شهیدی که از پشت بی سیم شهادتش را اعلام کرد
??بسم رب الشهداء والصدیقین ??
(شهیدی که از پشت بی سیم شهادتش را اعلام کرد)
سوم فروردین ۱۳۶۳ ایام فاطمیه(س) مادرش صاحب فرزند جدیدی شد نامش را محسن گذاشت
محسن فقط ۹ سال داشت که از نعمت پدر که خادم روضه سیدالشهدا بود محروم شد، مادر با قالی بافی خرج زندگی را فراهم می نمود او کنار مادر قالی بافی را یاد گرفته بود وبه مادر کمک میکرد
در دوران تحصیل چند جزء قرآن حفظ کرد و به علت داشتن صدای خوب و دلنشین مرتب در هیئات مذهبی نوحه خوانی می کرد و مکبر مسجد بود همچنین در مسابقات استانی تواشیح مقام اول را کسب نمود
عاشق زندگی و سیره شهدا بود و در کاروان راهیان نور بیشتر مسئولیت پشتیبانی و خدماتی داشت و از هیچ کاری برای شهدا دریغ نمی کرد
در تیر ماه ۱۳۸۷ ازدواج کرد و چون اعتقادی به مراسم عقد و عروسی سنگین و تشریفاتی نداشت با توافق همسرش علی رغم مخالفت فامیل برای عروسی با اتوبوس به پابوس امام رضا(ع) رفتند ثمره ازدواجشان یک دختر می باشد
برای تحصیل به دانشکده افسری اکتفا نکرد و در کنار همه مشغله هایش در رشته علوم تربیتی در دانشگاه مشغول به تحصیل شد وهمزمان از هر دو دانشگاه فارغالتحصیل شد
وی آشنا به مسائل روز و یک افسر جوان جنگ نرم بود
او برای دفاع از حرم عمه سادات به صورت داوطلب راهی سوریه شد
صبح ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ از پشت بی سیم میگوید: دارند ما را می زنند… زدنمون… یا حسین… و دیگر صدای محسن شنیده نشد
مزار مطهر شهید محسن حیدری عزیزوفداکار در گلستان شهدای محله هرستان خمینی شهراصفهان می باشد
?شادی روح مطهرش صلوات?
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
????????
فرم در حال بارگذاری ...
#سیره_شهدا
? #سیره_شهدا
?قدیم رسم بود برای گرفتن آبغوره و آبلیمو، یک هفته می رفتیم خانه مادر بزرگ.
مسیر مدرسه من هم تا خانه مادر بزرگ دورتر از خانه خودمان بود. روز اول و دوم منصور مرا رساند اما روز سوم گفت: از امروز ظهر خودت تنها باید بیایی‼️
مادر گفت: منصور، هنوز برای این زوده، تنهایی سختش میشه!
منصور مصمم جواب داد: نه، این باید یاد بگیره تو جامعه ای که این قدر گرگ زیاده به تنهایی از خودش دفاع کنه، همیشه که کسی نیست همراه اون این طرف و آن طرف بره!
بعد از اینکه من رفتم، به مادر گفته بود: من به آبجی می گویم تنها بره، اما خودم از دور با دوچرخه دنبالش هستم که کسی مزاحمش نشود. ?
می گفت: زن ها راحت می توانند در جامعه باشند اما به شرطی که حجاب داشته باشند.
#شهید منصور خادم صادق
فرم در حال بارگذاری ...
#مهربونتر_از_تو_هم_مگه_هست؟
#مهربون_مثل_ابراهیم_هادی❤️
با عصاي زير بغل توی كوچه راه ميرفت.
مدام به آسمان نگاه میكرد و سرش را پايين می انداخت.
رفتم جلو و ازش پرسيدم: آقا ابرام چی شده!؟
اول جواب نميداد. اما با اصرار من گفت:
هر روز تا اين موقع حداقل يكی از بندگان خدا به ما مراجعه ميكرد و هر طور شده مشكلش رو حل ميكرديم.
اما امروز از صبح تا حالا كسی به من مراجعه نكرده! ميترسم كاري كرده باشم كه خدا توفيق خدمت را از من گرفته باشه…
(منبع: سلام بر ابراهیم جلد یک)
☘️ آقا ابراهیم؟!
? با مرام؟! پهلوون؟!!
❤️ گل پسر حضرت زهرا سلام الله علیها!
تویی که دنبال خلق خدا بودی،
تا گره از کار هاشون باز کنی؛مشکلاتشونو حل کنی…
حالا ما سرمون رو به آسمونه!
سمت نگاه مهربونت!
سمت دست های گره گشایت،
تا به به واسطه تو، خدا گره از کار های ما باز کنه
و هرچی خیر و صلاح ما هست بهمون بده…
آمین…
#مهربونتر_از_تو_هم_مگه_هست؟
فرم در حال بارگذاری ...
#ما_ملت_امام_حسینیم
?وصیت نامه اش تنها یک جمله داشت…
✨پیرو ولایت فقیه باشید؛ قیامت یقه تان را می گیرم اگر ولی فقیه را تنها بگذارید.
#شهید_عارف_کایدخورده
#ما_ملت_امام_حسینیم
فرم در حال بارگذاری ...
#شهدایی
#شهدایی?
#شهید_مصطفی_صدرزاده?
اگر یڪ روز
فڪر
” شهـادت “
از ذهنت دور شد
و آن را فراموش ڪردی
حتما فردای آن روز را روزه بگیر..
فرم در حال بارگذاری ...