نرود میخ آهنین در سنگ
❌ نرود میخ آهنین در سنگ ❌
?? دورتادورت پیامبر و امام هم باشد! شبانه روز محکمترین پند و انذارها برایت هم بخوانند،
?? تا خودت گوش شنوا و قلب سربه راه نداشته باشی، سودی ندارد بحالت
? آیه 45 سوره انبیا ?
? قلْ إِنَّما أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ وَ لا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعاءَ إِذا ما يُنْذَرُونَ
✅بگو: من فقط از طريق وحى به شما هشدار مىدهم.
✅امّا اى پيامبر! بدان كسانى كه نسبت به شنيدن حقّ كر هستند، زمانى كه انذار مىشوند، آن را نمىشنوند!.
فرم در حال بارگذاری ...
آشنایی حضرت ایت الله شیخ عبدالقائم شوشتری با یکی از اولیای خدا درمسیر سلوک الی الله
آشنایی حضرت ایت الله شیخ عبدالقائم شوشتری با یکی از اولیای خدا درمسیر سلوک الی الله???
بنده شبی در خواب دیدم که یکی از اولیاء خدا به قم تشریف آورده اند. در خواب به من گفتند ندائی از امام زمان به گوش تو خواهد خورد.
این مطلب در ایامی بود که همیشه دعا می کردم که خداوند دستم را به استاد کاملی برساند. در آن موقع من خدمت برخی از اولیاء الله میرفتم، مثل مرحوم آقای دولابی و آقاسید حسین یعقوبی و آقای نصیری شاگرد مرحوم بهاء الدینی امثال ایشان، ولی به یکی از عرفای بزرگ، یکی از اولیاء خدا خیلی بدبین بودم و همیشه بد میگفتم که ایشان مرحوم علامه طباطبائی بودند صاحب المیزان.
در همان زمان که با ایشان بد بودم و صادقانه هم در طلب استاد کامل بودم آن خواب را دیدم. از منزل بیرون رفتم و در خیابان به آقای سید عبدالله موسویان برخورد کردم که از شاگردان مرحوم آقای الهی قمشهای بود و هنوز هم زنده اند.
با ایشان برخورد کردم و احوالپرسی کردم و گفتم از اولیاء الله کسی تازه نیامده قم؟ گفتند چرا آمده است. شما آقا سید محمدحسین طهرانی را میشناسید؟ گفتم نه! نمیشناسم و هنوز اسم ایشان را نشنیده بودم. این جریان مربوط به خیلی سال پیش است. مربوط به سی و چند سال پیش است.
گفتند من الآن نشانی ایشان را به شما میدهم. ایشان مردی است معروف در نزد اولیاء خدا و ناشناس در نزد عوام. شما الآن برو از ایشان وقتی بگیر. ایشان شاید بخواهند در قم چند روزی بمانند. از الآن از ایشان وقت بگیر.
من از همانجا مستقیم آمدم به آدرس مرحوم علامه و درب خانه را زدم و خودشان تشریف آوردند دم در. یک شال سبز کشمیری هم بر دوش انداخته بودند و خیلی چهره زیبای ملکوتی داشتند که تا آخر هم این چهره معنوی محفوظ بود.
آمدند دم در. بنده سلام دادم و با اینکه نمیخواستم دستشان را ببوسم خم شدم دستشان را بوسیدم و گفتم من از دوستان آقا سید عبدالله موسویان هستم و ایشان شما را معرفی کردهاند. آمدهام وقت بگیرم که چند روزی که شما تشریف دارید هر ساعتی که وقت دارید خدمت شما برسم. اگر میشود روزی یک ساعت وقت بدهید چون سؤالات زیادی دارم.
ایشان فرمود دیگر با چه کسانی قبلاً آشنا بودهای؟
گفتم با آقای شیخ ذبیح الله قوچانی. من تازه از خراسان آمدهام به قم و تازه شما را شناختهام.
گفتند چه شده آمدی اینجا؟ آقاسید عبدالله موسویان کی هستند؟ گفتم من یک شب قبل خواب دیدم که ندائی از امام زمان امروز به گوش تو خواهد خورد. و این ندای از امام زمان را به شما تطبیق دادم.
بعد ایشان فرمود من یک هفته بیشتر اینجا نیستم. هر روز یک ساعت وقت برای شما تعیین میکنم. ساعت سه تا چهار بعد از ظهر. هوا هم گرم بود و عادتاً در آن ساعت افراد کم از خانه بیرون میآمدند. گفتند اول وقت بیا و سر وقت هم برو و سر ساعت مقرر بیا، نه دیرتر و نه زودتر.
بنده فردا ساعت مقرر رفتم خدمت ایشان و قبل از آنکه خدمت ایشان برسم این بیست و چهار ساعت برای من به قدر یک سال طول کشید و خیلی برایم سخت بود که تا فردا صبر کنم ولی چارهای نداشتم.
فردا طبق فرمایش ایشان بنده ساعت سه رفتم ولی با همه سفارش ایشان پنج دقیقه زودتر رفتم و به ایشان عرض کردم بنده که زودتر آمدم بیقرار شدم و از سر تمرد نبود. ایشان بنده را راهنمائی کردند به اطاقی.که میهمانها را پذیرائی میکردند - در آن منزل تنها بودند و همه کارهایشان را خودشان میکردند - ولی تا پنج دقیقه تکمیل نشد نیامدند. و بعد از پنج دقیقه سر ساعت سه آمدند.
بنده در آن مجالس خیلی سؤال پرسیدم ولی خیلی متأسفم که آن سؤالات را ننوشتم و ضبط هم نکردم و جوابها از دست رفت ولی یادم هست که روز اول پرسیدم درباره این آیه شریفه که: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً و ایشان یک ساعت در این باره صحبت کردند و فردا درباره اسم اعظم پرسیدم و ایشان یک ساعت صحبت فرمودند و یک روز پرسیدم آیا دیدار امام زمان علیه السلام ممکن است و همینطور.
تا اینکه عرض کردم آخر که آقا بنده آنچه میخواستم برایم روشن شود روشن شد و گمشده من شما هستید بنده را بپذیرید.
فرمودند فعلاً شما چون در دلت از یکی از اولیای خدا ناراحتی من نمیتوانم شما را بپذیرم. باید بروی و ایشان را راضی کنی.
گفتم کی؟ من از کسی از اولیاء خدا ناراحت نیستم. فرمودند چرا مگر تو از علامه طباطبائی ناراحت نیستی؟ گفتم: چرا. فرمودند: چرا از ایشان ناراحتی؟ گفتم: آقا ایشان فلسفه میخواند، فلسفه درس میدهد. عرفان میخواند عرفان درس میدهد. کسی که اهل عرفان باشد اهل فلسفه باشد به چه درد میخورد؟ ایشان خیلی از صداقت من خوششان آمد و گفتند شما اشتباه میکنی. شما همین الآن از منزل ما برو خدمت ایشان و جای دیگر هم نرو و در بزن و با ایشان صحبت کن و من پا شدم و مستقیم رفتم درب خانه علامه طباطبائی.
فرم در حال بارگذاری ...
آشنایی حضرت ایت الله شیخ عبدالقائم شوشتری با یکی از اولیای خدا درمسیر سلوک الی الله
آشنایی حضرت ایت الله شیخ عبدالقائم شوشتری با یکی از اولیای خدا درمسیر سلوک الی الله???
بنده شبی در خواب دیدم که یکی از اولیاء خدا به قم تشریف آورده اند. در خواب به من گفتند ندائی از امام زمان به گوش تو خواهد خورد.
این مطلب در ایامی بود که همیشه دعا می کردم که خداوند دستم را به استاد کاملی برساند. در آن موقع من خدمت برخی از اولیاء الله میرفتم، مثل مرحوم آقای دولابی و آقاسید حسین یعقوبی و آقای نصیری شاگرد مرحوم بهاء الدینی امثال ایشان، ولی به یکی از عرفای بزرگ، یکی از اولیاء خدا خیلی بدبین بودم و همیشه بد میگفتم که ایشان مرحوم علامه طباطبائی بودند صاحب المیزان.
در همان زمان که با ایشان بد بودم و صادقانه هم در طلب استاد کامل بودم آن خواب را دیدم. از منزل بیرون رفتم و در خیابان به آقای سید عبدالله موسویان برخورد کردم که از شاگردان مرحوم آقای الهی قمشهای بود و هنوز هم زنده اند.
با ایشان برخورد کردم و احوالپرسی کردم و گفتم از اولیاء الله کسی تازه نیامده قم؟ گفتند چرا آمده است. شما آقا سید محمدحسین طهرانی را میشناسید؟ گفتم نه! نمیشناسم و هنوز اسم ایشان را نشنیده بودم. این جریان مربوط به خیلی سال پیش است. مربوط به سی و چند سال پیش است.
گفتند من الآن نشانی ایشان را به شما میدهم. ایشان مردی است معروف در نزد اولیاء خدا و ناشناس در نزد عوام. شما الآن برو از ایشان وقتی بگیر. ایشان شاید بخواهند در قم چند روزی بمانند. از الآن از ایشان وقت بگیر.
من از همانجا مستقیم آمدم به آدرس مرحوم علامه و درب خانه را زدم و خودشان تشریف آوردند دم در. یک شال سبز کشمیری هم بر دوش انداخته بودند و خیلی چهره زیبای ملکوتی داشتند که تا آخر هم این چهره معنوی محفوظ بود.
آمدند دم در. بنده سلام دادم و با اینکه نمیخواستم دستشان را ببوسم خم شدم دستشان را بوسیدم و گفتم من از دوستان آقا سید عبدالله موسویان هستم و ایشان شما را معرفی کردهاند. آمدهام وقت بگیرم که چند روزی که شما تشریف دارید هر ساعتی که وقت دارید خدمت شما برسم. اگر میشود روزی یک ساعت وقت بدهید چون سؤالات زیادی دارم.
ایشان فرمود دیگر با چه کسانی قبلاً آشنا بودهای؟
گفتم با آقای شیخ ذبیح الله قوچانی. من تازه از خراسان آمدهام به قم و تازه شما را شناختهام.
گفتند چه شده آمدی اینجا؟ آقاسید عبدالله موسویان کی هستند؟ گفتم من یک شب قبل خواب دیدم که ندائی از امام زمان امروز به گوش تو خواهد خورد. و این ندای از امام زمان را به شما تطبیق دادم.
بعد ایشان فرمود من یک هفته بیشتر اینجا نیستم. هر روز یک ساعت وقت برای شما تعیین میکنم. ساعت سه تا چهار بعد از ظهر. هوا هم گرم بود و عادتاً در آن ساعت افراد کم از خانه بیرون میآمدند. گفتند اول وقت بیا و سر وقت هم برو و سر ساعت مقرر بیا، نه دیرتر و نه زودتر.
بنده فردا ساعت مقرر رفتم خدمت ایشان و قبل از آنکه خدمت ایشان برسم این بیست و چهار ساعت برای من به قدر یک سال طول کشید و خیلی برایم سخت بود که تا فردا صبر کنم ولی چارهای نداشتم.
فردا طبق فرمایش ایشان بنده ساعت سه رفتم ولی با همه سفارش ایشان پنج دقیقه زودتر رفتم و به ایشان عرض کردم بنده که زودتر آمدم بیقرار شدم و از سر تمرد نبود. ایشان بنده را راهنمائی کردند به اطاقی.که میهمانها را پذیرائی میکردند - در آن منزل تنها بودند و همه کارهایشان را خودشان میکردند - ولی تا پنج دقیقه تکمیل نشد نیامدند. و بعد از پنج دقیقه سر ساعت سه آمدند.
بنده در آن مجالس خیلی سؤال پرسیدم ولی خیلی متأسفم که آن سؤالات را ننوشتم و ضبط هم نکردم و جوابها از دست رفت ولی یادم هست که روز اول پرسیدم درباره این آیه شریفه که: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً و ایشان یک ساعت در این باره صحبت کردند و فردا درباره اسم اعظم پرسیدم و ایشان یک ساعت صحبت فرمودند و یک روز پرسیدم آیا دیدار امام زمان علیه السلام ممکن است و همینطور.
تا اینکه عرض کردم آخر که آقا بنده آنچه میخواستم برایم روشن شود روشن شد و گمشده من شما هستید بنده را بپذیرید.
فرمودند فعلاً شما چون در دلت از یکی از اولیای خدا ناراحتی من نمیتوانم شما را بپذیرم. باید بروی و ایشان را راضی کنی.
گفتم کی؟ من از کسی از اولیاء خدا ناراحت نیستم. فرمودند چرا مگر تو از علامه طباطبائی ناراحت نیستی؟ گفتم: چرا. فرمودند: چرا از ایشان ناراحتی؟ گفتم: آقا ایشان فلسفه میخواند، فلسفه درس میدهد. عرفان میخواند عرفان درس میدهد. کسی که اهل عرفان باشد اهل فلسفه باشد به چه درد میخورد؟ ایشان خیلی از صداقت من خوششان آمد و گفتند شما اشتباه میکنی. شما همین الآن از منزل ما برو خدمت ایشان و جای دیگر هم نرو و در بزن و با ایشان صحبت کن و من پا شدم و مستقیم رفتم درب خانه علامه طباطبائی.
فرم در حال بارگذاری ...
#ختم_سوره_توحید #آیت_الله_کشمیری
#ختم_سوره_توحید
#آیت_الله_کشمیری
در تمام ماه رجب، ۱۰۰۰۰ مرتبه ورود دارد و برای همه چیز خوب است که تقریباً روزی ۳۳۳ مرتبه میشود.
خواندن ۱۰۰۰ مرتبه در هر روز برای نورانیت، روحانیت قلب، آسان شدن امور و رزق، بسیار نافع است.
و در روایت از پیامبر (ص) نقل شده است که: کسی که ۱۰۰۰ بار بخواند، خود را از خدا خریده و از بندگان خالص الهی شود.
بیعدد کسی بخواند و مداومت کند، طیّ الارض به او داده شود. همیشه خواندش یقین انسان را زیاد میکند…
خودم در نجف روزی ۷ هزار میخواندم، نه در یک مجلس بلکه در تمام روز حتّی در راه رفتن.
?کتاب پندهای آسمانی، ص ۱۵
فرم در حال بارگذاری ...
#استفاده_از_ماه_پربرکت_رجب
#استفاده_از_ماه_پربرکت_رجب
•┈••✾ ✨?✨?✾••┈
#اَین_الرَجبیّون⁉️
?حلول ماه با شرافت رجب المرجب بر همگان خجسته باد .
?? به فرموده #پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
✍ ماه رجب ، ماه بزرگ خداست و ماهی در حرمت و فضیلت به آن نمی رسد
?? از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام منقول است:
✍ هر که 3⃣ روز از ماه رجب را روزه بدارد ، بهشت بر او واجب گردد … و نیز فرمود:
✍ رجب ، نام نهری است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر ، هر که 1⃣ روز از رجب را روزه دارد البته از آن نهر بیاشامد …
✍ در روایت است اگر کسی قادر بر روزه نبود ، هر روز 0⃣0⃣1⃣ مرتبه این ذکر را بخواند تا ثواب روزه این ماه را دریابد.. :
✨ سبحانَ اللهِ الجَليلِ سُبحانَ مَن لا يَنبَغي التَّسبيحُ إلّا لَهُ ، سُبحانَ الأعَزِّ الأكرَمِ ، سُبحانَ مَن لَبِسَ العِزَّ وَ هُوَ لَهُ أهلٌ.
?? رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
✍ رجب ماه استغفار امت من است، پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را “أصَب” می گویند زیرا که رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته میشود پس بسیار بگویید:
✨ أستَغفِرُ اللّهَ وَ أسألُهُ التَّوبَةَ
و نيز فرمودند:
✍ هر که در ماه رجب 0⃣0⃣4⃣ مرتبه این ذکر را بگوید و آنرا به صدقه ختم نماید برای او اجر صد شهید بنویسند:
✨ أستَغفِرُ اللّهَ الّذي لا إله إلّا اللهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ أتوبُ إليهِ.
و فرمودند:
✍ هر که در ماه رجب 0⃣0⃣0⃣1⃣ مرتبه ، ✨ لا إله إلّا اللهُ بگوید ، بنویسد خدا برای او صد هزار حسنه و بنا فرماید برای او صد شهر در بهشت…
و نیز در روایت است:
✍ کسی که در رجب در وقت صبح و غروب ، 0⃣7⃣ مرتبه بگوید:✨ أستَغفِرُ اللّهَ وَ أتوبُ إليهِ و چون تمام کرد ، دست ها را بلند کند و بگوید:✨ أللّهُمَّ اغفِر لي وَ تُب عَلَيَّ ؛
?پس اگر در ماه رجب بمیرد ، خدا از او راضی باشد و به برکت ماه رجب آتش او را مس نکند…
? مفاتیح الجنان— #اعمال #ماه #رجب
فرم در حال بارگذاری ...
#اَین_الرَجبیّون ⁉️
#اَین_الرَجبیّون ⁉️
?آیت الله #میرزا_جواد_آقا_ملکی_تبریزی
?یکی از مراقبه های مهم از اول تا آخر ماه رجب یادآوری حدیث «ملِک داعی» (فرشتۀ عدعوت کننده) است. آنطور که از رسول خدا صلّی الله علیه وآله روایت شده است که:
?خداوند متعال در آسمان هفتم فرشته ای را قرار داده است که به او «داعی» می گویند. وقتی ماه رجب وارد می شود در هر شب آن تا صبح اینگونه می گوید:
?«خوشا به حال ذاکران! خوشا به حال مطیعان! خداوند متعال میفرماید: من همنشین کسی هستم که با من همنشین شود؛ و مطیع کسی که از من اطاعت کند؛و آمرزندۀ کسی که از من طلب بخشش کند.
?ماه، ماهِ من است؛ و بنده، بندۀ من؛ و رحمت، رحمتِ من. پس کسی که در این ماه مرا بخواند، پاسخش را میدهم؛ و هر که از من طلب کند، به او عطا میکنم
?هر که از من طلب هدایت کند، راه را نشانش می دهم. و من این ماه را رشتۀ اتّصالی بین خود و بندگانم قرار دادم؛ پس هر که به آن چنگ بزند به من می رسد.»
? «المراقبات» ص 70 / حدیث: «الاقبال بالاعمال الحسنة» ج 3 ص 174
فرم در حال بارگذاری ...