دستورالعملی از حضرت آیت الله #وحید_خراسانی درباره #سوره_توحید
?دستورالعملی از حضرت آیت الله #وحید_خراسانی درباره #سوره_توحید
? “به دیگران هم سفارش کنید، نماز صبح را که خواندید، یازده بار سوره (قل هو الله احد) را بخوانید، وقت خواب هم یازده بار این سوره را بخوانید، بین روز هم که بیکارید، راه می روید، این سوره را بخوانید،
❤️ شما جوانها از حالا شروع کنید، بعد روحتان می شود اکسیر احمر، یک روز می بینی شب شده صد تا سوره (قل هو الله احد) خواندی، آن وقت این صد تا سوره چه می کند؟
? به حکم روایات متعدده هم از طرق عامه، هم از طرق خاصه، قرائت یک سوره (قل هو الله احد) ثلث تورات، ثلث انجیل، ثلث زبور، ثلث قرآن، حساب می شود، آن وقت سه سوره که خواندی، خدا به رحمت واسعه اش اجر تورات و انجیل و زبور و قرآن را به تو می دهد، این سوره را بخوانید،
❤️ شروع کنید از امروز، همه را هم هدیه به امام زمان کنید، آن هدیه به امام زمان اثرش این است، که این سوره دیگر رد نمی شود.”
پنج چیز است که نمی توان آنها را باز گرداند:
? پنج چیز است که نمی توان آنها را باز گرداند:
۱. سنــــــــــگـــــ …….. پس از پرتاب شدن
۲. حـــــرفــــــــــ ……….. پس از گفتن
۳. موقعیت …… پس از پایان یافتن
۴. زمــــــــــان …………. پس از گذشتن
۵. دل ……………….پس از شکستن
هرگز بہ کسی حسادت نکن بخاطرنعمتی که خدا به او داده …
زیرا تو نمیدانی خداوند چه چیزی را از او گرفته است … و غمگین مباش وقتی خداوند چیزی را از تو گرفت …
زیرا تو نمی دانی خداوند چه چیزی را عوض آن به تو خواهد داد .
اندرز های زیبا
❤️اندرز های زیبا
?ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ
ﺑﺎ ﭼﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﯼ،
ﺩﺭ ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﯼ
ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ.
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﻢ.
?ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ.
?ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ، ﻣﻬﻨﺪﺱ یا ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ، ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ، ﺭﻓﺘﮕﺮ، ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﻫﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ.
?ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ، ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ، ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ، ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ.
?ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ،
ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ،
ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ،
و ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.
ﺗﻨﻬﺎ ﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ.
نتیجه توکل به غیر خدا
نتیجه توکل به غیر خدا
✨برادران يوسف وقتی می خواستن یوسف رو توی چاه بندازن، يوسف لـبـخـنـدی زد!
برادرانش پرسيد: چرا می خندی؟ اينجا که جای خنده نيست!
?يوسف گفت: روزی در اين فکر بودم که چطور کسی ميتونه به من اظهار دشمنی بکنه با وجود اين که برادران نيرومندی چون شما دارم…
اما حالا می بینم که خدا همين برادران رو بر من مسلط کرد تا بدونم غير از خــــدا تکيه گاهی نيست!
?و اين چاه نشينی ِ امروز من تاوان ِ تکيه کردن به غیر خداست…
ﺁﺛﺎﺭ ﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮ ﮔﻨﺎﻩ
? ﺁﺛﺎﺭ ﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮ ﮔﻨﺎﻩ
« ﻇَﻬَﺮَ ﺍﻟْﻔَﺴﺎﺩُ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺒَﺮِّ ﻭَ ﺍﻟْﺒَﺤْﺮِ ﺑِﻤﺎ ﻛَﺴَﺒَﺖْ ﺍَﻳْﺪِﻱ ﺍﻟﻨّﺎ ﺱ ( ﺭﻭﻡ، 41 )»
( ﻓﺴﺎﺩ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺻﺤﺮﺍﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﯾﺎﻫﺎ ﻇﻬﻮﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . )
?ﺍﺛﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺧﻮﺩﺍﻧﺴﺎﻥ ﻇﺎﻫﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ، ﮔﻨﺎﻩﺍﻧﺴﺎﻧﯽ
1️⃣ﺩﺭ ﻣﺤﯿﻄﺶ ﻫﻢ ﺍﺛﺮ ﺩﺍﺭﺩ،
2️⃣ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺍﺛﺮ ﺩﺍﺭﺩ،
3️⃣ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺍﺛﺮﺩﺍﺭﺩ،
4️⃣ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺩﺭﺯﺭﺍﻋﺖ ﺍﺛﺮ ﺩﺍﺭﺩ،
5️⃣ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽﺩﺭ ﺟﻮّ هوا ﺍﺛﺮ ﺩﺍﺭﺩ .
6️⃣ﺩﺭ ﻧﺴﻠﺘﺎﻥ ﺍﺛﺮ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ،
ﮔﻨﺎﻩ ، ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﺛﺮ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ،
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺩﺭ ﺟﺎﯼ ﺧﻠﻮﺗﯽ ﮔﻨﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ.
?علامه طباطبائی:
⬅️هر پر کاهی که در ته چاهی حرکت می کند ، موج بر می دارد وتا به آسمانها اثر دارد.
⬅️برگی که از درخت ، بر زمین می افتد ، در عالم تاثیر گذار است ؛ چطور فکر می کنید ،گناه کردن در عالم ، بی اثر باشد ⁉️
حتما بخونید اگه واقعا دادرسی آخرت امام ها رو میخوای
?حتما بخونید اگه واقعا دادرسی آخرت امام ها رو میخوای?
آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره) نقل می کنند :
شب اول قبر آيتالله شيخ مرتضی حائری برايش نماز ليلة الدّفن خواندم، همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است.
بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم .
دوستان
چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنيايي چه خبر است؟!
پرسيدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن…
وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل ميديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهاي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي ميآيد. صداهايي رعبآور و وحشتافزا! صداهايی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست ميکرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بيانتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک ميشدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه ميکشيد و مانع از آن ميشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف ميزدند و مرا به يکديگر نشان ميدادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نميآمد. تنها دهانم باز و بسته ميشد و داشت نفسم بند ميآمد. بدجوري احساس بی کسی و غربت کردم
گفتم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسی را ندارم….
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايی از پشت سرم شدم.
صدايی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقی دلنشين!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من ميآمد.
هر چقدر آن نور به من نزديکتر ميشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر ميرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند.
نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور !
نوری چشم نواز و آرامش بخش.
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نميتوانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقای حائری! ترسيدی ؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک ميشدم و خدا ميداند چه بلايي بر سر من ميآوردند.
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگريستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زيارت من آمديد من هم ۷۰ مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود ۶۹ بار ديگر هم خواهم آمد.