بیزاری پیامبر اکرم(ص) از برخی پدران در آخر الزمان.
#آخرالزمان
?بیزاری پیامبر اکرم(ص) از برخی پدران در آخر الزمان.
پیامبر (ص) به برخی از کودکان نگریستند و فرمودند:
«وای بر فرزندان آخرالزمان از ناحیه پدرانشان!»
⬅️پرسیده شد: ای رسول خدا آیا از آن رو که پدرانشان مشرک اند؟
فرمودند:
?«نه بلکه از پدرانی که مومن اند و به فرزندانشان چیزی از واجبات دینی نمی آموزند بلکه آنان را از آموختن منع می کنند
?و به سود اندکی از دنیا که از فرزندانشان به ایشان می رسد، رضایت می دهند و
?من از آنها بیزارم و آن ها نیز از من بیزارند.»
?جامع الاخبار، ص ۱۰۶
شیخ احمد کافی (رحمه الله علیه )
? شیخ احمد کافی (رحمه الله علیه )
✅مردم ! مگر عقيده به امام زمان عليه السلام نداريد؟
مگر ايشان را زنده نمى دانيد؟
اى گرفتارها ، درمانده ها،قرضدارها ،مريض دارها!
?چرا ماتم گرفته ايد؟چرا سرگردانيد؟چرا امام زمان عليه السلام را صدا نمى زنيد
شیخ احمد کافی (رحمه الله علیه )
? شیخ احمد کافی (رحمه الله علیه )
✅مردم ! مگر عقيده به امام زمان عليه السلام نداريد؟
مگر ايشان را زنده نمى دانيد؟
اى گرفتارها ، درمانده ها،قرضدارها ،مريض دارها!
?چرا ماتم گرفته ايد؟چرا سرگردانيد؟چرا امام زمان عليه السلام را صدا نمى زنيد
مهدیا شیعه غریب و بی کس است
?مهدیا شیعه غریب و بی کس است
?جان زهرا دورۀ غیبت بس است
?ای #امید شیعیان اِعجاز کن
?خود بیا #قفل فرج را باز کن
مهدیا شیعه غریب و بی کس است
?مهدیا شیعه غریب و بی کس است
?جان زهرا دورۀ غیبت بس است
?ای #امید شیعیان اِعجاز کن
?خود بیا #قفل فرج را باز کن
#همسر_شهید
#همسر_شهید
?پنجشنبه 5 آذر #آخرین_شبی بود که با میثم حرف زدم. قرار بود جمعه جشن? بگیریم و همه را دعوت کنیم? تا بیایند وسایل #نوزادمان را ببینند. اما از آنجا که #خبرشهادت میثم در فضای مجازی پیچیده بود و همه ی فامیل می دانستند، دعوت ما را قبول نمی کردند❌ و بهانه می آوردند‼️
⚡️ولی ما بی خبر بودیم
?خانه? را مرتب کرده بودم و میوه آوردم و با #مادر آقا میثم ذوق لباس های بچه را می کردیم? زمان زیادی نگذشته بود که برادرم آمد دنبالمان و گفت: باید برویم خانه #مادرشوهرم مهمان داریم
?وقتی رسیدیم #امام_جمعه شهرمان و همراه با یک نفر دیگر? داخل خانه نشسته بودند
کسایی که می رفتن #سوریه حاج آقا به خانواده هاشون سر می زد. با خودم گفتم: دوماه #میثم رفته سوریه و حالا که داره بر می گرده اومدن سر بزنن?
?رفتم و نشستم. حاج آقا احوال پرسی کردند و در مورد زمان #اعزام و از این دست سوال ها پرسیدند. بعد هم گفتند: شما از سوریه رفتن ایشون راضی بودین⁉️ گفتم: #بله
?آرام آرام سوال می پرسیدند و بعد از اینکه احساس کردند من #آمادگی پیدا کردم، گفتند: آقا میثم #مجروح شدن? آب دهانم را فرو بردم و با تعجب و حیرت به ایشان نگاه می کردم? نمی دانم چرا نتوانستم حرفی بزنم? و همینطور ساکت بودم
?وقتی که دیدند هیچ #عکس_العملی نشون ندادم بلافاصله گفتند: خدا داده و #خداگرفته
و من تازه فهمیدم که علت این سوال و جواب ها اینه که #میثم_شهید_شده?
#شهید_میثم_نجفی