داده بود تا پروانه بعد از خروج از پیله بتواند پرواز کند.
گاهی او قات تلاش تنها چیزی است که در زندگی نیاز داریم .
اگر خدا اجازه می داد که بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می شدیم و به اندازه کافی قوی نبودیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم.
من قدرت خواستم و خدا مشکلاتی بر سر راهم قرار داد تا قوی شوم.من دانایی خواستم و خدا به من مسائلی داد تا حل کنم.
من جرات خواستم و خدا موانعی بر سر راهم قرار داد تا بر آنها غلبه کنم.
من عشق خواستم و خدا افرادی را به من نشان داد که نیازمند کمک بودند.
من محبت خواستم و خدا به من فرصت هایی برای محبت به من داد.
من به هر چه که خواستم نرسیدم … اما به هر چه که نیاز داشتم دست یافتم .
بدون ترس زندگی کن ، با همه مشکلات مبارزه کن و بدان که میتوانی بر تمام آنها غلبه کنی…
چه قشنگ بود . نویسندش کی بود ؟ از طلبه هاس ؟
فرم در حال بارگذاری ...
گلواژه های زندگی (آموزشی)
سازنده ترین کلمه گذشت است
آن را تکرار کن.
پرمعناترین کلمه ما است
آن را بکار بر.
عمیق ترین کلمه عشق است
آن را ارج بده.
بی رحم ترین کلمه تنفراست
با آن بازی نکن.
خودخواهانه ترین کلمه من است
از آن حذر کن.
ادامه دارد…
فرم در حال بارگذاری ...
ادامه مبحث زیباترین ها
زیباترین عهد :وفا
زیباترین روز: جمعه
زیباترین جنگ: جنگ با نفس
زیباترین سرمایه: زمان
زیباترین لحظه : پیروزی
زیباترین ابزار: قلم
فرم در حال بارگذاری ...
اربعین عطش های پرپر
کاروان خاطرات، بازگشته است از جایی که چهل روز گذشته است از ماتمهای سرخ، از عطشهای پرپر شده.این آتشیادها، چهل روز چون اسبان تاختهاند بر پیکر صبر آنان.بازماندگانِ حادثه تیغ و تاول، رسیدهاند به نقطهای از آغاز؛ به نگاههای در خون شناور، به گلوهای بریده شده در دلِ تشنگیِ دشت.کاروانِ اربعین، با خطبههای گریه، از شام رسوا برگشته است و تصاویر جراحت، در سوزندهترین بیان قاب میشود و در سوزندهترین بیابان.بغل بغل شعله ریخته میشود در صحرا.دوبیتیهای پرلهیب، سطح مصیبتزده دشت را گلگونتر میکند.
اکنون چهل روز از آن سیل عطش، سپری شده است. قافلهای زخم خورده، وارد سرزمین چهلمین روز میشود.اینان اربعین را با خود آوردهاند؛ با نقل خاطرات قطعه قطعه شده. دنیای ادب نیز گل و ستاره آورده است که به پای سربلندیشان بریزد.سلام بر استواری غیرقابل ترسیم شما! سلام بر آن گامهای شکیباتان که جادههای دراز شام را خسته کرد!هر سال، چشمان غمبار اربعین که میآید، اطراف ما پر میشود از هیئتهای مذهبی التماس و دسته دسته گلهای اشک.هر سال اربعین، از لابهلای واژههای مذاب مداحان، دلهای آسمانی شما دیده میشود و علمهای ما از هوش میروند.لباسهای مشکی تقویم، بوی قتلگاه میگیرند.اربعین! به یاد روشنیِ شما شمعگونه میسوزیم و گریه سر میدهیم برای فاصلههای خود و زجرهای شما.خوشا زندگی در این گریستن و مردنهای پیاپی!خوشا گریستن برای داغهای زینب علیهاالسلام ، برای مصیبتهای سجاد علیهالسلام ، برای بیتابی بچههای آسمان!سلام بر اربعین که عاشورایی دیگر از گریه را برای ما به راه میاندازد!
من برای گریستن، به آغوشت محتاجم
فرم در حال بارگذاری ...
با کاروان بی رقیه
باور کن گلم! من همان زینبم ، همان زینبی که هر روز، زیر آفتاب نگاه تو گرم می شد همان زینبی که از طنین صدای گرم تو جان می گرفت ، همان زینبی که روزش را با زیارت تو آغاز می کرد و شبش را با چراغ تو به پایان می برد. گلم! چرا جوابم را نمیدهی؟ تو که همیشه به احترام حضورم میایستادی؛ حالا چه شده که حتی جوابم را نمی دهی؟آه، چه توقعی دارد زینب از تو! آخر تو که… .
باور کن همان زینب، همان خواهر، چهل روز است تو را ندیده است. بلند شو برادر
باشد! حالا که تو نمیتوانی، من برایت همه چیز را میگویم، آن روزِ غمگین کودکیمان که یادت هست؟! همان روزِ آتش و در و… آری! میدانم؛ حتی حالا هم طاقت شنیدنش را نداری. برایت بگویم؛ کودکان تو آواره بیابانهای بیچراغ شدند؛ یکی دو ستاره، خاموش شد تا صبح.چه کشیدیم برادر! فقط یاد و ذکر خدا و تو و پدر و مادر و جدمان، قوت دلمان شده بود؛ وگرنه قصه به اینجا نمیرسید.در راه، هر جا که شد، چراغ یاد تو را روشن کردیم.چه که بر سر آل امیه نیاوردیم؛ کوفه میلرزید از طنین صدایمان.هر اشکمان را بر چله کمان نشانده بودیم و قلب خوابآلودگان را نشانه رفته بودیم؛ اما امان از شام! تاریکی شام، بر روشنایی کلام ما پیشی میگرفت؛ اما ستاره سه ساله تو، آنجا را هم روشن کرد.
چه بگویم برای تو که از همه چیز باخبری؟! در این چهل روز، یک لحظه نوازش صدای تو، گوشم را تنها نگذاشت.هر چه را باید میگفتم، به زبانم جاری میشد. همیشه گرمای دستان حمایتت را روی شانههایم حس میکردم. یک آن، خودم را بیتو ندیدم؛ اما چه کنم که تو خواسته بودی هر لحظه نبودنت را به یاد دیگران بیندازم و بیدارشان کنم.هر چه بود این چهل روز گذشت و من دوباره به دیدار تو آمدم.
حالا نمیخواهی برای دیدن خواهرت، از جای برخیزی؟
سلام دوست عزیز، بسیار عالی بود . خدا قوت
طرح ختم حدیث کساء
پناه عالمی درگاه زهراست بشر حیران زقدر و جاه زهراست
صراط او صراط مستقیم است که راه رستگاری راه زهراست
حوزه ی علمیه زهرائیه نجف آباد با توجه به نزدیک شدن به میلاد دخت نبی حضرت زهرا «سلام الله علیها» در نظر دارد که ختم حدیث کساء را برگزار کند.
طلاب علاقه مند برای شرکت در این طرح نورانی حضور خود را با یک «یا زهرا» اعلام نمایند.
فرم در حال بارگذاری ...