#تلاش
#تلاش
?عزم، برخاسته از همِّ انسان است و این همّ وقتی متراکم شد، محاسبه میشد. حتی همّ انسان وقتی مکرر شد، به عمل تبدیل میشود. اگر همّ داشته باشیم برای بهتر شدن. برای نظم دهی، برای ساماندهی، [به عمل منجر می شود] نگوییم که من میخواهم یک کاری بکنم، بهتر بشود، نمی شود، چه کار کنم؟ تکرار همّ و تبدیل کردن آن به عزم، این به صورت یک اشتغال قلبی در می آید. این کم نیست. دیگر شروع شد. سرمایه شروع شد. که انسان بخواهد مسیری را طی کند. رشد کند و رضایت الهی را کسب کند و در مسیر فضائل قرار بگیرد.
?هر کسی می تواند [این را در زندگی خودش] تعریف کند [و جای دهد]. بالاخره یک اندوخته های ذهنی دارد که این ها را باز کند. ولی این همّ رشد در این راه که آمد، اگر تکرار شد، اشتغال باطنیِ دائم درست می شود. اگر این درست شد [=یعنی اشتغال باطنی دائم ایجاد شد]، تبدیل می شود به عمل. عمل از اینجا تراوش می کند. این هم به عمل تبدیل می شود.
#رشد
?انسان مانند گندم می ماند اگر او را زیر خاک قرار دهند، جوانه می زند. اگر او را تحت فشار و زیر سنگ قرار بدهند، آرد میشود و قیمتش بالاتر میرود. اگر او را به آتش نزدیک کنند، نان می شود و دوباره قیمتش بالاتر می رود و این همه گوشه ای از ظرفیت های انسانی را حکایت می کند.
?یک راه پیش رو هست. راه بازیافت خویش و دریافت خویش و نقطۀ شروع و حرکت کردن به سمت یک انسجام، به سمت یک تعامل با خویشتن.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
#استقامت #رشد
?انسان باید استقامت و ثبات را جدا از خدا بگیرد. بعد دیگر [شروع رشد] کلید میخورد. آنوقت دیگر آثاری که احیاناً شنیدید برای این است که ابتدا انسان یک چند گام بردارد، آنوقت احساس کند که…
?یکی از آقایان می فرمود که نجف بودیم و در راه که داشتم می آمدم بروم حجره، خیلی خوابم می آمد و رفتم در حجره و خوابیدم. خواب از سرم پرید. خواب از سرم خیلی ناجور پرید. اصلاً سابقه هم نداشت که چرا من اینجوری شدم؟ می گفت که بلند شدم، فکر کردم که چرا من باید خواب از سرم بپرد. دلیلش چیست؟ گفت یک دفعه متوجه شدم، پایم به سمت حرم امیرالمؤمنین دراز است. گفت اینبار یک جرقه ای در سرم زد که پایت آن طرف است. پایت را برگردان به آن طرف، پایم را برگرداندم این طرف خوابیدم، خوابم برد. بدون دغدغه.
?ببینید چه جوری دارند هدایت میکنند و راهنمایی میکنند. خیلی این قضایا در زندگی ما ها اتفاق می افتد. دستمان را می گیرند. هدایت می کنند.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
طنز
#طنز_نماز
?نقل کردن که :«علامه حلی» در زمان بچگی پیش دایی خودش «محقق» درس می خوند.
و بعضی مواقع فرار می کرد، ?
دایی علامه دنبالش می کرد تا ایشون رو بگیره.?
وقتی به نزدیک علامه می رسید،
علامه آیه ی سجده دار می خوند ?
و وقتی دایی به سجده می رفت،
ایشون فرار می کرد.?
#حدیث_تربیتی
?پیامبر مهربانی صلی الله علیه و آله :
?آن کس که فرزند خود را شاد کند
خداوند او را در قیامت مسرور می نماید?
?کافی، ج ۶، ص ۴۹
شبتون به لطافت گل
?زندگی باید کرد
⭐️گاه با یک گل سرخ
?گاه با یک دل تنگ
⭐️گاه با سوسوی
?امیدی کمرنگ
⭐️لحظه هاتان بی غم
?زندگیتان آرام
?شبتون به لطافت گل?