مانند سفیرحسین(علیه السلام) باش!
هر چه بتوانيم نهضت حضرت را از زواياي مختلف بررسي كنيم، معرفتمان به عظمت امام(علیه السلام) بيشتر مي شود. و اين معرفت باعث اتّصال و اتّحاد با مقام امام مي گردد. نهضت امام درياي عظيمي است كه به راحتي نمي توان به عمق آن رسيد. در روايت داريم كه حضرت خضر(علیه السلام) اوّلين سرّي را كه براي حضرت موسي(علیه السلام) طرح مي كند، جريان كربلاست و بعد هر دو به شدّت گريستند.[1]
همينقدر از اين روايت بدانيد كه قضيه كربلا يك قضية موسوي(علیه السلام) نيست، بلكه يك قضية خضري(علیه السلام) است؛ يعني اهل طريقت و حقيقت، بيشتر ميتوانند كربلا را بيابند. خداوند به حضرت موسي(علیه السلام) مي فرمايد:
«برو پيش عبد صالحي كه اسراري را به او آموختهايم»؛ «علَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً»[2] و شاگردي او را بكن، و اوّلين سرّي كه مطرح مي شود، قضيه كربلاست.
كربلا خيلي عجيب است. كربلا را از اين زاويه نگاه كنيد كه اصحاب كربلا آدمهاي خيلي پاك و خوبي بودند. به عنوان مثال؛ مسلم بن عقيل(رحمةاللهعليه) جوان 28 ساله پاكدامني است، كه هيچ انگيزهاي جز تبعيت از حكم خدا در او نيست.
يكي از بزرگان كوفه به نام «شريك»، مريض شد و عبيدالله خواست كه به عيادت او برود. به مسلمبنعقيل خبر دادند كه تا به منزل شريك برود و پشت پرده كمين كند و عبيدالله را بكشد. مسلم هم به خانه شريك آمد و با شريك قرار گذاشتند، وقتي شريك تقاضاي آب كرد، مسلم به عبيدالله حمله ور شود.
وقتي عبيدالله به خانه او آمد و او در فرصت مناسب براي چندبار علامت داد و درخواست آب كرد، مسلم حمله نكرد، تا جاييكه عبيدالله مشكوك شد و رفت. بعد به مسلم گفتند: چرا حمله نكردي؟ گفت: يادم آمد كه پيامبر(صلی الله علیه وآله) ترور را حرام مي دانند و فرمودند: «اَلْاِيمانُ قَيْدُ الْفَتِك»[3] ايمان، مانع ترور و حملة غافلگيرانه است.
نمونة ديگر اينكه؛ وقتي مسلمبنعقيل(رحمةاللهعليه) را پس از دستگيري زخمي كردند و خون از بدنش مي رفت، تشنه شد و درخواست آب كرد. وقتي خواست آب بخورد، خونِ دهانش با آب مخلوط شد و آب را نخورد.
آب را عوض كردند خواست بخورد، باز آب خوني شد، لذا آب را نخورد، چرا؟ چون شرع اجازه نمي دهد انسان آب نجس را بخورد. عمده اين است كه ببينيم كربلا را چه كساني به وجود آورده اند و اساساً تا كسي به نهايت درجة تقوا نرسد، خداوند به او شايستگي شركت در نهضت حسيني نميدهد.
مسلمبنعقيل(رحمةاللهعليه) در هنگام وصيت فرمود: «من دو وصيت دارم؛ يكي اينكه به حسين(علیه السلام) خبر بدهيد كه به كوفه نيايد، و ديگر اينكه من هفتصد دينار به اين مردم مقروض شدهام، زره و شمشيرم را بفروشيد و بدهي مرا بدهيد». يعني كساني كه تمام ابعاد اسلام را پذيرفتهاند مفتخر به شهادت در راه حسين(علیه السلام) خواهند شد.
پی نوشت:
[1] - «مفاتيحالجنان»، باب زيارت اباعبدالله.
[2] - سوره كهف، آيه 65.
[3] - «بحارالانوار»، ج 45، ص 97.
4- اصغر طاهرزاده کربلا مبارزه با پوچی ها