#آخرین_عروس
?
❣﷽❣
?? #آخرین_عروس ??
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود?
#قسمت2⃣1⃣
ــ من آن كنيز را مى خواهم بخرم!
ــ براى خريدن آن چقدر پول مى دهى؟
ــ سيصد سكّه طلا!
ــ باشد، قبول است، سكّه هاى طلايت را بده تا بشمارم.
ــ بيا اين هم سه كيسه طلا! در هر كيسه، صد سكّه طلاست.
صدايى به گوش مى رسد: آهاى مردِ عرب! اگر سليمانِ زمان هم باشى به كنيزى تو در نمى آيم. پول خود را بيهوده خرج نكن! به سراغ كنيز ديگر برو.
نحّاس تعجّب مى كند، اين كنيز رومى به عربى هم سخن مى گويد.
او جلو مى آيد و به كنيز مى گويد:
ــ درست شنيدم، تو به زبان عربى سخن مى گويى؟
ــ آرى.
ــ نكند تو عرب هستى؟
ــ نه، من رومى هستم. ولى زبان عربى را ياد گرفته ام.
مرد تاجر جلو مى آيد و به نحّاس مى گويد: حالا كه اين كنيز عربى حرف مى زند، حاضر هستم پول بيشترى برايش بدهم.
بار ديگر صداى كنيز به گوش مى رسد: يك بار به تو گفتم من به كنيزى تو در نمى آيم.
نحّاس رو به كنيز مى كند و مى گويد:
ــ يعنى چه؟ آخر من بايد تو را بفروشم و پول آن را تحويل دهم. اين طور كه نمى شود.
ــ چرا عجله مى كنى؟ من منتظر كسى هستم كه او خواهد آمد.
ــ چه كسى خواهد آمد؟ نكند منتظر هستى كه جناب خليفه براى خريدن تو بيايد؟
ــ به زودى كسى براى خريدن من مى آيد كه از خليفه هم بالاتر است.
نحّاس تعجّب مى كند، نمى داند چه بگويد، در همه عمرش كنيزى اين گونه نديده است.
اكنون بِشر از جاى خود بلند مى شود. او الآن يقين كرده است كه گمشده خود را يافته است. خودش است. او مليكا را يافته است!
#مليكا_همان_نرجس_است!!
تعجّب نكن! او براى اين كه شناسايى نشود نام خود را تغيير داده است. اگر مسلمانان مى فهميدند كه او دخترِ قيصر روم است هرگز نمى گذاشتند به محبوب خود برسد.
من فكر مى كنم كه در آن ديدارهاىِ شبانه، امام از او خواسته است تا نام نرجس را براى خود انتخاب كند. وقتى او اسير شد و مسلمانان از نام او سؤال كردند و او در جواب همين نام جديد را گفت.
آرى، تاريخ ديگر اين نام را هرگز فراموش نمى كند، به زودى “نرجس” مايه افتخار هستى خواهد شد!
ما هم ديگر نبايد بانو را به نام اصلى اش صدا بزنيم; زيرا با اين كار خود باعث مى شويم تا همه به رازِ او پى ببرند.
ما از اين لحظه به بعد او را به نام جديدش مى خوانيم:
نرجس! چه نام زيبايى!
بِشر به سوى نحّاس مى رود: من اين خانم را خريدارم.
صداى كنيز به گوش مى رسد: وقت و مال خويش را تلف نكن.
بِشر نامه اى را كه امام هادى(ع) به او داده بود در دست دارد، با احترام جلو مى رود و نامه را به بانو مى دهد و مى گويد: بانوى من! اين نامه براى شماست.
نرجس نامه را مى گيرد و شروع به خواندن مى كند. نامه به زبان رومى نوشته شده است. هيچ كس از مضمون آن خبر ندارد. نرجس نامه را مى خواند و اشك مى ريزد.
چه شورى در دل بانو به پا شده است؟ خدا مى داند. اكنون او پيامى از دوست ديده است، آن هم نه در خواب، بلكه در بيدارى!
نحّاس رو به بانو مى كند و مى گويد: تو را به اين پيرمرد بفروشم؟ نرجس رضايت مى دهد، پيرمرد سكّه هاى طلا را به نحّاس مى دهد.
نرجس برمى خيزد و همراه بِشر حركت مى كند. او نامه امام را بارها بر چشم مى كشد و گريه مى كند. گويى كه عاشقى پس از سال ها، نشانى از محبوب خود يافته است.
نرجس آرام و قرار ندارد، عطر بهشت را از آن نامه استشمام مى كند.27
ما بايد هر چه زودتر به سوى سامرّا حركت كنيم…
* * *
به شهر سامرّا مى رسيم، نزديك غروب است. وارد شهر مى شويم. حتماً يادت هست كه رفتن به خانه امام هادى(ع) جرم است! ما بايد به خانه بِشر رفته و در فرصت مناسبى خود را به خانه امام برسانيم.
امشب هوا خيلى تاريك است و ما مى توانيم از تاريكى شب استفاده كنيم. نيمه شب كه شد، آماده حركت مى شويم.
بِشر از ما مى خواهد كه خيلى مواظب باشيم و بدون هيچ سر و صدايى حركت كنيم.
وارد محلّه عسكر مى شويم و نزديك خانه امام مى ايستيم. تو باور نمى كنى لحظاتى ديگر به ديدار امام خواهى رسيد. اشكت جارى مى شود.
صدايى به گوش مى رسد: خوش آمديد!
بِشر وارد خانه مى شود، زانوهاى نرجس مى لرزد، بوى گل محمّدى به مشامش مى رسد. اينجا بهشت نرجس است. اشك در چشمان او حلقه زده است . امام هادی (ع) به استقبال او می آید. نرجس سلام می کند و جواب می شنود.
#ادامه_دارد…
✨?الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج?✨
هر کسی وظیفه ی خودش رو انجام بده!
#قسمت_چهل_و_چهارم: هر کسی وظیفه ی خودش رو انجام بده!
???✅??❤️??????
استاد پناهیان:
فرهنگ ارتباط خانوادگی رو درک کنید
و لذتش رو ببرید
?✨??
نه آقا من نمیخوام زن ذلیل بشم…
?
آخه زن ذلیلی نیست ….
?
معنای زن ذلیلی رو هم باید فهمید
بله زن ذلیلی بده ….نمیخوایم از اونور بیوفتیم
?❗️
مثلا میگه آقای من اخلاقش بده ….
⚜نه آقا این اخلاقش بد نیست
?این غرورشه
تو یه بار بگو آقاااای من ?
?ببین چطور نرم میشه!?
اینو هیشکی بهش نگفته آقای من!!!
??
زن میخواد نوازش بشه ?اگه نشه دعوا راه میندازه
مرد میخواد احترام بشه? اگه نشه دعوا راه میندازه
?داشته باش قصه رو…..
✅بگو آقای من الان اعصاب نداره
آقای من….
???
?آقا این مرده اگه سنگم باشه آب میشه
?
این همینو میخواست?
?تموم شد…
خانمه عصبااااانی ….بلند میشه میره تو آشپزخونه
این الان میخواد مِنتش رو بکشی!
عه …تا یه ماه شارژه…پیش خودش میگه ببین چجوری افتاده دنبال من !
?میخواست عزیز باشه?
یه بار اخم کنه ببینه تو چه کار میکنی
ببینه تب میکنی براش یا نه ❓
?خب اگر هر کسی دنبال نقش خودش باشه که درست ایفا کنه زندگی قشنگ خواهد شد
???
?➖?➖?
( خانوادۀ موفقِ من✌)
?الَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج?
شهید محمدرضا شریفی پور
✅ای #امام! ای جان جانان! ای روح روان امت اسلام! ای #اسلام مجسم!
ای موسی، عصای الهی بدست!
ای دم عیسایی برلب! ای حبیب خدا! ای شجاع علی وار! ای حلم #حسن(علیه السلام) گونه! ای مبارز همانند #حسین(علیه السلام) شهید!
ای #خمینی کبیر! ای #رهبرانقلاب! به خدادرحالی کشته میشوم که دردل عشق تورادوست دارم!
تورابه این خاطرکه بنده ی خدایی وبه خاطراینکه نجات دهنده اسلام ازدست دجّالان دوران وتشکیل دهنده #جمهوری آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و #علی (علیه السلام) بعداز1400سال هستید،پیروت هستم واطاعت توراامرواجبی میدانم،
✅چگونه باتو #مخالفت میکنند،مگرنشنیدند مخالفت با امام خمینی،مخالفت با #امام زمان(عج)است!
ای امام برعرش سلیمانیت تکیه بزن! ومطمئن باش همانطور که #خدای تبارک وتعالی وعده فرموده ،نورخدا با فوت دهان شیاطین داخلی وخارجی خاموش نمیشود.
منبع :کتاب همکلاسی آسمانی ،نشرهدی
احسنت براین شهید والامقام،شهید20ساله،?شهید محمدرضا شریفی پور?
دلایل بزرگ شدن شكم
دلایل بزرگ شدن شكم
کم خوابی
دیر شام خوردن
نوشابه های گازدار
دریافت ناکافی پروتئین
غذا خوردن هنگام عصبانیت
#سلامتي
#مادرها_حتما_بخوانند
#مادرها_حتما_بخوانند
ترجیح می دهم مادری شاد باشم !
مادری که اهدافِ خودش را دارد …
که ورزش می کند ،
آموزش می بیند،
کتاب می خواند ،
با دوستانش به کافه می رود ،
آشپزی و موسیقی و شعر را ادغام می کند ،
و کودکش را بدون احساسِ مزاحمت ، رها و عاشقانه دوست دارد …
اسمم را خود خواه بگذارند ،
اما من ایمان دارم که چنین مادری ، “فرزندی سالم ” پرورش می دهد …
ترجیح می دهم کنارِ فرزندم ، خودم هم “زندگی” کنم ،
تا اینکه یک قربانی باشم …
و با حسرتی عمیق از کارهای ناکرده ام ،
آنها را در فرزندم جستجو کنم …
من دنیای کودکان را خوب می فهمم …
باور کنید یک مادرِ شاد و پویا ،
آرزوی هر کودکیست …
لطفاً برای مادر کافی بودن ؛
“ شاد باشید و پویا ، نه یک ” قربانی"….
فرزندجانتان حرفهاي شما را گوش نميكند چون
فرزندجانتان حرفهاي شما را گوش نميكند چون?
1-شما الگوی خوبی نبودید.
2-جملات شما با کلماتی مثل اگر، تو، چرا شرو ع می شود.
3-بدون اینکه توجه آنها را جلب کنید شروع به صحبت کردن می کنید.
4-به فریاد کشیدن و جیغ زدن متوسل می شوید.
5-زیاد صحبت می کنید.
6-به جای حرف زدن از او سوال می پرسید.
7-زمان و وقت صحبت کردن شما مناسب نیست.
8-نتیجه و پیامد کارش را مشخص نمی کنید.
9-رابطه حل نشدنی با فرزند خود دارید.
10-شرایط پزشکی او را بررسی نمی کنید.