مرکز فناوری اطلاعات در ادامه برگزاری کارگاه ها و نشست های تخصصی با موضوع طلبه و فضای مجازی در راستای ارتقاء مهارت و دانش طلاب و اساتید گرامی و نظر به اهمیت موضوع تربیت جنسی کودکان با توجه به فراگیری حضور ابزارهای فضای مجازی در میان خانواده ها، کارگاه تخصصی فضای مجازی و تربیت جنسی کودک و نوجوان را برگزار می‌کند.این نشست تحصصی که با حضور سرکار خانم دکتر سحر قناعتی و به صورت آنلاین برگزار خواهد شد از طریق سامانه سیما در دسترس عموم طلاب و اساتید علاقه مند خواهد بود. زمان بندی برگزاری این نشست به شرح ذیل است:

1️⃣ اولین جلسه از این نشست‌های تخصصی با عنوان «مبانی لزوم تربیت جنسی » در تاریخ چهارشنبه 26 مهرماه 1402 از ساعت 16 تا 17 در سامانه سیما برگزار می‌شود.

2️⃣ دومین جلسه با عنوان« چرایی و چگونگی تربیت جنسی با توجه به رده بندی سن تا بلوغ» در تاریخ 3ابان 1402 ساعت 16تا 17 در سامانه سیما برگزار می‌‌شود.

تمامی خواهران طلبه و اساتید گرامی، هم‌چنین کادر محترم مدارس می توانند در این نشست آنلاین، شرکت کنند.
لینک ورود به صفحه نشست در سامانه سیما:
https://els.whc.ir/course/view.php?id=1108

درلحظہ‌ےشهادت‌؛
لبخند‌زیبایےبر‌لبانش‌بود!
بعدها‌پیغام‌داد‌و‌گفت:
این‌بالاترین‌افتخار‌بودکہ‌من‌؛
در‌آغوش‌امام‌زمان(عج)جان‌دادم!”

#شهید_تورجی_زاده🌷🌱

همیشه وضو داشت. یه روز گفتم رضا چرا وقتی که پای سفره می شینی. وقتی می خوابی وقتی از خونه بیرون می ری اول وضو می گیری؟
گفت：وقتی کنار سفره میشینم مهمان امیرالمومنینم شرم می کنم بدون وضو باشم…وقتی می خوابم یا بیرون میرم ممکنه از خواب بیدار نشم یا بر نگردم. هرکسی هم با وضو از این دنیا بره اجر شهید را داره می خوام از اجر شهید محروم نشم…

#شهید_رضا_پورخسروانی

🌱شهید جلال افشار

🔸شهید جلال افشار از شاگردان خاص آیت الله بهاءالدینی بود؛ یک بار ایشان به جمع طلبه ها وارد شدند و فرمودند:
« بین شما یکی از سربازان #امام_زمان عجل الله است و به زودی از میان شما می رود.»

🔸 بعدها که جلال افشار شهید شد عکسش را بردند خدمت استادش،
آیت الله بهاءالدینی بی اختیار گریه کردند و طوری که اشک هایشان آسمان صاعد است…

هدیه به روح این شهید بزرگوار صلوات🌷

#شهیدانه 🕊
#امام_زمان ♥️

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سالروز شهادتت مبارک مردِ خدا 💚
شادی روحش سهم شما برای فرج مولا ۵ صلوات

#شهید_مصطفی_صدرزاده

حاج حسين رزمنده‌ها را عاشقـــــانه دوست داشت و گاه اين عشق را جور‌ی نشان می‌داد كه انسان حيران می‌شد.
يك شـب تانك‌ها را آماده كرده بوديم و منتظـــــر دستـور حركــــت بوديم. من نشسته بودم كنار برجــــك و حواسـم به پیرامونمـــــان بود و تحركاتـــــی كه گاه بچه‌ها داشتند. يك وقت ديدم يك نفـــر بين تانك‌ها راه می‌رود و با سرنشيــن‌ها گفت و گوهای كوتاه می‌كند. كنجكـــــاو شدم ببينم كيست.
مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـــــار تانكـــــی كه مـن نشسته بودم رويــش. همين كه خواستم از جايم تـــــكان بخورم، دو دستـــــی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيــــد. گفت: به خدا سپردمتون!
تا صداش را شنيدم، نفسم بريد. گفتم: حاج حسين؟
گفت: هيـــــس؛ صدات در نياد! و رفـــت سراغ تانک بعدی.

شهید#حاج_حسین_خرازی🕊🌹