#حساب_کتاب
#حساب_کتاب
?رنگ مان که عوض می شود؛
همه می فهمند عُمــری، عاریه، کنارمان زیسته اند!
کنارِ مایـــی….که خودمان نبــود!
رنگ مان که عوض می شود؛
همه میفهمند ما را عوضی گرفته اند!
با همانی که خودمان نبـــود…
صداقت آزمودنی است! …
✨صداقتِ میانِ ما و خدا
✨ میانِ ما و خودمان
✨ میان ما و دیگران
دنیـا، هر روز برگه ی امتحانیِ جدیدی را از جامیزش بیرون می کشد و روبریمان میگذارد!
شرایطِ دور و بَرِمان که عوض می شود؛
چه رنگی می شویم؟
#شرایط، هویّتِ آفتاب پرست ها را تغییر می دهند!
? #آفتاب_پرست نباشیم….
شلمچـه دےماه 1365
?✨شلمچـه دےماه 1365
عملیات کربلای پنج
☘قاسم_عیوضے، جعفر لشڪرے را ڪه در عملیـات مجـروح شده بود را بردوش خود به اورژانس رساند
اما در بـازگشـت به خط مقدم براثـر اصـابـت ترڪش به #شهـادت رسید.
عڪاس: محمود بدرفر،ڪربلاے 5
یادش_با_صلوات?
سه سال تحمل درد
?سه سال تحمل
درد?
#دوری
?اما #تو_بازگشتی
ومن دوباره انگار جان گرفتمـ❤️ دوباره توانستم #تو را از ته جانم لمس کنم?
?اما با یک #تفاوت مگر من اینگونه راهیت کرده بودم⁉️ موقع رفتن #روی_پای خود بودی اما حال تورا روی دست برایم اوردن?
?ازتو ممنونم که مرا پیش #حضرت_زینب سربلند کردی. #تو آمدی شهر بوی خدا را گرفت.
عطر دلنشین بهشتـ??
?نگران #فرزندمان نباش? حال او یک قهرمان دارد به نام #پدرشهید?
بعد از سه سال دوباره به شهرخودت
خوش آمدی.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_علیرضا_بریری
•┈┈••✾•???•✾••┈┈•
#کمی_مثل_شهدا
♥️ #کمی_مثل_شهدا ♥️
توی ڪوچہ پیرمردی رو دیدم ڪه روی
زمین سرد خوابیده بود … ?
سن و سالم ڪم بود و چیزی نداشتم تا ڪمڪش ڪنم ؛
اون شب رختخواب آزارم
می داد ! و خوابم نمیبرد از فڪر پیرمرد …
رختخوابم رو جمع ڪردم و روی زمین سرد خوابیدم . می خواستم توی رنج پیرمرد شریڪ باشم . اون شب ، سرما توی بدنم نفوذ ڪرد
و مریض شدم …
اما روحم شفا پیدا ڪرد
چہ مریضی لذت بخشی …☺️
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران?
•┈┈••✾•???•✾••┈┈•
#خبرشهادت
#خبرشهادت
با خنده میگفت: شهید میشم و دعام کنید…?☺️
گفتم #مومن، بادمجون بم آفت نداره به شوخی…?
جواب داد نه خبر شهادتم رو یک #شهید داده …?
گفتم کی؟…
گفت #شهیدشوشتری {قبل از شهادتشون} وقتی که اومده بود تو پادگانمون (لشگر 8 نجف اشرف) تا چشمش به من افتاد بهم اشاره کردو گفت: تو #شهیدمیشی❤️?
خوشحال بود و میخندید…
#عبدالمهدی جدی گرفته بود و ما به شوخی می گفتیم انشاءالله?
الان #دلتنگیم فقط همین دلتنگ، واحسرتا جامونده ایم از شهدا…?
شهدا از قبل انتخاب شده اند.?
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی?
#شهید_مدافع_حرم
????
راوے:دوستشهید #شهید_محسن_حججی
?❤️?❤️
? یک شب برفی❄️ #زمستونی به محسن زنگ زدم? که هوا دو نفرهست? و پاشو برویم بیرون.میان خواب و بیداری گفت:خره!? تو این هوا #خطرناکه با موتور?.
تازه #ماشین خریده بودم?.گفتم با ماشین میریم?؛اگرم اتفاقی بیفته برای ماشین من میافته،تو #راحت باش.
از او انکار و از من اصرار که بزن بریم?. از آن طرف #خانمها هم خواستند بیایند و دسته جمعی زدیم بیرون?.تا راه افتادیم دیدیم انگار ماشینها? را گذاشتهاند تو #سرسره?.لیز میخوردند برای خودشان.
داشتیم به ماشینهای #لیزخورده توی جوی آب میخندیدیم?که محسن گفت: مجید بگیر این طرف! بوم، رفتیم توی #صندوق ماشین جلویی.یکی ما را میدید فکر میکرد چیزی زدهایم اینقدر میخندیم?
افتاد به #التماس که از خر شیطان بیا پایین?.گفتم تا سه نشه بازی نشه. میگفت اگه دیگه ده به بعد زنگ زدی، نامردم جوابت رو بدم!??
راوے:دوستشهید
#شهید_محسن_حججی?