#یکبارهم_به_عشق_خدانمازبخون
#یکبارهم_به_عشق_خدانمازبخون
?چراغ قرمز??
✨ حضت #آیت_الله_مجتهدی
? همان طور که در سر چهار راه وقتی چراغ قرمز می شود، ترمز می کنید، دین هم چراغ قرمز دارد، چراغ قرمز دین ، کارهای حرام است، یعنی وقتی به کار حرامی رسیدی، ترمز کن و چراغ سبز دین هم کارهای حلال است.
? حال کسانی که برای چراغ قرمز ترمز می کنند، دو جور هستند
?یک دسته از ترس جریمه شدن ترمز می کنند، که این ترمز کردنشان خیلی چنگی به دل نمی زند،
?اما عده ای هم برای احترام گذاشتن به قانون ترمز می کنند که این مهم است.
?حال ما هم اگر از ترس جهنم نماز بخوانیم، این نماز خواندن مان زیاد چنگی به دل نمی زند؛ یعنی اگر به این خاطر صبح ها بلند می شوی و نماز می خوانی که به جهنم نروی، این نماز خواندن زیاد دلچسب نیست،
✅ اما اگر به تو بگویند «اگر نماز صبح هم نخوانی به جهنم نمی روی» اما باز بلند شوی و نماز بخوانی، این خوب است.
? #امیرالمومنین علی علیه السلام در مناجات های شان می فرمودند «خدایا عبادت من به خاطر ترس از جهنم و یا به طمع بهشت نیست، و لکن من تو را شایسته عبادت دیدم و به این خاطر عبادتت می کنم.»
فرم در حال بارگذاری ...
امام على عليه السلام:
امام على عليه السلام:
در فريب آرزوها، عمرها به پايان مى رسد
في غُرورِ الآمالِ انقِضاءُ الآجالِ
غررالحكم حدیث۶۴۷۱
فرم در حال بارگذاری ...
امام على عليه السلام:
امام على عليه السلام:
در فريب آرزوها، عمرها به پايان مى رسد
في غُرورِ الآمالِ انقِضاءُ الآجالِ
غررالحكم حدیث۶۴۷۱
فرم در حال بارگذاری ...
#گذری_بر_زندگی_شهدا #شهید_محمودرضا_بیضائی قسمت چهل و ششم
#گذری_بر_زندگی_شهدا
#شهید_محمودرضا_بیضائی
قسمت چهل و ششم
مثل بچه بسیجی ها زندگی می کرد . خیلی ساده….
از تجملات کنار بود . نمی پذیرفت در خانه حتی مبل داشته باشد….
واقعا روحیه اش این طوری بود و این نبود که از روی تصنع باشد و بخواهد تظاهر به زهد بکند….
این اواخر یک بار که با هم در حاشیه ی میدان آرژانتین روی چمن ها نشسته بودیم و داشتیم ساندویچ می خوردیم همین طوری وسط حرف ها ازش پرسیدم با حقوق پاسداری زندگی چطور میگذرد ؟
محمودرضا به جای جواب سؤالم حرف دیگری زد….
گفت : من راضی به گرفتن همین حقوقی هم که می گیرم نیستم….
مدتی است به فکر کاری هستم که درآمد مختصری داشته باشد تا زندگی را با آن بگذرانم و پاسداریم بخاطر چرخیدن زندگی نباشد .
راوی : برادر شهید
#ادامه_دارد….
فرم در حال بارگذاری ...
#گذری_بر_زندگی_شهدا #شهید_محمودرضا_بیضائی قسمت چهل و ششم
#گذری_بر_زندگی_شهدا
#شهید_محمودرضا_بیضائی
قسمت چهل و ششم
مثل بچه بسیجی ها زندگی می کرد . خیلی ساده….
از تجملات کنار بود . نمی پذیرفت در خانه حتی مبل داشته باشد….
واقعا روحیه اش این طوری بود و این نبود که از روی تصنع باشد و بخواهد تظاهر به زهد بکند….
این اواخر یک بار که با هم در حاشیه ی میدان آرژانتین روی چمن ها نشسته بودیم و داشتیم ساندویچ می خوردیم همین طوری وسط حرف ها ازش پرسیدم با حقوق پاسداری زندگی چطور میگذرد ؟
محمودرضا به جای جواب سؤالم حرف دیگری زد….
گفت : من راضی به گرفتن همین حقوقی هم که می گیرم نیستم….
مدتی است به فکر کاری هستم که درآمد مختصری داشته باشد تا زندگی را با آن بگذرانم و پاسداریم بخاطر چرخیدن زندگی نباشد .
راوی : برادر شهید
#ادامه_دارد….
فرم در حال بارگذاری ...
چادر مادر من ، فاطمه، #حرمت دارد....
?چادر مادر من ، فاطمه، #حرمت دارد….
نه فقط شبه عبایی مشکیست
که سرت بندازی
و خیالت راحت
که شدی چادری و محجوبه!
?#چادر مادر من ،فاطمه ، #حرمت دارد….
قاعده، رسم، شرایط دارد
#شرط اول همه اش #نیت توست…
محض اجبار پدر یا مادر
یا که قانون ورودیه دانشگاه است
یا قرار است گزینش شوی از ارگانی
یا فقط محض ریا
شایدم زیبایی، باکمی آرایش!
نمی ارزد به ریالی خواهر…
?چادر مادر من فاطمه، #شرطش_عشق است
عشق به #حجب و #حیا
به #نجابت به وفا
عشق به چادر زهرا
که برای تو و #امنیت تو خاکی شد
تا تو امروز شوی راحت و آسوده….
کسی #سیلی خورد
خون این سیل #شهیدان
همه اش با هدف چادر تو ریخته شد….
?خواهرم
حرمت این پارچه ی مشکی تو
مثل آن پارچه مشکی #کعبه والاست
#یادگار_زهراست….
نکند چادر او سرکنی اما #روش تو #منش تو
بشود عین زنان غربی
خنده های مستی
چشمک و ناز و ادا
عشوه های ناجور
به خدا قلب خدا می گیرد
به خدا مادر من فاطمه شاکی بشود
به همان لحظه سیلی خوردن
لحظه پشت در او سوگند….
?خواهرم
چادر مادر من ، فاطمه ، حرمت دارد
خواهرم!
من،پدرم ایل و تبارم
همه ی دار و ندارم
به فدایت
#حرمتش را نشکن…
#چادر
#فاطمه
#حرمت
#امنیت
فرم در حال بارگذاری ...