پیامدهای ارتباط با جن؟؟
بله. طبق آیات و روایات، ارتباط با جن یا شنیدن صدای آنها سبب آسیب دیدن انسان می شود.به عنوان مثال به این روایت کتاب کافی توجه کنید:
راوی می گوید: ديدم امام رضا عليه السّلام بر در انبار هيزم ايستاده و با کسی صحبت می کند، ولی من كسى را نميديدم، گفتم: اى آقای من با كه سخن می گویی؟ حضرت فرموند: اين (جنّی است به نام) عامر زهرائى، آمده و از شخصی شكايت دارد، گفتم :
اى آقای من، مي خواهم سخن او را بشنوم، حضرت فرموند: اگر سخنش را بشنوى يك سال تب ميكنى! گفتم: اى آقاي من، ميخواهم بشنوم، فرمود: بشنو، گوش دادم مانند سوت بود و به مدت يك سال تب كردم!
پی نوشت:
الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 395
هنر و مهارت تبلیغ
بنّایی را در نظر بگیرید که همه سفارشات خرد و کلان مربوط به بنّایی مانند شناژبندی، آجرچینی، سقفزنی، نصب در و پنجره، گچ و خاک، موزاییککاری، کاشیکاری، گچکاری و… را قبول میکند. به دلیل پايين بودن کیفیت، کمّیت و بازدهی در زبان عرفی به او و امثال او «همه کاره هیچ کاره» گویند.
البته همین فرد اگر کارها و خرده کارهایی که نیاز به تخصص ندارد را بپذیرد و آنهایی که نیاز به تخصص دارد را ارجاع دهد، کمک خوبی برای رشد کارهای مهمتر متخصصان و مردم است. مشکل کار وقتی است که از نظر تخصص پا درکفش بزرگتر از خودش کند. بیتردید فردی که در یکی از این رشتهها تخصص دارد از نظر زیباشناختی و ظرافت، محکم کاری، سرعت، پیشبینی انجام کار، آسیبشناسی، تخمین مصالح مورد نیاز، صرفهجویی و عدم استهلاک مصالح و… موفقتر از همه فن حریف است؛
مبلّغ متخصص،تمام همّ و غمّش در یک رشته تبلیغی مثل خطابه، قصه گویی، قصه نویسی و… میباشد. گرایش خود را با توجه به تجارب قبلی، استعداد، علاقه، ذوق و عشقش انتخاب میکند و به دلیل آشنایی خوبش در شناخت عناصر «زمان»، «مکان»، «روش»، «زبان»، «نیاز»، «آسیب» و «پیامد»است که باید گفت:
اوّلاً تبلیغ هم «علم» است و هم «هنر»؛ و دیگر اینکه از جهات زیر این کار هنرمندانه وعالمانه پرفایده به شمار ميآيد؛ از منظر روانشناسي، هرچه عادت قويتر ميشود آگاهي و توجه كمتر ميشود و فرد به طور خودكار عملي را انجام ميدهد؛اما در «اسلام» براي جلوگيري از آن كه عبادتها، عادات بيروح، غير ارادي و غير هدفي شود به استمرار «نیّت و توجه» در کارهای خوب تأکید شده است.
نیّت، باطن و روح اعمال ما است و براساس بینش توحیدی در عادات مثبت، همیشه نوعی تفکر و تأمل وجود دارد و همین جریان الهی در کالبد اعمال سبب میشود که این عادات «لذت کِش» شوند نه «لذت کُش».
به این مولفهها عناصر تبلیغ گفته میشود. که عبارتند از؛
1. مخاطبشناسی؛ (شناخت ویژگیهای گیرنده یا شنونده)
2. نیازشناسی؛ (شناخت نیازها، رغبتها و علایق مخاطب)
3. روششناسی؛ (شناخت فضای روحی و روانی مخاطب و محیط او)
4. زبانشناسی و واژه گزینی؛ (زبان آگاهی و هشیاری بر ادبیات و گفتمان روز)
5. زمانشناسی؛ (زبان آگاهی و توجه به ضرورتها و مقتضیات زمان)
6. مکان شناسی؛ (مکان آگاهی و توجه به ضرورتها و مقتضیات مکان)
7. پیامدشناسی؛ (ارزشیابی، بازخوردگیری و ارزیابی اثر بخشی و کارآمد بودن فرآیند تبلیغ) [1]
پی نوشت :
1. روان شناسي و مهارتهاي رفتاري در تبليغ غير مستقيم، محمد حسین قدیری، ص25
پس زمینه حضرت معصومه (سلام الله علیها)
راز عدم ازدواج حضرت معصومه سلام الله علیها
احتمالات و نظریات مختلفی برای ازدواج نکردن آن حضرت بیان شده است که به برّرسی و صحت و سقم هر یک می پردازیم.
۱. وصیّت موسی بن جعفر(علیه السلام)
یکی از احتمالات که در واقع یکی از پاسخ ها به پرسش فوق است، این است که خود حضرت موسی بن جعفر به دخترانش وصیت کرده تا ازدواج نکنند!
ابن واضح یعقوبی طرفدار این نظریه است. سخن او در این باب چنین است: موسی بن جعفر را هیجده پسر و ۲۳ دختر، پسران عبارت بودند از : علی رضا، ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، عبیدالله، حمزه، زید، عبدالله، اسحاق، حسین، فضل و سلیمان.
موسی بن جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچ کس از آنان شوهر نکرد، مگر ام سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد و در این باره میان قاسم و خویشاوندانش جریان سختی پیش آمد؛ تا آنجا که قاسم قسم خورد که جامه از وی دور نکرده است و جز آنکه عقد موقتی بسته شده برای محرمیّت در مسیر رفتن به حج رفتن منظوری نداشته است.
در پاسخ به سخنان یعقوبی اولاً، باید گفت: چنین وصیّتی برخلاف سنت رسول الله(صلی الله علیه و آله) و سیرة امامان اهل بیت عصمت و طهارت است و هرگز چنین وصیتی از امام معصوم صادر نمی شود.
ثانیاً، متن وصیت حضرت موسی بن جعفر غیر از آن چیزی است که یعقوبی ادّعا دارد. برای قضاوت در این زمینه، ابتدا متن وصیت حضرت را مرور می کنیم. ابراهیم بن عبدالله از موسی بن جعفر(علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت جمعی را مانند اسحاق بن جعفر، ابراهیم بن محمد و جعفر بن صالح و … را بر وصیت خود شاهد گرفت و فرمود: اُشْهِدُ هُمْ اَنّ هَذِهِ وَصِیَّتی … اَوصَیْتُ بها اِلی عَلَیٍٍّ اِبْنی … و اِنْ اَرادَ رَجَلٌ مِنْهَم اَنْ یُزَوِّجَ أختَهُ فَلَیْسَ لَهُ اَنْ یُزَوِّجَها الاّ بِاِذْنِهِ وَ اَمْرِهِ … وَ لا یُزَوِّجَ بَناتی اَحَدٌ مِنْ اِخْوتِهِنَّ وَ مِنْ اُمّهاتِهِنَّ وَ لا سُلْطانٌ وَ لا عَمِلَ لَهُنّ اِلاّ بِرأیِهِ وَ مَشْوَرتهِ ، فَاِنْ فَعْلُوا ذلِکَ فَقَدْ خالَفُوا الله تَعالی وَ رَسُولَهُ (ص) وَ حادُّوهُ فی مُلْکِهِ وَ هُوَ اَعْرَفُ بِمنالحِ قَوْمِهِ اِنْ اَرادَ اَنْ یَزَوِّجَ زَوَّجَ، وَ اِنْ اَرادَ اَنْ یَتْرَکَ تَرَکَ...؛ شاهد می گیرم آنها را که این وصیّت من است که به فرزندم علی وصیت کرده ام… (از جمله وصیتم این است) اگر مردی از شما خواست خواهرش را شوهر دهد، این حق را ندارد، مگر با اجازه و فرمان او (علی) و نه دختران من (حق دارند) که یکی از خواهران خود را شوهر دهند و یا مادران آنها و نه سلطانی، و نه کاری برای آنها انجام دهد، مگر اینکه با نظر و مشورت او (علی) باشد. اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند، به راستی با خدا و رسولش مخالفت و در سلطنت او منازعه کرده اند و او (حضرت رضا) به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه تر است. اگر خواست به کسی شوهر دهد، شوهر می دهد و اگر خواست رد کند، رد می کند.
در این وصیت نامه، حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) با صراحت به فرزندان اعلام می دارد که حجّت خدا بعد از او علی بن موسی(علیه السلام) است و خواهران باید در هر کاری از جمله مسئله ازدواج از او اطاعت کنند و هر فردی را که علی بن موسی مناسب دید، آنان با او ازدواج کنند؛ چرا که آن حضرت به مسائل ازدواج آگاه تر و به وضعیت بستگان آشنایان آشناتر است. در اینجا هرگز سخن از ترک ازدواج دختران موسی بن جعفر و خواهران حضرت رضا(علیه السلام) نیست؛ سخن در این است که بر ازدواج آنان حضرت رضا(علیه السلام) باید نظارت داشته باشد.
بنابراین نظریه یعقوبی بی اساسی است و نمی توان بر آن اعتماد کرد و به همین جهت، برخی محققین صریحاً سخن یعقوبی را مجعول و بی اساس دانسته اند.
۲. همتا نداشتن
نظریه دوم این است که دختران حضرت موسی بن جعفر مخصوصاً فاطمه معصومه(سلام الله علیها) از نظر کمال علمی و معنوی در حد بالایی قرار داشتند و کسی همسنگ و همسر آنها پیدا نمی شد و یکی از اموری که در تزویج دختر مورد توجه قرار می گیرد، هم کفو بودن است.
این نظریه نیز نمی تواند قابل تأیید باشد؛ زیرا اولاً سیرة ائمه اطهار این نبوده که دختران خود را به جهت پیدا نشدن همسنگ در خانه نگه دارند و مانع ازدواج آنان شوند، بلکه آنان، هم در قول، و هم در عمل خود، مؤمن و مؤمنه رکفو یکدیگر می دانستند. از پیامبر اکرم(صلی الله علیه آله) نقل شده است که آن حضرت فرمود: هر گاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد که دینداری و امانتداری او را می پسندید (هر چند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهید و اگر شوهر ندهید، در زمین فتنه و فساد بزرگ بر پا می شود.ثانیاً، در عصر امام کاظم(علیه السلام) جوانان شایسته ای از تبار امام حسن مجتبی(علیه السلام) و حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) و نیز در میان شیعیان افرادی وجود داشتند که می توانستند همسران مناسب برای آنان باشند.
۳. اختناق هارونی
احتمال و نظریه سوم آن است که اختناق هارون الرشید و وجود خفقان در آن دوران، چنان شدید بود که حتی کسی جرئت نداشت برای پرسیدن مسائل شرعی به در خانه موسی بن جعفر(علیه السلام) مراجعه کند، تا چه رسد به اینکه به عنوان داماد آن حضرت رفت و آمد دائمی با خانواده موسی بن جعفر(علیه السلام) داشته باشد؛ چرا که همین ارتباط نسبی زمینه ای را فراهم می ساخت تا هارون به اذیت و آزار او بپردازد. البته با اینکه هارون در مواردی تظاهر به دینداری می کرد، ولی ستمگری بی رحم بود. یکی از مورّخین می گوید:هارون هنگام شنیدن وعظ از همه بیشتر اشک می ریخت و در هنگام خشم و تندی از همه ظالم تر بود.و همین مرد دو هزار کنیز داشت که سیصد نفر آنان مخصوص آواز خوانی و رقص و خنیاگری بودند.
شیعیان در عصر خلافت هارون در تنگنا و فشار قرار داشتند و کسانی چون علی بن یقطین در تقیه به سر می بردند و کوچک ترین حرکاتشان زیر نظر بود. نمونه بارز آن داستان لباسی است که هارون به علی بن یقطین داد. این لباس ویژه خلفا بود و علی بن یقطین آن را به موسی بن جعفر(علیه السلام) اهدا کرد. حضرت آن را قبول نکرد و فرمود: این لباس را نگهدار و از دست مده؛ زیرا در حادثه ای که برایت پیش می آید، به کار می آید.
چندی بعد یکی از خدمتگزاران علی بن یقطین، نزد هارون شکایت کرد و گفت : لباس مخصوص را به موسی بن جعفر اهدا کرده است. هارون بلافاصله او را احضار کرد و از لباس پرسش کرد. او گفت: آن را در بقچه ای نگه داشته ام. هارون دستور دارد تا فوراًَ آن را بیاورد. وقتی که نگاهش به لباس افتاد، گفت: بعد از این هرگز سخن سعایت کننده ای را درباره تو باور نخواهم کرد.
این گونه قضایا نشان می دهد که ارتباط موسی بن جعفر(علیه السلام) کنترل می شد و از طرفی زندانی شدن امام نیز، انگیزه خواستگاری از دختران آن حضرت را کاهش می داد. بعد از شهات امام وحشت بیشتری بر مردم حاکم شد و حضرت رضا(علیه السلام) نیز تحت نظر قرار گرفت. در زمان مأمون آن حضرت به خراسان احضار شد و بعد از یک سال، حضرت معصومه(سلام الله علیها)و جعمعی از برادران او به خراسان حرکت کردند، اما در راه، حضرت معصومه(سلام الله علیها)پیش از دیدن برادر، دار فانی را وداع کرد و امر ازدواج او هم تحقق نیافت.
بنابراین راز عدم ازدواج حضرت معصومه و خواهران او را نه در وصیت پدر باید جستجو کرد و نه در نبود همسر متناسب و هم کفو، علت آن، وجود اختناق شدید هارونی و مأمونی بود که باعث شد احدی جرئت نکند به راحتی به خانه موسی بن جعفر و بعد از او فرزندش رفت و آمد داشته باشد و داماد آن خانواده گردد. از طرف دیگر، زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) و سرانجام شهادت او، و احضار شدن حضرت رضا(علیه السلام) به خراسان و دورافتادن از خواهران، مزید بر این علت بود.
منبع: فرهنگ كوثر - بهار ۱۳۸۶، شماره ۶۹ - راز عدم ازدواج حضرت معصومه (سلام الله علیها)
نرم افزار عمه سادات
عمه سادات سلام علیک
مرغ دلم راهی قم می شود
درحرم امن تو گم می شود
عمه سادات،سلام علیک
روح عبادات،سلام علیک
کوثر نوری،به کویر قمی
آب حیات دل این مردمی
عمه سادات ،بگو کیستی؟
فاطمه یا زینب ثانیستی
از سفر کرب و بلا آمدی
یا که به دیدار رضا آمدی
من چه کنم شعله داغ تو را
درد و غم شاه چراغ تو را
کاش شبی مست حضورم کنی
با خبر از وقت ظهورم کنی
کاش جاروکشی صحن نصیبم می شد
پی نوشت:
آقاسی