#شهید_جواد_محمدی
محل کارمان نطنز بود و خانههایمان، اصفهان.
دو سه نفر بودیم که هیچ کدام ماشین نداشتیم، به جواد میگفتم بیا با اتوبوس برویم، تاکسی خیلی طول میکشد تا پر شود
میگفت: من با اتوبوس نمیآیم، این بیبندوباریها را که میبینم حالم بهم میخورد.
میگفتم: صندلی جلو مینشینیم.
میگفت: آنجا هم یک وقت راننده آهنگ میگذارد و بحثمان میشود.
#شهید_جواد_محمدی
فرم در حال بارگذاری ...
ایران متعلق است به همه ایرانیان
ایران متعلق است به همه ایرانیان با هر سلیقه و عقیده ای
به یقین زنان و دختران ایرانی، ذاتا نجیب و عفیف هستند، حتی خانمهای محترمی که به تعبیر عرفی، شل #حجاب اند و #حجاب کامل ندارند
اما …
نه برهنگی عقیده است و نه آنکه خود را هم رتبه با حیوانات میکند در برهنگی، قابل احترام
🔸️ دیگر اجازه نخواهیم داد مرگ طبیعی یک دختر معیوب و یا … خود کشی فلان دختر هرزه،در اجرای فرامین الهی و صیانت از فرهنگ ایرانی، خللی ایجاد کنند
فرم در حال بارگذاری ...
شهیده طیبه واعظی/صلوات
🌹 وقتی ساواک، طیبه را دستگیر کرد و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود:مرا بکشید ولی #چادرم را برندارید.
🌹شهیده طیبه واعظی/صلوات
فرم در حال بارگذاری ...
#سلام_امام_زمانم
#سلام_امام_زمانم❤️🌱
حِیـــــدر؎ وٰار بیـــــآ۔۔
﴿حِیدَر کَرّار زمـــــآن۔۔۔﴾؛
جَمکرٰان مُنتـــــظِر؛
مَنبر مَـــــردانہ تُوست ۔۔!
پَرده بـَــــردار أز این↓↓↓
مَصلَحت طـــــولٰانے۔۔
کہ جَهـــــآن مَعبـــــد و
مَنزلگہ شٰاهـــــآنہ تُوست ۔۔✤
﴿سَلٰام مـُــــولٰا؎ غَریبتَـــــر أزحِیدر۔۔𑁍﴾
#امام_زمان
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
فرم در حال بارگذاری ...
حاج ملاآقاجان زنجانی (ره):
✍️حاج ملاآقاجان زنجانی (ره):
زیارت حضرت صاحب الامر(علیه السلام) را بخوانید ، بخصوص در حرم های مقدسه. زیرا آن حضرت بیشتر از همه جا در حرم ها احتمال دارد باشند.
فرم در حال بارگذاری ...
#یک_داستان_یک_پند
✨﷽✨ #یک_داستان_یک_پند ✍️روزی جوانی از پدرش پرسید: پدرم! تو از نظر دارایی مشکلی نداری و وضع مالیات از من بهتر است. آیا دوست داری برایت عیدی بخرم؟! پدر، پسرش را به حیاط خانه، کنار درخت سیبی آورد و گفت: پسرم! به نظر تو من سالی چقدر هزینۀ این درخت سیب میکنم؟! پسر گفت: نمیدانم. پدر گفت: اگر هر سال آب، کود، هرس و سمّی که برای این درخت هزینه میکنم را حساب کنی چندین هزار تومان این درخت برایم هزینه دارد. میدانی هر سال چهار کیلو سیب هم به من نمیدهد! یعنی هر کیلو سیب آن، چه مبلغ زیادی برای من تمام میشود، علاوه بر آشغالهایی که در خانه ریخته میشود. پسرم! فکر میکنی من احمق هستم برای این درخت این همه زحمت میکشم و پولم را هدر میدهم؟ میتوانم با این همه هزینه چندین کیلو سیب را بیزحمت و بیدردسر بخرم. پسر گفت: حتماً حکمتی دارد، پدرم بگو! پدر گفت: من این درخت را برای خوردن سیباش نکاشتم؛ برای این کاشتم که در پاییز چند عدد سیبی بچینم؛ که محصول تلاش خودم است و خود آن را پرورش دادهام. اگر تو برای من عیدی بخری درست است که من نیاز ندارم، ولی لذتاش مثل لذت چیدن سیب این درخت، برایم شیرین است. تو هم میوه یک عمر زندگی من هستی. 🥀پسر از شرم سرش را به زیر انداخت و رفت. آری، اگر پدر و مادری داریم که حتی وضع مالیشان خیلی عالی است؛ صلهرحم، هدیه و عیدی دادن را فراموش نکنیم، ما محصول و میوۀ دل آنان هستیم. این میوه مزهاش به خوردنش نیست، بیرون هم ارزانتر میفروشند؛ مزهاش در دست پرورده بودن خود انسان است.
فرم در حال بارگذاری ...