اصول آموزش مفاهیم دینی به کودکان
در رابطه با چگونگی آموزش مفاهیم دینی به کودکان اختلاف نظرهایی وجود دارد. گروهی معتقدند پیش از بلوغ نباید به کودک آموزش دینی داد و گروهی عکس این نظر را معتقدند.
از نظر اسلام، به ویژه براساس سیره و رهنمودهای معصومان (علیهم السلام) ، آموزش مفاهیم دینی از هنگام تولد شروع می شود و آموزش در دوره کودکی پایه و اساس در دوره های دیگر است.(1)
از طرفی، آموزش صحیح و مؤثر بدون در نظر گرفتن توانایی ذهنی کودک مطلوب نیست و ممکن است کودک را نسبت به یادگیری دلسرد و یا در یادگیری او اختلال ایجاد نماید. از این رو، آموزش مفاهیم دینی به کودکان گرچه امری بسیار مقدس و والا است، اما موفقیت درآن، در گرو آگاهی و شناخت اصول و روش های آموزشی متناسب با آن است. به فرموده امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) هیچ حرکتی نیست مگر این که انسان در به انجام رساندن آن نیاز به شناخت و آگاهی دارد: «ما مِن حَرَکة اِلاَّ وَ اَنتَ مُحتاجٌ فیها الی مَعرِفَه.»(2)
آموزش مفاهیم دینی نیز مانند هر علم دیگری نیاز به شناسایی و به کارگیری اصول و روش های صحیح، کارآمد و مؤثر دارد. بنابراین، همان گونه که شناخت خصوصیات و توانایی های کودکان در بهینه سازی آموزش مفاهیم دینی امری مسلم است، شناخت اصول و روش های مربوط به آموزش مفاهیم دینی کودکان دبستانی نیز ضرورت دارد.
بدین ترتیب، اگر آموزش مفاهیم دینی کودکان بدون توجه به اصول و روش های صحیح آموزشی انجام پذیرد، مصداق این سخن امام صادق (علیه السلام) خواهد بودکه: «اَلعامِلُ عَلی غَیرِ بَصیَرة کَالسَّائِرِ عَلَی غَیرِ الطَّریقِ لایَزیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ الاَّ بُعدا»؛(3) کسی که بدون بصیرت دست به انجام کاری می زند، مانند رونده در بیراهه ای است که هرچه سرعتش بیش تر باشد، از مقصد دورتر خواهد شد.
بنابراین، آنچه باید بدان توجه داشت و این نوشته نیز درپی آن می باشد، این است که درک و برداشت کودک از مفاهیم دینی با بزرگسالان یکسان نیست؛ آنان در حد ظرفیت ذهنی خود مطالب دینی را می فهمند و برآن اساس، جهان بینی خود را می سازند.
با توجه به سخن رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) که فرمود: «ما پیامبران موظفیم با هرکس مطابق درک و فهم او صحبت کنیم»،(4) اگر آموزش مفاهیم دینی برای دانش آموزان دوره ابتدایی به گونه ای حساب شده صورت نگیرد، نه تنها از تأثیرات سازنده ای برخوردار نمی گردد، بلکه می تواند پیامدهای زیانباری به دنبال داشته باشد. از این رو، هدف اصلی این متن دستیابی به اصول و روش های آموزش مفاهیم دینی به کودکان با مروری بر آیات و روایات اسلامی، نظرات دانشمندان تعلیم و تربیت و نیز اندیشمندان اسلامی است
1- اصل سهولت
منظور از اصل سهولت این است که در آموزش مفاهیم دینی به کودکان، باید توان شناختی، عاطفی و انگیزشی کودکان را در نظر گرفت و از زیاده روی، خشونت و سخت گیری در روند آموزشی پرهیز نمود؛ زیرا هدف از آموزش مفاهیم دینی، برانگیختن شوق و رغبت کودکان به یادگیری آموزه های دینی است و نه صرفا انتقال آگاهی های دینی.
از این رو، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) همواره این سخن را تکرار نموده اند که «آموزش دهید و آسان بگیرید و سخت گیری نکنید»؛(5) چرا که «خداوند مرا سخت گیر و سرسخت مبعوث نفرمود، بلکه مرا آموزگاری آسان گیر مبعوث نموده است.»(6)
شهید مطهری نیز نقل می کند: «پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن گاه که معاذ بن جبل را برای تبلیغ دین به یمن فرستاد، به او چنین فرمود: «یا مَعاذُ بَشّروَ لاتُنَفِّرْ وَ یَسّرْوَ لاتُعَسِّرْ»؛ می روی برای تبلیغ اسلام، اساس کارت تبشیر و مژده و ترغیب باشد، کاری بکن که مردم مزایای اسلام را درک بکنند و از روی میل و رغبت به اسلام گرایش پیدا کنند.
نکته ای که پیغمبر اشاره کرد این بود که «بَشَّر وَ لا تُنَفِّرْ»؛ کاری نکن که مردم را از اسلام فرار بدهی و متنفر بکنی. مطالب را طوری تقریر نکن که عکس العمل روحی مردم فرار از اسلام باشد.(7)
حال با توجه به اصل آسان گیری در آموزش های اسلامی، رعایت این اصل در آموزش مفاهیم دینی به کودکان از اهمیت بیش تری برخوردار است؛ زیرا بنابر آنچه در بررسی ویژگی های کودکان بیان شد، مفاهیم دینی اموری هستند که با فطرت کودک سازگارند و نیازی به تحمیل و سخت گیری ندارند، سخت گیری زمانی است که آموزه هایی خلاف خواست فطری کودک به گونه ای برای او ترسیم و تکرار شود که آن را بدون فکر و اندیشه بپذیرد. علاوه بر این، مفاهیم و آموزه های دینی سهل و آسان، زمینه های درونی و انگیزشی لازم را برای کودک فراهم نموده، او را به یادگیری مفاهیم و حقایق دینی علاقه مند می سازد.
چنان که خشونت و سخت گیری در امر آموزش مفاهیم دینی، کودک را نسبت به اصل دین و تعالیم حیات بخش آن بدبین نموده، آثار و پی آمدهای ناگواری در روحیه لطیف او باقی خواهد گذاشت.
بنابراین، رعایت این اصل در آموزش مفاهیم دینی کودک چنان مهم است که ائمه معصومین (علیهم السلام) در سخنان نورانی خویش والدین را بدان سفارش نموده اند. بنابر مضمون روایتی از امام صادق (علیه السلام) به نقل از رسول مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله) ، «والدین کاری را که انجام آن برای کودک آسان و ساده است بپذیرند و آنچه را که انجامش بر وی سنگین و غیر قابل تحمّل است از او انتظار نداشته باشند.»(8)
پی نوشت:
1) (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱، باب ۷، روایت ۱۳، ص۲۲۴.)
2)محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، باب ۱۱ فی وصیته لکمیل بن زیاد النخعی، ص ۲۶۷.
3)محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، باب من عمل بغیر علم، ح۱، ص ۴۳.
4)قال النبی: «انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم» (کافی، ج۱، روایه ۱۵، ص ۲۳.)
5)محمد محمدی ری شهری، العلم والحکمه فی الکتاب والسنه، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۶، حدیث ۱۳۱۱.
6)همان، حدیث ۱۳۰۸.
7)مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی، انتشارات صدرا، ۱۳۶۷، ص ۲۰۹.
8)وسایل الشیعه، ج ۱۵، ابواب احکام الاولاد، باب ۸۶، ص ۱۹۹.
طلبه و رشد جامع!!!
دسته ای از نیازهای طلبه در برنامه آموزشی حوزه به خوبی تأمین میشود. اما رفع دسته دیگر به همت و تلاش شخصی خود او واگذار شده است. آگاهی از این مسئله، موجب می شود طلبه، چشم طمع از برنامه ریزی دیگران بردارد، ابتکار عمل به دست گیرد، مردانه چاره ای بیندیشد و اقدامی کند.
حرکت اول در برنامه تشخیص عناصر مورد نیاز است. این قلم، در این فراز به معرفی این عناصر می پردازد. اما ارزشگذاری، درجه بندی و توزیع آنها بر زمان در قالب یک برنامة جزئی فراخور این مختصر نیست، گرچه گاهی به آن پرداخته است.
هر انسانی در مسیر بندگی خدا و تلاش برای سربازی حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) در ابعاد مختلف «باید» رشد کند و شکوفا شود؛ بُعد اخلاقی و معنوی ـ بعد علمی ـ بعد جسمی ـ بعد اجتماعی ـ بعد هنری ـ بعد حرفهای یا صنفی.
«باید»ی که در این جمله ادعا شده، اختصاصی به طلبه ندارد. هر انسان مسئولی در هر شغل و موقعیتی، اگر بخواهد خدمتگزار شایستهای برای پیشبرد اهداف دین باشد، باید بنای شخصیت خود را این چنین، جامع و متوازن و معتدل بسازد. از میان این ابعاد، رشد معنوی انسان، اصالت و ضرورت دارد، و رشد انسان در سایر ابعاد، باید در خدمت و به هدف رشد معنوی صورت گیرد.
1 ـ بعد معنوی و اخلاقی
ارتقای معنوی و تهذیب نفس، وظیفه طلبگی طلبه محسوب نمیشود؛ بلکه رسالت انسانی اوست. طلبه پیش از آنکه طلبه باشد یک انسان است. هر انسانی در هر صنف اجتماعی که خدمت میکند وظیفه تلاش برای کسب کمال روحی را برعهده دارد. این امانت، به دوش انسان با وصف انسان نهاده شده نه به دوش انسان با وصف طلبه.
البته قابل انکار نیست که طلاب علوم دینی به جهت نسبتی که با دین خدا، دارند، در بعد تهذیب نفس و عمل به آموزههای شریعت، مسئولیت بیشتری پیدا میکنند. عالم بدون تهذیب مرغ پر شکستهای است که بهزودی اسیر گرگ و روباه میشود. امام صادق به یکی از شاگردان خود فرمودند:
کار خوب، از هر کس خوب است. اما از تو خوبتر است. به جهت نسبتی که با ما داری. کار بد، از هر کس بد است و از تو بدتر. به جهت نسبتی که با ما داری.
ارائه برنامه اخلاقی نیازمند بحث جداگانه ای است که جزئیات آن با موضوع این گفتار تناسب ندارد و اما از آنجا که ارتباط مداوم با آثار اخلاقی، انگیزه و نشاط انسان را در حرکت به سوی کمالات معنوی تأمین و ناآگاهی و ندانمکاری او را کمتر میکند، بنا بر توصیه بزرگان، مناسب است این قبیل آثار، کتاب بالینی ما قرار گیرد. یعنی به هنگام خواب یا وقت مناسب دیگر در هر شبانه روز خود را موظف به مطالعة بخشی از آن بدانیم.
همچنین لازم است در هر شبانهروز، ساعتی برای خود قرار دهیم که در آن به خلوت و توجه بپردازیم. برنامه این ساعت ممکن است استغفار، دعا، نماز، مناجات، محاسبه، قرائت قرآن، یا توسل باشد. مناسبترین زمان برای این خلوت، سحرگاه است.
2 ـ بعد علمی
رشد شخصیت ما در هر یک از ابعاد ششگانه در گرو به دست آوردن آگاهی هایی است. این آگاهیها باید به مرور زمان در ذهن ما حضور یابد و پس از آن به دایره عمل نفوذ کند و به کار گرفته شود. در میان همه این آگاهیها شاید مهمترینها این امور باشد.
آشنایی با محتوای دین در دوره تحصیل ارتباط مستمر با قرآن ارتباط مستمر با احادیث مطالعه آثار اندیشمندان اسلامی
3 ـ بعد جسمی
حفظ تندرستی و نشاط جسمی، لازمه حرکت به سوی کمال است. به این منظور اهتمام به ورزش، استراحت کافی، تغذیه مناسب و حفظ بهداشت، ضروری است. طلبه باید برای انجام این وظیفه ضروری، آگاهیهای لازم را در هر مورد کسب کند و پس از آن به کار گیرد.
4 ـ بعد اجتماعی
ارتباط با اجتماع ضرورت زندگی انسان است. در این ارتباط هم جامعه بر انسان اثر می گذارد و هم فرد فردِ انسانها ـ به اندازه ابعاد وجودی خود ـ بر جامعه.
موفقیت انسان در این تعامل در گرو رشد اجتماعی است. مهمترین مولفه رشد اجتماعی، رشد سیاسی است که در مجموعهای از آگاهیها، توانمندیهای ذهنی، روحیات و رفتارها، متجلی میشود. کسب هوشمندی سیاسی، قدرت تجزیه و تحلیل، زمانشناسی، آشنایی با نظامها و نهادهای اجتماعی کلان و نیز تحولات عمده جهانی قدر متیقن وظایف ما در این بعد است.
5 ـ بعد هنری
وجود ذائقة جوشان و حس سرشار هنری که نشان از توازن و انسجام روحی دارد، موجب بهره مندی شخص از مظاهر زیبایی و نوعی نشاط و انبساط خاطر میگردد. علاوه بر این بهرة شخصی از جلوه های هنر، فوران ذوق و سلیقه و نیز قدرت خلاقیت هنری از دارایی های ارزشمند یک طلبه است که در قلم و بیان او سرازیر می گردد و آثار علمی او را جان بخشیده و به جریان می اندازد. لذا تقویت لطافت روحی و ظرافت هنری تا اندازة ممکن در دستورکار او قرار میگیرد.
6 ـ بعد صنفی
مجموع آنچه در اینجاپرداخته ایم بیشتر ناظر به هویت صنفی طلبه و ممیزات او از دیگران است.
پی نوشت:
1. بحارالانوار ج 47، ص 349 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 18،ص205
نکته ای در نیازهای زوجین
مرد ها یک حفره و یک نیازی در درونشان دارند، تعبیر به حفره از آن جهت است که هرچه خوراک درون آن بریزی سیر نمی شوند؛ در زن ها هم حفره های روانی ای وجود دارد که هرچه شما آن نیاز را ارضا کنی، باز هم آن نیاز وجود خواهد داشت.
دو نیاز اصلی بر شخصیت مرد و زن حاکم است؛ که این نیازها به صورت معکوس در زن و مرد بزرگ و کوچک می شود و آن نیاز به قدرت و نیاز به مهر است؛ یعنی زن ها نیاز به قدرت یعنی تسلط پیدا کردن و همچنین نیاز به مهر یعنی تایید، توجه، عشق، احترام گذاشتن و … دارند؛ مرد ها هم دقیقا همین دو نیاز را دارند منتها تصور کنید که مرد ها حفره نیاز به قدرت شان ده برابر حفره نیاز به مهرشان هست، این نیاز روانشناختی یک مرد است و اما زن ها نیاز به مهر و محبتشان ده برابر نیاز به قدرت است.
حالا این دو نفر کنار هم قرار می گیرند؛ مرد نیاز کمتری به مهر دارد پس می تواند مهرورزی کند، در طرف مقابل زن نیاز بیشتری به مهر دارد پس می تواند مهر دریافت کند و هرچقدر مهر و محبت کنید، سیری ندارد؛ حتی یک تماس تلفنی مرد به همسر خودش در روز می تواند حال روانی مثبتی در او ایجاد کند به خاطر اینکه اون تماس حکم مهرورزی را دارد و بر عکس این جریان صادق نیست یعنی اگر خانمی به شوهرش سرکار زنگ بزند که حالت چطوره؟ آقا می گوید برای چی زنگ زدی؟ لازم بود زنگ بزنی؟ بیخود زنگ زدی! برای اینکه مرد اصلا نیاز به این تلفن ندارد، مشکل هم برایش ایجاد می شود؛ به همین دلیل نیاز های مرد و زن باهم متفاوت اند و اگر به نوع نیازهای زن و مرد توجه نشود، نتیجه عکس خواهد داد.
اگر یک مرد به یک زن گل هدیه بدهد، آن گل برای زن بسیار معنا دار خواهد بود و حال روانی مثبتی به او خواهد داد و برعکس آن اگر یک زن به یک مرد گل بدهد اصلا اهمیتی برای او ندارد و یک دقیقه بعد هم فراموش خواهد کرد، حتی یک خودکار ارزش بیشتری برای او دارد؛ سعی کنید این مسائل را با خودتان تطبیق دهید و ببینید اصلا درست هست یا نه؟
بنابراین مردها نیاز به قدرت و زن ها نیاز به مهر دارند؛ پس اگر زنی نیاز به قدرت مرد را ارضا کند، مرد آرامش پیدا خواهد کرد و رمز آرامش مرد، قدرت بخشی به اوست، همه مردها هم به این قدرت نیاز دارند، علت اینکه مردها به کارشان علاقه مند هستند آن است که به وسیله کار پول در می آورند و پول هم به آن ها قدرت می دهد و …
درحالی که زن ها اصلا از کار قدرت نمی گیرند؛ اگر صدتا مرد، یک مرد را تشویق و تمجید کنند به اندازه تایید کوچک یک زن آرامش بخش نیست؛ به عبارت دیگر: مردها نیاز به قدرت از طرف همسرانشان دارند نه از طرف مردهای دیگر، چون از طرف کسی تایید می شود که خودش نیازمند قدرت نیست، به عنوان مثال وقتی من گدا هستم،اگر گدایی پیش من بیاید که فایده ای ندارد، یک مرد کنار مرد دیگر قدرت نمی گیرد اما کنار یک زن قدرت می گیرد برعکسش هم همینطور است اگر یک زنی به واسطه صد زن دیگر مهرورزی شود، نمی توانند به اندازه مهرورزی همسرش به او آرامش بدهند.
سوال من از زن ها این است که آیا شما مردی را سراغ دارید که نیاز به قدرت او ارضا شده باشد و پرخاشگری کند؟
پی نوشت:
راه های تقویت عفت کلام
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
۱. الگو گرفتن از عفيف ترين انسان
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در همه ابعاد، عفیف ترین انسان ها بود. او با خویشتن داری عجیبی به تدبیر امور می پرداخت. در جنگ اُحد، دندان های جلوی اش شکست و صورتش به دست دشمنان شکاف برداشت. برخی از او خواستند تا دشمن را نفرین کند؛ اما حضرت با کمال خویشتن داری فرمود: «من برای ناسزاگویی مبعوث نشده ام؛ بلکه دعوت کننده و مایه رحمت برای مردمم.» سپس به جای نفرین، چنین دعا کرد: «اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لايَعْلَمُونَ؛[2] خدایا! قوم مرا هدایت کن که آن ها ناآگاه اند.» آن حضرت، عفت كلام را چنان رعايت می كرد كه دشمن را هم به تحير وا می داشت و دل ها را جذب و تسخير می کند.
۲. عفت کلام و اصلاح جامعه
رعايت عفت كلام در موضوعات جنسی، از مهم ترين افق های اين بحث است. كلام وحی اين موضوع را، به خانم های مسلمان گوشزد می كند كه عفت كلام را در مواردی كه با نامحرم صحبت می كنند يا زمينه های فساد وجود دارد، كامل مدِّ نظر داشته باشند؛ مبادا گرفتار سوداگران شهوت شوند و دين و دنيای خود را از دست دهند.3
در سوره احزاب، خطاب به همسران پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ديگر بانوان مسلمان می فرمايد: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا؛[3] در مقابل نامحرمان بهگونه اى هوس انگيز و با ناز و كرشمه سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند و سخن عفيفانه و شايسته بگوييد.»
البته «قول معروف»، معنى وسيعى دارد كه هرگونه گفتار باطل، بيهوده، گناه آلود و مخالف حق را نفى مى كند و مى تواند، توضيحى براى جمله نخست باشد. مبادا كسى تصور كند كه بايد گفتار زنان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با مردان بيگانه موذيانه يا دور از ادب باشد! بلكه بايد گفتاری شايسته، مؤدبانه و در عين حال عفيفانه و بدون هيچگونه جنبه هاى تحريک آميز باشد.
۳. رعایت حق زبان
کسانی که عفت کلام را رعایت نکنند، حق زبان را ضایع کرده اند؛ اما افرادی که از عفت در گفتار برخوردار هستند و از مصادیق سخن زشت پرهیز می کنند، قطعاً حق زبان را رعایت کرده و شکر آن را به جای می آورند. امام سجاد(علیه السلام) درباره حق زبان می فرمایند: «وَ أَمَّا حَقُ اللِّسَانِ فَإِكْرامُهُ عَنِ الْخَنَا وَ تَعْويدُهُ عَلَى الْخَيْرِ وَ حَمْلُهُ عَلَى الْأَدَب؛[4] حق زبان است که آن را از زشت¬ گویی بازداشته، به گفتار نیک عادت دهی و او را به رعایت ادب وادار سازی.»
۴. پیوستن به خوبان
عفت کلام، شخص را به خوبان نزدیک می کند و سخنان زشت، انسان را از جمع خوبان جدا ساخته، به بدان ملحق می کند؛ چنانکه امام علی(علیه السلام) فرمود: «إِيَّاكَ وَ مَا يُسْتَهْجَنُ مِنَ الْكَلَامِ فَإِنَّهُ يَحْبِسُ عَلَيْكَ اللِّئَامَ وَ يَنْفِرُ عَنْكَ الْكِرَام؛[5] بپرهیز از سخن زشت و زننده، افراد پست را به تو می بندد و نیکان را از تو رنجانده و پراکنده می سازد.»
موارد عفت کلام
الف) نگفتن سخن بی ربط
حفظ زبان از سخنانی که به انسان مربوط نمی شود، از موارد عفت کلام است. امام علی(علیه السلام) فرمود: «سخن گفتن را درباره آنچه به تو ارتباطی ندارد و جای آن نیست، ترک کن؛ چرا که ممکن است یک کلمه باعث سلب نعمت و زمینه ساز درگیری و اختلاف شود.[6]
ب) سخن از روی آگاهی
لازم است انسان نه تنها بدون علم و آگاهی سخن نگوید؛ بلکه درباره آنچه می داند نیز با احتیاط رفتار کند. امام علی(علیه السلام) می فرماید: «لاتَقُل ما لاتَعلَم بَل لاتَقُل کُلَّ ماتَعلَم، فَإنَّ اللهَ ـ عَزَّوَجَل ـ فَرَضَ عَلی جَوارِحِکَ کُلَّها فَرائِضٌ یُحتَجَّ بِها عَلَیک یَومَ القیامَه؛[7] چیزی را که نمی دانی مگو، بلکه همه آنچه را می دانی نیز مگو؛ زیرا خداوند بر همه اعضا و جوارح تو، واجباتی قرار داده که در قیامت از تو بازخواست خواهد کرد.»
در نقطه مقابل، نگفتن همه آنچه انسان می داند، نشانه کمال عقل است.[8] از حکیمی پرسیدند: «چرا خداوند متعال به انسان دو گوش و یک زبان داده است؟» گفت: «برای اینکه اگر دو کلمه شنید، یک کلمه در مقابلش بگوید.»
ج) عادت دادن زبان به الفاظ نیک
کلام نیک، انسان را به سوی بهشت سوق می دهد و کسی که به فحاشی عادت می کند، عاقبت اهل جهنم و جزء ستمکاران خواهد شد. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «البَذاءِ مِنَ الجَفاءِ وَ الجَفاءُ فِی النّار؛[9] بدزبانی از جفاکاری و جفاکار در آتش است.» مطابق روایات، آنکه ابتدا شروع به ناسزاگویی می کند، ستمکارتر است.
د) تقویت اعتقادات مذهبی
عمیق بودن باورهای مذهبی، در کنترل زبان تأثیر دارد. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مَن عَرِفَ اللهَ وَ عَظَّمَهُ مَنَعَ فاهُ مِنَ الکَلامِ؛[10] کسی که خدا را بشناسد و او را بزرگ بشمارد، در پیشگاه خدای عظیم، هر حرفی را نمی زند.»
هـ) کنترل زبان و تأثیر آن در سرنوشت انسان
عفت کلام، حتی در چگونگی سرنوشت انسان دخیل است. علمای اخلاق و سالکان إلی الله، بر این باورند که طی منازل سلوک، بدون توجه به زبان و آنچه بر زبان جاری می شود، میسر و ممکن نمی شود. سخنان ما در طول روز، نه تنها مسیر اتفاق های بعدی را تعیین می کنند، بلکه آثار خود را ساعت ها و گاه روزها در زندگی مان بر جای می گذارند
پی نوشت:
[1]. طه، آیه ۴۴.
[2]. فخر رازی، تفسیر فخر رازی، ج ۱، ص ۲۰۳.
[3]. احزاب، آيۀ ۳۲.
[4]. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۵۶.
[5]. لیثی واسطی، عيون الحكم و المواعظ، ص ۹۹.
[6]. لیثی واسطی، عيون الحكم و المواعظ، ص ۲۵۰.
[7]. نهج البلاغه، حکمت ۳۸۲.
[8]. تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم، ص ۲۱۳.
[9]. کلینی، کافی، ج ۴، ص ۱۷.
[10]. مجموعه ورام ابن ابی الفراس، ج ۱، ص ۱۷۵.
احترام به قرآن در سیره علما
قرآن کریم به مقتضای آسمانی و الهی بودن، شایستۀ احترام و تکریم است؛
کتاب بزرگی که عظمت آن از عظمت خداوند نشأت گرفته است. قرآن تجلی آشکار پروردگار است.
امام علی(علیه السلام) می فرماید: «فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ؛[۱] خدای سبحان در کتابش خود را آشکار کرد، بی آن که او را ببینند.»
حضرت امام خمینی(رحمة الله علیه) ضمن بزرگ شمردن قرآن، همواره آن را در ظاهر و باطن حفظ می کرد. یکی از نزدیکان ایشان می گوید: «گاهی به دلایلی قرآن هایی را در کیف دستی به محضر امام می بردیم. در دفعات اولیه اتفاق افتاد که بدون توجه، قرآن را نیز همراه با چیزهای دیگر از کیف بیرون آورده، روی زمین می گذاشتیم. امام که مراقب بودند، می فرمودند: «قرآن را روی زمین نگذارید!» و بلافاصله دست شان را جلو میآوردند، آن را می گرفتند و روی میز می گذاشتند.»[۲]
از مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبایی(رحمة الله علیه) و نیز مرحوم شهید مرتضی مطهری(رحمة الله علیه) نقل شده که وقتی مرحوم آیتالله شیخ محمدتقی آملی در نجف اشرف مشغول تحصیل بود، یک شب به خاطر خستگی به بالشی که پشت سرش بود، تکیه داد و قرآن تلاوت کرد. فردا خدمت استاد اخلاقش مرحوم آیتالله میرزا علیآقا قاضی رفت. استاد بی مقدمه فرمود: «موقع تلاوت قرآن، خوب نیست که به بالش تکیه دهید.»[۳]
حضرت آیتالله شیخ محمدتقی آملی(رحمة الله علیه) می فرمود که من در بحث فقه آیتالله سید علیآقا قاضی; شرکت می کردم. روزی از ایشان سؤال کردم (آن روز هوا بسیار سرد بود): «با خواندن قرآن کریم آفاق برای عده ای باز می شود و غیب و اسرار برای آن ها تجلّی می کند؛ در حالی که ما قرآن می خوانیم و چنین اثری نمی بینیم!» مرحوم قاضی مدت کوتاهی به چهرۀ من نظر کرد و سپس فرمود:
«بلی؛ آن ها قرآن کریم را تلاوت می کنند و با شرایط ویژه، رو به قبله می ایستند، سرشان پوشیده نیست، کلامالله را با هر دو دست شان بلند می کنند و با تمام وجود به آن چه تلاوت می کنند توجه دارند و می فهمند جلوی چه کسی ایستاده اند؛ امّا تو قرآن را قرائت می کنی، در حالی که تا چانه ات زیر کرسی رفته ای و قرآن را روی زمین می گذاری!»
آیتالله شیخ محمدتقی آملی(رحمة الله علیه) می گفت: «بلی؛ من همین طور قرآن می خواندم و زیاد به قرائت آن می پرداختم؛ مثل این که مرحوم قاضی با من و مراقب و ناظر وقت قرائتم بوده است. بعد از این ماجرا با تمام وجود به سویش شتافتم و ملازم جلسه هایش شدم.»[۴]
يكى از راه هاى ترويج انس با قرآن، احترام و بزرگ داشت حاملان قرآن است. حمايت و تشويق قهرمانان قرآنی و احترام به قاریان، حافظان، اساتيد و مفسران قرآن، نقش بسزايى در گرايش مردم، بهويژه جوانان به قرآن دارد. بی شک اگر در نظام اسلامى ما يک دهم هزينه ها، حمايت ها و تشويق هايى كه نثار ورزشكاران، فوتبالیست ها و قهرمانان ورزشى كشور مى شود، به قهرمانان قرآنى اختصاص مى يافت، رویکرد مردم به قرآن شرايطى بسيار بهتر و متفاوت با امروز می داشت!
مقام معظم رهبرى كه خود اهميت این مساله را به خوبى دريافته و احترام ايشان به قهرمانان قرآنى مثال زدنى است، مى فرمايد: «اگر بخواهيد قرآن در خانه ها، بين بچه ها، بين بزرگ ها، بين زن ها و مردها رواج پيدا كند، بايستى قهرمانان قرآنى را احترام كنيد. اين است كه ما به اين ها احترام مى كنيم. اين ها حاملان قرآن اند. اين ها عزيزند. زبان اين ها عزيز است. لب ها و دل هاى اين ها عزيز است؛ چون با قرآن مأنوس است. جان ما به قربان قرآن!»[۵]
پی نوشت:
[۱]. صبحی صالح، نهجالبلاغه، خطبۀ ۱۴۷.
[۲]. مصطفی وجدانی، سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی;، ج ۵، ص ۶۹.
[۳]. علیاکبر دیلمی، انس با قرآن، ص ۶۲.
[۴]. صادق حسن زاده، اسوۀ عارفان، ص ۲۶ ـ ۲۵.
[۵]. مؤسسۀ فرهنگی قدر ولایت، قرآن كتاب زندگى در آينۀ نگاه رهبر معظم انقلاب، ص ۱۶۲.
شیوه های کاهش بدحجابی
الف) تشريح حكم اسلامي حجاب
تشريح حكم اسلامی حجاب از سوی مبلغان اسلامی، یکی از مهم ترین نیازهای جامعه ماست. آگاهی دادن به خانواده های مسلمان و روشنکردن برکات حجاب و توضیح پیامد های کم حجابی و پوشش نداشتن بانوان، نقش مؤثری در کاهش بدحجابی دارد.
حضرت امام رضا(علیه السلام) درباره حجاب در مقابل نامحرم، فرمود: «نگاه كردن به موهاى زنان و بانوان نامحرم، حرام است؛ زيرا اين نگاه مرد را تهييج و تحريک نموده و او را به فساد، حرام و اعمال ناپسند مى كشاند.»
همچنين است حكم نگاه به غير مو، كه نگاه مرد به آن ها حلال نيست؛ مگر در موردى كه حق تعالى در قرآن آن را استثنا كرده و فرموده است: «وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لايَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ؛[۱] و زنان سالخورده كه از ولادت و عادت بازنشسته و اميد ازدواج ندارند، بر آنان باكى نيست (كه لباس هایشان غير از چادر را بر زمين بگذارند).» و اشكالى ندارد كه به موهاى مثل اين زنان نگاه شود.
ب) حذف زمینه های بدحجابی
حذف زمینه ها، از دیگر موارد کاهش بدحجابی است؛ مثلاً یکی از انگیزه های بدحجابی، عدم توجه مردان به آراستگی ظاهری است. وقتی یک بانوی مسلمان، احساس کند که همسرش توجهی به نیازهای مشروع او ندارد و نتواند صبر و تحمل کند و ضعف ایمان هم انگیزه او را بیفزاید، ناچار به خودنمایی در بیرون منزل روی می آورد و اولین انحراف او، با کم حجابی، بد حجابی و جلوه گری خواهد بود. امام رضا(علیه السلام) فرمود: «إِنَّهَا تَشْتَهِي مِنْكَ مِثْلَ الَّذِي تَشْتَهِي مِنْهَا؛[۲] همسرت از تو همان را می خواهد كه تو از او توقع دارى.»
بنابراین مردان مسلمان، باید در این زمینه به وظایف خود عمل کنند تا از گسترش بدحجابی جلوگیری شود.
ج) یادآوری برکات حجاب
د)آرامش روانى
بدحجابی و نمایش بدن به نامحرمان، به یقین آرامش خانواده را به هم می زند. در مقابل، حجاب کامل را می توان، يكی از عوامل مهم آرامش روحی و روانی زن و مرد دانست. چنانكه قرآن شريف هم آرامش روحی را، در كانون گرم خانواده می داند: «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن؛[3] همسران برای همديگر، همانند لباس و پوشش مايه آرامش هستند.»
ه) استحكام خانوادگى
شکی نيست هر چيزى که موجب تحكيم پيوند خانوادگى و سبب صميميت رابطه زوج گردد، براى خانواده مفيد است و در ايجاد آن، بايد حداكثر كوشش مبذول شود؛ بالعكس هر چيزى كه باعث سستى روابط زوج و دل سردى آنان گردد، بر زندگى خانوادگى زيان بار است و بايد با آن مبارزه كرد. اختصاص استمتاعات و التذاذهاى جنسى به محيط خانوادگى و در كادر ازدواج مشروع، پيوند زن و شوهر را محكم مى سازد و این مهم با حجاب به دست می آید و با بی حجابی و بد حجابی، روابط زوج به هم می خورد.
ی) استوارى جامعه
پوشاندن بدن به استثناى وجه و كفّين، مانع هيچگونه فعاليت فرهنگى، اجتماعى يا اقتصادى نيست. آنچه موجب فلج كردن نيروى اجتماع است، آلوده كردن محيط كار به لذت جويی هاى شهوانى است.
آيا اگر پسر و دختر در محيط جداگانه اى تحصيل كنند ـ و به فرض، اگر در يک محيط درس مى خوانند، دختران بدن خود را بپوشانند و هيچگونه آرايشى نداشته باشند ـ بهتر درس مى خوانند، فكر مى كنند و به سخن استاد گوش مى كنند، يا وقتى كنار هر پسرى، يک دختر بدحجاب و آرايش كرده با مانتوی كوتاه باشد؟ آيا اگر مردى دائم در خيابان، بازار، اداره، كارخانه و… با قيافه هاى محرک و مهيّج زنان آرايش كرده مواجه باشد، بهتر سرگرم كار و فعاليت مى شود يا در محيطى كه با چنين مناظرى رو به رو نشود؟
ن) حفظ عزت و شخصیت زن
زن هر اندازه متين تر، با وقار تر و عفيف تر حركت كند و خود را در معرض نمايش براى مردان نگذارد، بر احترامش افزوده مى شود. در آيات سوره احزاب، پس از آنكه توصيه مى كند زنان خود را بپوشانند، مى فرمايد: «ذلِكَ أدْنى انْ يُعْرَفْنَ فَلايُؤْذَيْنَ؛[4] (رعايت حجاب) براى اينكه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختيار مردان بيگانه قرار نمى دهند، بهتر است.» در نتيجه، فاصله گرفتن و حشمت آن ها، مانع مزاحمت افراد سبک سر و هوس ران مى شود.[5]
پس فایده ديگر رعايت حجاب اسلامی، حفظ عزت و شخصيت زن در اجتماع است.
پی نوشت:
[۱]. شيخ صدوق، علل الشرایع، ج ۲، ص ۵۶۵.
[۲]. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۲، ص ۵۶۵.
[3]. بقره، آیه ۱۸۷.
[4]. احزاب، آیه ۵۹.
[5]. مجموعه آثار شهيد مطهرى، ج ۱۹، ص ۴۳۶، بخش سوم: فلسفه پوشش در اسلام.