#شهادت
??#شهادت
طلوعیـ⛅️ دوباره است
که تو را می خواند
✅عقل و عشـــق
در رگهای #شهادت جاریست
عقل میگوید #برو ??#شهادت
طلوعیـ⛅️ دوباره است
که تو را می خواند
✅عقل و عشـــق
در رگهای #شهادت جاریست
عقل میگوید #برو
و عشق میخواند #بیا …
آنگاه ست که در آغوش معشوق? و معبودت #الله جای می گیری
سلام برشما شهیدان?
که #خدا عاشقتان شد و شما را آسمانی کرد.
?#شهدا
با نگاهتان ما را هم آسمانی کنید
و عشق میخواند #بیا …
آنگاه ست که در آغوش معشوق? و معبودت #الله جای می گیری
سلام برشما شهیدان?
که #خدا عاشقتان شد و شما را آسمانی کرد.
?#شهدا
با نگاهتان ما را هم آسمانی کنید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
【?】
-
# السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
#مهدی_جانم
همتا هم نــدارۍ?کھ
وقت نبودنت به دلــم❣️ وعده بدهــم
شاید ” مثݪش ” را پیــــدا کنم ?!
آقـــــــــاے بی همتاےمن✋️?
بیــــــــــــا?
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یک_فنحان_ارامش
#یک_فنحان_ارامش
و نعمتهای پروردگارت را بازگوکن…
?خدایا! نعمتهایی به من دادهای که تاکنون حتی به ذهنم خطور نکرده!! مثلا?خدایا ممنونم که اشک چشمانم را شور قرار دادی تا چشمانم همیشه در یک آبنمک طبیعی سالم بمانند?
#یک_ایده_برای_عمل_به_آیه
✍️همین امروز یک کاغذ و قلم بردار و نعمتهای ریز و درشتی که خدا بهت داده و تا الان ازش غافل بودی رو بنویس…ببین چند تا میشه
#عمل_به_قرآن_سخت_نیست
#یادآوری_نعمتهای_خدا_انسان_را_عاشق_خدا_میکن
امام خامنہ اے
طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛
« نگہ داشتن یاد #شهدا ، کم تر از #شهادت نیست … »
#شبتون_شهدایی
بعد از شمــــــــا…
غرق شــــدیم؛
در روزمــرّگی هایمان…
و گیر ڪـــردیم
به سیم خاردار نــفس …
دستمان را بگیرید…
دعایمان کنید?
#شبتون_شهدایی ?
#شهید ابوالحسن حق نگهدار
? حسن را کنار مسجد سوسنگرد دیدم در حالی که از بازویش خون می چکید و برجک یک تانک کنارش افتاده بود. گفتم چی شد؟
گفت: دشمن خانه به خانه در سوسنگرد پیش روی می کرد. ناراحت و مستأصل در کوچه ها می گشتم. وقت نماز مغرب بود. به خانه¬ای وارد شدم و به نماز ایستادم. بعد از نماز سرم را به سجده گذاشته بودم که برای لحظه¬ای خوابم برد. ناگهان شنیدم ندایی می گوید: حسن، بلند شو، الان وقت خواب نیست، سربازان من به کمک تو نیاز داند.
از جا پریدم. وارد خیابان شدم. در تاریکی شب پایم به یک قبضه آرپی جی گیر کرد. کمی آن¬طرف¬تر یک کوله موشک آرپی جی دیدم. کوچه به کوچه پیش می رفتم و هر ماشین دشمن را می دیدم یا صدایش را می شنیدم، یک گلوله به آن می کوبیدم. تا رسیدم به مسجد و این تانک. قبل از اینکه شلیک کنم. گلوله تیربار روی تانک به بازویم نشست، اما گلوله آخرم را به آن کوبیدم، در اثر انفجار برجکش برداشته و کناری افتاد…
آن شب حسن هشت تانک و بیست خودرو و نفر بر عراقی را شکار کرده بود. همین شکست زرهی دشمن در سوسنگرد، از عوامل اصلی عقب نشینی دشمن از سوسنگرد بود.
#شهید ابوالحسن حق نگهدار
#شهدای_ﻏﺮﻳﺐ_فارس
#ایام_شهادت ?
???????