#در_مسیر_شهادت
#رفیقی_میگفت…
امشب
مشغول نماز شدم
با دوساعت تاخیر،جاموندم ارباب رجوع داشتم
به محض مرخص شدن اونا
سریع رفتم برا نماز
نماز مغرب رو خوندم
نماز عشای من همراه شد
با نماز عشای بغل دستی
داشت فوتبال نگاه میکرد با موبایل
نمیدانم چه مسابقه ای بود
صدای هیجان گزارشگر و….
او مشغول نماز
منم که مشغول نماز
ذهن من درگیر…
چرا همفوتبال را توجهدارد هم نماز میخواند😔
نمازم تمام شد…نمازش تمام شد
بی مقدمه با لحن لین و مهربان گفتم
اگر شخصی با نامزدش مشغول صحبت باشد
خانمی گذر کند
نگاه مرد مشغول تماشای خانم رهگذر شود؟!!!
چه رخ میدهد؟
سرش را پایینانداخت صدای موبایل رو کمکرد
گفت حق باشماست
گفتم برادر ماکه کمپلت تعطیلیم
ازمعارف چیزی نمیفهمیم
هنوز به مقامی هم نرسیدیم
که درشلوغی دلمون مشغول حضرت اوباشد
لبخندی ملیح میزد و فقط گوش میداد
دوباره ایستاد به نماز
نمیدانم…دوباره نماز عشاءبود یا…
وقت رفتن ندا دادم
درقنوت نمازت مجازی فارسی دعاکنی
ماراهم درقونتت دعاکن…
داشتم مسجد را ترک میکردم
با دلی که دیگر دل نبود
دلی بیقرارو لبریز از بغض
حال خوبی بود..
اما نمیشد وسط کوچه بازار،بازار
گریه کردو رفت قاطی روزمرگی ها
✍️من کان لله کان الله له
#در_مسیر_شهادت