چگونه مي شود فهميد كه مرجعيت شخصي، مورد تأييد امام زمان (عج) است يا نه؟
مرجعيت و تأييد امام زمان (علیه السلام)
خود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وساير امامان (علیه السلام)معيارهايي ارائه داده اند که مي تواند ملاک تشخيص اين موضوع باشد. براي اينكه انسان بفهمد اجتهاد و مرجعيت شخصي، مورد تأييد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است يا نه، ملاك هايي در روايات ذكر شده است.
در نامه اي از امام عصر (علیه السلام)آمده است: « و أما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلي رُواهِ حديثنا، فإنّهم حجّتي عليكم و أنا حجة الله عليهم »؛ «در پيشامدها به راويان احاديث ما روي آوريد كه اينان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر ايشانم».
بحار الأنوار، ج 53، ص 181؛ مستدرك الوسائل، ج 18، ص 317، ح 21458 امام حسن عسكري (علیه السلام) از امام صادق (علیه السلام) نقل مي فرمايد:
«… فأما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظاً لدينه مخالفاً علي هواه مطيعاً لأمر مولاه فللعوام أن يقلّدوه و ذلك لايكون إلا بعض فقهاء الشيعه لاكلّهم… »؛ «فقيهي كه خويشتن دار و حافظ دين و مخالف هواي نفس و مطيع امر مولايش باشد، عوام (توده مردم) حق تقليد از او را خواهند داشت و اين صفات در همه فقها نيست؛ بلكه در بعضي از فقها هست».
وسائل الشيعهّ، ج 18، ابواب صفات قاضي، ح 20، ص 94 و 95
بنابراين، در تشخيص مجتهد و مرجع مورد تأييد امام (علیه السلام)اين معيارها را بايد در نظر داشت. خودِ مردم بايد دربارة آنها مطالعه و تحقيق كنند. از طرف ديگر، همه ما مأمور به ظاهر هستيم. بنابراين كسي كه ظاهر او نشان دهندة چنين شرايطي است و علما نيز فقاهت او را تأييد كنند، مصداق روايت بالا شناخته مي شود.
بایست ،بخوان وکمی تامل کن
چرا به حوزه آمدی ؟…اگربرای پست ومقام ووقت گذراندن آمده ای ،ازهمین جا برگرد
واگربرای متعالی شدن آمده ای وآمده ای تا مثل آب شوی
پس بسم الله بگوودل را به دریا بسپار .
رخصت بگیر خلع نعلیک کن ، خاکش راببوس ،
لب گشا ویا علی بگو
((یا علی مدد))
یخ فروش
آمده ایم زندگی کنیم ،تاقیمت پیدا کنیم
نه اینکه باهرقیمـتی زندگی کنیم
زندگی ما حکایت یخ فروشی است
که از او پرسیــد نـد فروختـی
گفــت نـه ولی تمـام شـد
انتظارمحبت
وقتی برای کسی کاری را انجام می دهید از آنها انتظار محبت نداشته باشید ،همه ما گاهی باید درختانی را بکاریم که هرگز زیرسایه آن نخواهیم نشست
مديريت ذهن
فكر گناه تا به عمل حرامى منجر نشود، حرام نيست؛ ولى بايد در نظر داشت كه شيطان با همين انحرافات كوچك، انسان را به تباهى مىكشاند. فكر گناه، گناه نيست؛ ولى ممكن است زمينه گناه را فراهم سازد و موجب سلب توفيق گردد؛ چنان كه دود، چيزى را نمىسوزاند ولى در و ديوار را سياه مىكند. كنترل فكر، راههاى متعددى دارد؛ ولى با نخستين گام، همه چيز، درست نمىشود. كسى كه مىخواهد زمام افكار خويش را در دست بگيرد، بايد با تمام توان به خودسازى روى آورد و با جديت، اين راه را دنبال كند؛ تا كم كم به هدف نزديك گردد. بخشى از راههاى كنترل فكر، عبارتند از:
1.راه دل و عشق
ذهن و فكر انسان، همواره متوجه چيزى است كه به آن عشق مىورزد؛ چنان كه عاشق، آنى از فكر معشوقش بيرون نمىرود. اين كه ما هميشه در نمازهاى خود به ياد ديگر مسائل مىافتيم، به جهت تعلق نفس به آنها و عدم آشنايى با محبوب حقيقى است؛ ولى عاشق دلباخته خدا، در همه حال، به ياد خداست؛ چنان كه گويا هميشه در نماز است. بنابراين، بايد دل را از تعلق به ديگر چيزها پالايش كرد و منزلگه عشق ربوبى ساخت؛ تا انديشه نيز بدان سو متوجه شود.
2. ضبط قوه خيال
پرنده لجام گسيخته خيال، هر دم بر سر شاخسارى مىنشيند. از اين رو، افكار انسان غيرمهذب، قرار و آرام ندارند. اگر آدمى با دقت در كنترل خيال بكوشد، يعنى همواره از آن مراقبت كند و هر گاه به اين سو و آن سو گريخت، بلافاصله آن را به امور شريف متوجه گرداند، خيال، كم كم رام و مطيع مىگردد و به كنترل در مى آيد.
3.انس دادن ذهن
با داشتن يك برنامه منظم و پيوسته، مىتوان ذهن را به سمتى خاص جهت داد. داشتن برنامههاى منظم روزانه دعا و قرآن، مطالعه كتابهايى پيرامون اخلاق، معاد، خداشناسى، عواقب گناه و حداقل روزى يك ساعت شركت منظم و پيوسته در مجالس دينى، در اين مسير، سودمند است.
4. كنترل حواس
گرچه ذهن انسان اين توانايى را دارد كه حتى بدون استفاده از حواس ظاهرى، افكارى را توليد كند، ولى اغلب آن چيزهايى كه در مورد آنها فكر مىكنيم، دادههاى حواس ظاهرى است. از اين رو، بايد مجارى ورودى ذهن را كه همان حواس ظاهرى است، كنترل كرد؛ يعنى چشم، گوش، زبان، دست و… را كنترل كرد. قرآن در اين باره مىفرمايد: « وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً ؛ و هرگز نسبت به آنچه علم و اطمينان ندارى، دنبال مكن كه (در پيشگاه حكم خدا) چشم و گوش و دل، همه مسئولند». بنابراين، يكى از مهمترين راههاى كنترل فكر، كنترل حواس ظاهرى است.
5. ريشه فكر گناه در نيازهاى غريزى انسان است.
براى اينكه بتوانيد از دست اين فكرها خلاص شويد، لازم است ازدواج كنيد. هيچ درمانى مانند ازدواج، شما را از اين افكار خلاص نمىكند.[1]
مديريت ذهن
رابطه آدمي و ذهن به دو صورت است 1ـ انسان بر ذهن خويش مسلط است و او را به هر طرف كه مي خواهد مي كشاند و ذهن را هدايت و مديريت مي كند 2ـ برعكس است يعني فعاليت هاي ذهن از كنترل انسان خارج است و او را به هر طرف كه مي خواهد مي كشد. به طور مثال انسان، همانند قايقراني است كه در درياي متلاطم و طوفاني اسير شده است و قايق او را همچون پر كاهي به اين طرف و آن طرف مي كشاند. در چنين موقعيتي است كه افكار زشت و منفي به سراغ انسان مي آيد. بنابراين بايد ذهن را در حالت اول درآورد و آن را مديريت و هدايت كرد. براي تحت كنترل درآوردن افكار و مسلط شدن بر ذهن، بايد تمرين هاي تدريجي و منظم كرد به گونه اي كه هر چيزي را كه اراده كرديد به آن فكر كنيد و به صورت ارادي جريان و جهت فكر را تغيير دهيد و به سهولت از فكري به فكر ديگر منتقل شويد و اين عمل را آن قدر تكرار كنيد كه ذهن فرمانبر و مطيع شما شود.
براي دفع و رفع افكار منفي از شيوه هاي زير كمك بگيريد:
• تمرين خواندن نماز با دقت و توجه و حضور قلب،
• ذكر هايي همچون لا اله الا الله و اعوذ بالله من الشيطان الرجيم،
• پر كردن اوقات فراغت،
• فعاليت هاي بدني، كار و ورزش،
• زمزمه اشعار، تلاوت قرآن، دعا،
• شنيدن تلاوت قرآن، تواشيح، دعا و سخنراني،
• انصراف توجه با اشتغال و فعاليتهاي بدني، محاسبات رياضي، خيال پردازي براي قصه نوشتن و قصه گفتن، دست كاري طنز گونه اشعار، آواز خواندن، تمركز بر رنگ هاي يك تابلو و…
• اگر افكار مزاحم سمج و لجوج بودند و دست از سرمان برنداشتند از روان شناس باليني و روان پزشك كمك بگيريم.[1]
پی نوشت :
1. پرسمان دات نت.
2. نرم افزار پاسخ 2، مركز مطالعات و پاسخگويي به شبهات(حوزه عليمه قم).