بیشترین ناله #اهل_جهنم
? بیشترین ناله #اهل_جهنم
امام علی(ع) در مورد اوصاف #جهنمیان میفرمایند؛ #اهل_آتش در جهنم از یک چیز بیشترین #ناله را خواهند داشت، آن چیست؟
✅امام علی(ع):
به درستی که بیشترین ناله های اهل جهنم از #تسویف است.
? جامع السعادت
✅#تسویف یعنی:
کار امروز را به #فردا انداختن…
امروز که گذشت، #فردا انجاممیدم…
از #فردا دیگه غیبت نمیکنم…
#فردا میرم حلالیت میگیرم…
کمال دلگیری
رفـیق جان ❤️
وقتی عصـبانے میشے
وضـو بگیر و
زمزمه کن⇩
《 لا حول و لا قوه الا بالله 》
و تغییر موقعیت بده ?
⇦هر حرفی تو عصبانیت ، تهش پشیمونیه⇨
بعضی دعاها عجیب به دل می شینه:
✍بعضی دعاها عجیب به دل می شینه:
⬅️ خداوندا:
نه آنقدر پاکم که مرا کمک کنی
و نه آنقدر بدم که رهایم کنی …
میان این دو گم شده ام
هم خودم و هم تو را آزار می دهم …
هر چه تلاش کردم نتوانستم
آنی شوم که تو می خواهی
و هرگز دوست ندارم
آنی شوم که تو رهایم کنی …
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن …
?” امین یارب العالمین “?
کلام -بزرگان
⇝✿ #کــــــــــبــزرگــانـــــلام ✿⇜
??آیت الله #مجتهـدی (ره)
?حدیث داریم قلـب هایمان به ده دلیل مرده
است و باعث شده دعاهایمان #مستجـاب نشود:
➊ خـداوند متعال را شنـاختیم ولیکن حقش را ادا #نکـردیـم.
➋ قرآن اورا قرائت کردیم ولی به آن عمل نکردیم.
➌ گمان بردیم پیـامبـر خـدا رو #دوست داریم سپـس سنتـش را تـرک نمـودیـم.
➍ نعمـت #خـداونـد را خوردیم ولی شکـرش
را بجـا نیـاوردیـم.
➎ گفتیم شیطـان دشمن ماست #ولی_با_او در امـور تـوافـق کـردیـم.
➏ گفتیم بهشت حق اسـت ولی برای رسیدن به آن #کـوشش نکـردیم.
➐ گفتیم که جهنم حق است ولی #ازآن نگریختیم.
➑ دانستیم مرگ حق است اما برای آن آماده نشدیم.
➒ به عیب #مردم مشغول گشتیم و عیب خویش
را فـرامـوش کـردیـم.
➓ و مردگانمان را دفن کردیم ولی #عبـرت نگرفتیم.
داستان بسیار_زیباست حتمابخونید
✍داستان
بسیار_زیباست
حتمابخونید ?
سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک☺️ قرار گذاشتیم همخونه بشیم.
خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا .
می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!!?
گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیم
پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم
که خیلی عالی بود .?
فقط یه شرط داشت که هممونو شوکه کرد
اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید.
واقعا عجب شرطی
هممون مونده بودیم من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم دوتا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود.
پس از کمی مشورت قبول کردیم.
پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا باشید.
خلاصه وسایل خو مونو بردیم توی خونه ی پیرزن.شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود.پاشد رفت و پیرزنو همراهی کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم.
هممون خندیدیم.
شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم.
برگشتنه پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته
من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید.
به دوستام گفتم از فردا ساعتمونو کوک کردیم صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم.
شب بعد از مسجد پیر زن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد.
واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی.
کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت
برامون جالب بود.
بعد یک ماه که صبح پامیشدیمو چراغو روشن می کردیم کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند.
واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم.
تا آخر ترم هر سه تا با پیر زن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد.
نماز خون شده بودم?
اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت.هرسه تامون تغییر کرده بودیم.بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم.
تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم.
چقدر عالی بود.
بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش هممونو تغییر داده بود.
خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهم گذاشتی
????
*خداجو با خداگو فرق دارد*
*حقیقت با هیاهو فرق دارد*
*خداگو حاجی مردم فریب است*
*خداجو مومن حسرت نصیب است*
*خداجو را هوای سیم و زر نیست*
*بجز فکر خدا،فکر دگر نیست*
#سیره_شهدا
#سیره_شهدا
هواپیمای عراقی ما را هدف گرفته بود.
میخواستم ماشين را نگه دارم كه برويم يك گوشه پناه بگيريم.
حاجی بدون اين كه چهرهاش تغييری كند گفت : راهتو برو.
حاجی ، مگه نمی بينی؟ ما رو هدف گرفته.
زير لب خواند لا حول ولا قوه الا بالله و دوباره گفت :
راهتو برو…..
#شهیدابراهيم_همت
? یادگاران
? اللهم عجل لولیک الفرج…?