گوشه ای از زندگی و آثار مجتهده امین
اشاره:
آنچه می خوانید شرحی بر زندگی و آثار قلمی عالم فرزانه و بانوی پرهیزکار، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سیده نصرت امین است که زحمت تهیه و ارسال آن را خانم پروین داووی فرد از شهرضا کشیده اند و اینک به مناسبت چهاردهمین سال وفات آن مرحوم با اندکی اصلاحات تقدیم می شود. به روح پاک بانو امین درود می فرستیم و از خانم داوودی فرد نیز به خاطر ارسال این مقاله سپاسگزاریم.«پیام زن»
«تجلیل از بانوی بزرگوار اصفهانی و ارائه شخصیت عرفانی و فقهی و فلسفی برجسته یک زن در کشور ما کاری سودمند در جهت احیای ارزشهای اسلامی در زنان به شمار می رود»«مقام معظم رهبری»
«شکوفه علم بر درخت معرفت»
در سنه 1265 هجری شمسی، مولودی گرانقدر در اصفهان از پدری مؤمن و سخاوتمند و مادری بسیار شریف، متعبد و خیرخواه پا به عرصه وجود نهاد و دریای هستی به رغم سرکوفتن بی امان بر صخره سرد دنیا، گوهری را در صدف خود از اعماق بحر بیکران ولایت بیرون راند تا مصلحت خداوند مبنی بر پروراندن گوهری اینچنین ساطع و لامع نصیب کدامین دریا گردد. هر چند که در کار گلاب و گل حکم ازلی این گونه بود که یکی شاهد بازاری و دیگری پرده نشین باشد.
این مولود شریف که به نقل از کتاب «شجره طیبه»، تألیف سید مصلح الدین مهدوی موسوی اصفهانی، نسب پاکش با سی واسطه به امام علی بن ابیطالب(ع) می رسد به «نصرت» نامگذاری می شود و بعدها لقب «امین» زیبنده تارک رخشان علوم لدنی و افاضی او می گردد آن گونه که نوشته های خویش را مدیون ارشاد و کمک «او» می دانست.(1)
این درّه نادره از شجره آل طیبه، بعد از رسیدن به سن چهار سالگی توسط مادر روشن بین خود عازم مکتب می شود در حالی که فضای حاکم بر آن ایام به گونه ای بود که کمتر خانواده ای به خود اجازه می داد دختری را برای کسب دانش به مکتب یا مدرسه بفرستد؛ چه والدین بسیاری یافت می شدند که آموزش و آشنایی با خط و نوشتن را برای دختران خود جایز نمی دانستند. نصرت کوچک، بنا به تشویق مادر خویش در فضایی آمیخته به رعب مکتب خانه های همیشگی و خانم معلم پیری که همواره چوب بلند تنبیه در دست داشت و او را «گوشت ناپز» می پنداشت، تحصیل را آغاز می کند(2) لکن به رغم شدت سختگیری معلم خویش تا حدود یازده سالگی به تحصیل زبان عربی می پردازد. حتی در اغلب مجالس عمومی باز هم در حال تفکر بود و در مقام اینکه پا را از جاده شریعت بیرون نگذارد.(3) و در سنین بعد از بلوغ همواره لطف پروردگار بدرقه راهش بود و در حین تحصیل گه گاهی حالات خوش و نورانی نصیب وی می گردید تا سرانجام به دلیل اتصال به عالم عرفان و زحمات پیگیر در امر مطالعات حکمت الهی، به لقب «امین» مفتخر گشت.
«بانو امین» در حین علم آموزی سرانجام در سن 15 سالگی با پسر عموی خود به نام «حاج میرزا» ملقب به «معین التجار» که از بازرگانان سرشناس اصفهانی بوده ازدواج می کند و بار مسؤولیت سنگین خانه داری و تربیت فرزندان را بر دوش می کشد لکن این قبیل مسایل مانع کسب فیوضات علمی او نمی گشت کما اینکه شاهد مرگ 7 تن از فرزندان خویش بود و هر از چند گاه با چشمانی اشکبار و قلبی لرزان پرپر شدن غنچه های ناشکفته بوستان زندگانی خویش را نظاره گر بود و در این باغ تنها یک گل از ساقه وجودش از گزند طوفان حادثه در امان ماند و آن را «ابتلا» و «آزمایش حق تعالی» تعبیر می نمود.(4)
عجبا! استعداد خودشناسی در آینه وجود آدمی است لکن او بی خبر از این موهبت الهی همچنان بر زورق اشتیاق سرگشته دریای لایتناهی هستی است. گوئیا نمی داند یار در خانه است و او گرد جهان می گردد و آب در کوزه و او تشنه لبان … بانو امین از آنهایی بود که برای نیل به سرمنزل مقصود، آینه وجود خویش را از غبار شبهات و خرافات بی اساس زدوده و اصالت اصیل خویشتن را به عیان در آینه صیقلی دل و در یک کلام «جام جم» خود نگریستند و بر غفلت خواب زدگان سپنج سرای گیتی تاختند و بر ثانیه های عزیز و هدر رفته واماندگان قافله انسانیت، افسوسها خورده ولی باز هم نگران سیر «طلب» بوده که مبادا آتش شوق این لذت، در اثر لقای یار رو به خاموشی نهد که لذت طلب از مطلوب بهتر و به قول خواجه شیراز:
«از آن به دیر مغانم عزیز می دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست»
این بانوی اندیشمند و عارف با پشتکار و تلاشی بی نظیر به تحصیل صرف، نحو، بلاغت، تفسیر، علم حدیث، فقه، اصول، فلسفه و عرفان می پردازد و با وجود مشکلات متعددی که در فضای حاکم بر آن زمان بود در سن چهل سالگی مرتبت و تسلط علمی ایشان مورد تأیید علماء و مراجع تقلید وقت قرار گرفته و به دریافت درجه اجتهاد و روایت نائل می گردد.
قدرت تفکر و طرز نگرش این بانوی فاضله و گوهره شریعت، نسبت به قشر زن به حدی بود که خوشبختی و راه وصول به سعادت را برای خانمها مرهون «آرامش قلب» می دانست؛ چه به خوبی به این نکته مهم واقف بود که عقیده عوام چه از زمان گذشته و چه اینک نسبت به سعادت واقعی زنان جامعه چندان خوشبینانه نیست! ایشان به همین منظور یکی از تألیفات ارزنده خویش را به «روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی» اختصاص داده و به زنان مؤمن این پیام را آویزه گوش جان می نماید که:
«ای بانوان و دوشیزگان عزیز! بدانید که هیچ خوشبختی به قدر آرامش دل نیست و سعادت حقیقی بر روی فضیلت بنا شده است … آیا فضیلت و آرامش روح را چه وقت می توان به دست آورد؟ البته زمانی چنین سعادتی نصیب انسان خواهد گردید که در این دریای بی پایان زندگانی دنیا، دست آویزد به ریسمان محکم توحید، همان طور که قرآن می فرماید:
«فَمَنْ یَکْفُر بالطّاغوتِ و یُؤمِن باللّه ِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالعُرْوَةِ الوثقی لاَانفِصامَ لَها و اللّه ُ سَمیعٌ عَلیِمٌ. اَللّه ُ وَلیُ الّذینَ آمَنوُا یُخْرِجُهُم مِّنَ
الظُلُماتِ اِلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَروُا أَوْلیاؤُهُمُ الطاغُوُت یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدونْ».
(بقره/ آیات 256ـ257)
سعادت واقعی در اثر ایمان و یکتاپرستی و تقوا پدید خواهد آمد و اگر شما خواهان سعادت دنیا و دنیای ابدی دیگر که به نام آخرت خوانده شده هستید، پیرو قرآن گردید و قدم به قدم به سوی حق پا گذارید، آنگاه خوشبختی را احساس خواهید کرد.»(5)
«بیهوده دست بر دل ما می نهد طبیب
با شور بحر پنجه مرجان چه می کند»(6)
لازم به ذکر است که روش نیل به سعادت از دیدگاه حجت الاسلام بانو امین به دو جنبه «جسمانی» و «روحانی» بستگی دارد که باید مراقب هر دو بود. چه جنبه روحانی چیزی جز تکمیل صفات نیک انسانی، و جنبه جسمانی چیزی جز عنصر عفت و پاکدامنی که عمده شرافت یک زن است نیست همان گونه که عمده شرافت یک مرد در شجاعت وی قلمداد می گردد. جالب اینجاست که طرز نگرش این بانو دقیقا با نظریه خواجه نصیرالدین طوسی در ارتباط با عنصر عفت در زن و شجاعت در مرد همخوانی دارد.
آثار بانو امین از سن چهل سالگی تا واپسین دم حیات گهربار خویش به تألیف کتابهای مختلف، تدریس و پاسخگویی به پرسشهای دینی مردم و ارشاد زنان می پرداخت. او آثاری را از خود به یادگار نهاد که هر کدام مبیّن ذوق عرفانی و واردات روحانی وی قلمداد می گردد. اهم این آثار به قرار زیر است:
1ـ اربعین الهاشمیه (به زبان عربی)
2ـ جامع الشتات (به زبان عربی)
3ـ معاد یا آخرین سیر بشر
4ـ النفحات الرحمانیه فی الواردات القلبیه (به زبان عربی)
5ـ اخلاق (ترجمه کتاب ابن مسکویه)
6ـ مخزن العرفان (تفسیر قرآن در 15 جلد)
7ـ روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی
8ـ مخزن اللئالی در مناقب مولی الموالی امیرالمؤمنین علی(ع)
9ـ سیر و سلوک در روش اولیاء و طریق سیر سعداء
در اینجا به طور خلاصه به معرفی شرح آثار وی می پردازیم.
اربعین الهاشمیه
در مورد نوشته نخست (اربعین الهاشمیه) که در واقع اولین تألیف ایشان و مشتمل بر چهل حدیث در توحید و صفات حق تعالی و اخلاق و احکام شرع و متضمن بیانات فلسفی و عرفانی و اصولی و فقهی است باید دانست
که انگیزه بانو امین از تقریر این کتاب استناد به حدیث نبوی «مَنْ حَفِظَ عَلی اُمَّتی اربعینَ حَدیثا مِمّا یَحتاجونَ اِلَیه مِنْ اَمْر دینَهُمُ بَعَثَهُ اللّه َ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ القیامة مَعَ النَّبییَنَ وَ الصّدیقینَّ و الشُّهَداءَ وَ الصّالحینَ وَ حَسُنَ اولئکَ رفیقا» و «بَعَثهُ اللّه َ فقیها عالِما» و «کُنْتُ لَهُ شفیعا» بود. ایشان در این زمینه می فرماید:
«… قصد داشتم کتابی را که مشتمل بر چهل حدیث باشد به اسناد اهل بیت نبوت و ولایت تألیف کنم به طوری که متضمّن حل مشکلات و معضلات باشد تا اقتدا کرده باشم به علماء عاملین سَلَفَ رضوان اللّه تعالی علیهم اجمعین … پس از اندیشه بسیار با خود گفتم که من از سواران این میدان نیستم.»(7)
مؤلف در این کتاب اقوال بزرگانی چون فیض کاشانی، علامه مجلسی، محقق دوانی، شیخ مفید، محقق طوسی، غزالی، شیخ طنطاوی الجوهری، شهید ثانی، شیخ مرتضی انصاری، ابن فهد حلّی و … را نقل و با هم مقایسه می کند. لکن علی رغم اوج یافتن مقام این کتاب، شیخ عبداللّه السبتی العاملی با در نظر گرفتن جو فاسد حاکم در رژیم رضاشاه و وضعیت زن در آن ایام، انتساب اربعین را به بانو امین مشکوک دانسته تا عاقبت از عراق برای دیدن ایشان به اصفهان آمده و مقام والای این بانو بر او اثبات گردید.
جامع الشتات
در کتاب جامع الشتات پی به پرسشهای متعدد از اساتیدی چون محمدعلی قاضی، طباطبایی و نهایتا پاسخهای مبسوط این بانوی عالم که برای آنان تحریر کرده می بریم. در ارزش این کتاب ذکر این نکته بس که ماحصل پرسشها و پاسخهای مندرج در آن منجر به کسب درجه اجتهاد برای این عارفه فاضله گشت.
معاد یا آخرین سیر بشر
با کتاب معاد یا آخرین سیر بشر، به خوبی به نحوه سیر تکامل انسان از این دنیا به عالمی که فوق وی عالمی نیست پی خواهیم برد و آن عالم معاد یا قیامت است. این کتاب راهنمای بسیار ارزنده برای افرادی است که در صدد شناخت هویت آدمی پس از مرگ می باشند. شایان ذکر است که مطالب مندرج در این کتاب در نه مقاله با عناوین ذیل تقسیم بندی گردیده است:
سیر بشر از عالم علوی به سفلی و از سفلی به علوی، هر ذاتی قائم به مافوق خود است، انسان مجموعه عالم وجود است، انسان در عالم برزخ، انسان در نشأت قیامت، صراط، میزان، حساب و بهشت و جهنم و …
النفخات الرحمانیه
النفحات الرحمانیه، کتابی است در موضوع واردات قلبی و خاطراتی که مؤلف در سلوک الی اللّه به واسطه فیض حق در می یابد و به پیروی از یکی از آیات شریفه قرآن به چهار مطلب اشاره نموده است:
مطلب اول: اطاعت از قول خدای تعالی: «وَ امّا بنعمةِ رَبِّکَ فَحَدِّث». و لیکن به نعمت پروردگارت سخن گو.
مطلب دوم: اعلام افزونی نعمت از جانب خدا بر بنده مشروط به شکرگزاری به درگه احدیت؛ چرا که اظهار فضل خدا و رحمتش نوعی تشکر است «لَئِنْ شَکَرتُمْ لاَزَیَدَنَّکُمْ».
مطلب سوم: اعلام آیه شریفه «وَ لا تیأسوا مِنْ رَوحِ اللّه ِ اِنَّهُ لاَ یَیْاَسُ مِنْ رَوحِ اللّه ِ اِلاّ القَومُ الکافرون» مبنی بر بیدار باش مردم در مضاجع جهل و غفلت آن هم به بهانه عدم توانایی بر معرفت و شناخت خدای قادر و متعال …
مطلب چهارم: تشویق مردم به عبادت خداوند و حریص بودن بر طلب نیکیها با توجه به آیه «وَ اَنْ لَیْسَ لِلاِنسانِ اِلاّ ما سَعی».
همان گونه که از عنوان این کتاب برمی آید یک سلسله نفحات رحمانی و فیوضات سبحانی بر قلب این عالمه ربّانی وارد شده است.
اخلاق
کتاب اخلاق از «طهارة الاعراق» ابن مسکویه برگرفته شده است. بانو امین در مقدمه این کتاب می نوسید: «اقتباس می نمایم از آن دُرّ مکنون و آن دفتری که جامع و منطویّ بر طریق کسب کمالات انسانی است یعنی کتاب طهارة الاعراق …» این کتاب دارای جنبه علمی، عملی و اخلاقی است و مشتمل بر نکات و دقایق و لطایف فلسفی و نیز به عبارت فارسی رونوشت شده تا مورد استفاده زبانان باشد.
مخزن العرفان
کتاب مخزن العرفان تفسیر جامعی از قرآن کریم است که در 15 جلد منتشر گردیده و بنا به اظهار کمیسیون فرهنگی امور بانوان «اگر آثار پر ارج این عالمه گرانقدر را دایره ای فرض کنیم، نقطه اصلی و مرکز این دایره تفسیر ایشان است و به حق جا دارد که این گونه رژف اندیشی و دقت نظر در این امر مهم مورد تحسین و تمجید اهل تحقیق قرار گیرد».
در باره کتاب روش «خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی» قبلاً توضیح دادیم.
مخزن اللئالی
حجت الاسلام بانو امین بعد از زیارت مرقد مطهر حضرت علی(ع) با خود عهد می بندد که کتابی در شأن فضایل آن امام راستین بنگارد و خود در باره علت شرح این کتاب می گوید: «چون این فقیره حقیره بی بضاعت در موقع تشرّف به نجف اشرف به جهت مهمی نذر کرد کتابی در فضایل علی(ع) تألیف کند، بعد از آن با خود فکر کرد که این کاری است بسیار خطیر و دریایی است بس عمیق …» و در پایان می افزاید «… در نظر گرفته ام به قدری که ممکن است مطالب این کتاب ساده و مختصر باشد تا آنکه همه کس به قدر فهم و سهم خود از او نتیجه ببرد» …
سیر و سلوک …
محتوای این کتاب همان گونه که از عنوان آن بر می آید در کشف و شهود و سیر الی اللّه است و به نظر می رسد تداعی بخش مناجات خواجه عبداللّه انصاری است. ایشان در بحث «فنا» و «بقا» این چنین فرموده اند: «… تا از خود فانی نگردی به او باقی نباشی و تا هر چه داری از دست ندهی به حریم قدس او پی نبری …» بنا به اظهار یکی از شاگردانش، عطار مراحل سلوک را هفت گونه برشمرده اما ایشان هشت مرحله قائل شده است.(8)
تأسیس حوزه خواهران
این بانوی مجتهده و نیکوکار با توجه به شناخت ارزش علم در جایگاه اجتماع بویژه طبقه زنان علی رغم نامساعد بودن اوضاع اجتماعی آن زمان، به خوبی به محدودیت زمینه آموزش برای دختران پی برد. لذا به عنوان یک آموزگار متعهد در قبال خواسته های بر حق آنان احساس مسؤولیت کرده و در عین رنج بردن از وضعیت زنان، در سال 1344 اقدام به تأسیس حوزه ای به نام «مکتب فاطمه(س)» نمود که حدود 600 تا 1000 شاگرد را جذب نمود و در آن مرکز علاوه بر تعلیم و تدریس علوم اسلامی در رشته های فقه، اصول، حکمت، عرفان، فلسفه و … که توسط خود ایشان انجام می گرفت به تدریج یک حرکت و نهضت علمی و فرهنگی در میان قشر زن پدید آمد و این حرکت علمی و فرهنگی نیز ادامه یافت. این مکتب نه تنها از شاگردان شهریه دریافت نمی کرد بلکه کلیه هزینه های آن به وسیله بنیانگذار آموزشگاه یعنی حاجیه خانم امین پرداخت می گردید. همچنین به دلیل ممانعت خانواده های مذهبی از ادامه تحصیل دختران در مدراس دیگر، ایشان مبادرت به تأسیس دبیرستانی دخترانه نمود. در نتیجه با همت و پشتکار این بانوی فاضله راه تحصیل برای بسیاری از دختران سهل و میسر گردید.
نکته در خور توجه اینجاست که بانو امین علی رغم مسؤولیتهای اجتماعی که بر دوش خویش احساس می نمود کمتر از خانه خارج می شده و برنامه تحصیل و تعلیم ایشان در منزل مهیا می شد به گونه ای که در خلال مطالعه مستمر و نوشتن کتابهای مختلف در منزل در صورت لزوم با علماء هم مباحثاتی داشت حتی زمانی که اسلام از جهاتی در معرض خطر واقع شده بود دعوت کانون اسلام را برای سخنرانی پذیرفته و جلسات را به طور هفتگی برگزار نمود. توصیه این حکیم الهی به خانمهایی که قصد ادامه تحصیل داشتند چنین بود که مشکلات دوران تحصیل را تحمل کنند و درس را ادامه دهند زیرا کمبود افراد متعهد و آگاه در بسیاری جوامع به خوبی حس می شود.(9)
حجت الاسلام بانو امین خود در یک مصاحبه علت گرایش خود را به تحصیل علوم الهی مرهون فضل و عنایت بی شائبه از جانب خدای خویش دانسته و در این راستا ضمن اشاره به خاطراتی از زمان کودکی خویش این چنین فرموده است:
«… درست به یاد دارم در اوقاتی که با بچه های همسن بودم مثل آنها تفریح و گردش نمی کردم بلکه مشتاق بودم بیشتر تنها باشم تا بهتر بتوانم فکر کنم زیرا گمشده ای در وجود خود داشتم و اگر به مجالس عمومی می رفتم باز در حال تفکر بودم و در این اندیشه که پا از جاده شریعت بیرون نگذارم. در میان علوم به «خداشناسی» و علومی که مربوط به خداوند بود بیشتر علاقه داشتم و دائم در طلب حقیقتی پویا بودم تا سرانجام در صدد بر آمدم زبان عربی را بیاموزم شاید از این راه گمشده خود را پیدا کنم و به خدا نزدیک شوم.
حدود یازده ـ دوازده سالگی به تحصیل زبان عربی پرداختم ولی همواره لطف پروردگار بدرقه راهم بود و حین تحصیل هم گاهی حالات خوش و نورانی نصیبم می شد تا اینکه به نوشتن کتاب اربعین موفق شدم. علمای نجف که از نوشتن اربعین اطلاع حاصل کردند کتبا سؤالاتی راجع به فقه برایم فرستادند و پس از آنکه جواب ایشان را دادم «درجه اجتهاد» به من عطا فرمودند. از آن به بعد مشغول تألیف کتاب بوده ام و به ترتیب کتابهای: محزن اللئالی، سیر و سلوک، معاد، روش خوشبختی، اخلاق نوشته شد و سرانجام به تألیف تفاسیر (تفسیر محزن العرفان) پرداختم و هنوز هم مشغول به آن هستم در تمام این مراحل از تفضلات و الطاف الهی برخوردار بوده ام و گاه به گاه جرقه های نورانی نصیبم می گردد و محظوظم می کند و «هَذا مِنْ فَضْلِ رَبّی».(10)
و چه نیکو سروده شاعر معاصر اصفهان، مصطفی هادوی متخلص به «شهیر»:
«بود سیمایش تجلیگاه نور کبریا
مادر گیتی کجا آرد دگر دختی چنین»
به قول مرحوم حکیم سنایی غزنوی:
«روزها باید که تا یک مشت پشم از پشت میش
زاهدی را خرقه گردد یا حماری را رُسَن
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن»
«مَنْ اَتَیَ اللّه چه مفهومی دارد»؟
یک روز مرحوم استاد علامه طباطبایی صاحب تفسیر «المیزان» به اصفهان آمده و با این بانوی اندیشمند دیدار نمود. فردای همان روز بانو امین به یکی از شاگردان خود گفت: «دیروز این مرد بزرگ و دانشمند با آن مراتب رفیع علمی خویش آمده و از این حقیر راجع به «اِلاّ مَنْ اَتیَ اللّه َ بِقلبٍ سلیم» می پرسید یعنی چه؟ یعنی ایشان که استادند از من که شاگردم می پرسند اِلاّ مَنْ اَتیَ اللّه َ بِقلبٍ سلیم چه مفهومی دارد؟ در صورتی که خودشان مَنْ اَتیَ اللّه َ بقلبٍ سلیم بودند».(11)
از روحیات بارز ایشان نهایت فروتنی و تواضع بود و همچنین داشتن خصیصه «آرامش دل» که سعادت انسان را مرهون آن می دانست و علاوه بر مقام و مرتبت والای علمی کمال توجه را نسبت به خانه داری، همسرداری و تربیت فرزند مبذول می داشت و هیچ گاه ذره ای اسراف را جایز نمی دانست. همسر ایشان به دلیل هوش و ذکاوت این بانو همیشه در کارها با ایشان مشورت می نمود.
اول «معاهده» سپس «مراقبه» …
بنا به اظهار یکی از شاگردان، ایشان شخصی بود واقعا خدایی، هر چه می گفت توصیف حق بود. این بانو حکیم بود و در عین حال عارف، مجتهد و فقیه بود ولی عرفان بر سایر خصوصیاتش غلبه داشت … تواضع و جاذبه ایشان مرا به نزدشان می کشاند. یا می نوشت یا با خدا مناجات می کرد … دائما مکاشفاتی بر ایشان می شد که در نفحات الرحمانیه نقل شده است. می گفت از آثار پی به مؤثر ببرید و به یاد خدا بیفتید. مکرر می گفت ارتباط موجودات را با حق تعالی درک می کنم. اغلب این شعر را می خواند:
آن کس که ترا شناخت چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
ارزشی برای دنیا قائل نبود، زندگی طبیعی داشت؛ نه افراط و نه تفریط … اغلب، منازل السایرین خواجه عبداللّه را مطالعه می کرد. به عفت و حجاب خیلی اهمیت می داد، حتی برای پنجاه سال به بالا مقید به مستور بودن بود … از لحاظ تربیت فرزند خیلی مقید بود. یک فرزند داشت دختر. پسرشان رفته بود خارج، اول ناراحت بود که چرا از بلاد اسلام به بلاد کفر رفته است ولی بعد می گفت از اینکه ناراحت شدم متأثرم. باید نفی خاطر کرد. من از ایشان از مجالسی مثل عقد و عروسی پرسیدم فرمود هر جا را که احتمال لهو و لعب می دهید نروید … مکرر می گفت انسان باید مراقب حال خود باشد. در هر روز اول با خود «معاهده» کنید؛ بعد در طی روز «مراقبه» داشته باشید؛ در انتهای امر، خودتان را «محاسبه» کنید و اگر کار خلافی از شما سر زده است «معاتبه» داشته باشید. حال غیر از ذات است، ملکات برای انسان می ماند. سعی کنید صفات نیک، ذات شما باشد نه حال شما.(12)
«جنّت» به جای «جانت» …
یک بار خانمی از سیاهپوستان آمریکا آمده بود و می گفت که من ادیان را بررسی می کنم و به این نتیجه رسیده ام که اسلام بهترین دین است و شنیده ام در جهان اسلام یک چنین بانوی مجتهدی وجود دارد و می خواهم که او را ببینم. اسمش «جانت» بود. می خواست اسمش را عوض کند، ولی وقتی معنای جنّت را فهمید اسم خود را جنّت گذاشت. 27 ساله بود و از همسرش طلاق گرفته بود و اسم پسربچه خود را هم علی گذاشته بود. این خانم آمد پیش خانم امین و ایشان بر او کلمه شهادتین خواند و او مسلمان شد.(13)
استاد محمدتقی جعفری در پاسخ به این پرسش که آیا مقامات علمی و روحانی را که خانم امین قائل شده اند یک جهش استثنایی است و برای زنهای دیگر این جهش امکان پذیر نیست می فرماید:
«با نظر به تشویق و تمجیدی که آیین واقع بین اسلام در باره دانش و بینش و رشد روحی انسانها به طور عموم نموده است، شخصیت «خانم امین» روی اصل و قاعده بوده است و آنان که توانایی پیشرفت روحی داشته اند، و در همان وضع «خود طبیعی»شان میخکوب شده اند چه زن و چه مرد استثنایی می باشند …»(14)
«من به آن نفس مطمئنه رسیده بودم»
«… ایشان به حقایق فیض کاشانی و مقامات معنوی خواجه عبداللّه انصاری خیلی علاقه داشتند. یک مدت پیش ایشان می رفتیم، مرتب روی این چند کتاب کار می کردند و می فرمودند: وقتی آدم با خدا باشد گوشش به دنیا و عوالم آن نیست … در روزهای آخر عمرشان که به دیدنشان رفته بودم فرمودند: «من دیشب خدمت جدّم رسول اللّه رسیدم و مرتبه نفس مطمئنه را مشاهده کردم. گریه می کردند و می گفتند: من نمی خواستم برگردم ولی نمی دانم چه شد که به زندگی برگشتم. دیشب از جدم رسول اللّه خواستم که حضرت علی(ع) را ملاقات کنم و یک دفعه دیدم در باز شد و حضرت امیر وارد شدند. دستم را روی شانه حضرت انداختم گفتم: یا مولا امیرالمؤمنین! من می خواهم خدمت شما برسم. حضرت علی لبخندی زدند گفتند: تو هستی؟ خلاصه ایشان مرتبا گریه می کردند و می گفتند: من چرا برگشتم؟ من به آن نفس مطمئنه رسیده بودم …»(15)
«وصیتنامه» این بانوی شریف سراسر از حدیث نبوی و دعوت به جاده مستقیم حق و پرهیزکاری و … است. ایشان در خلال سفارشات، آیات قرآنی را به تناسب سخنان خویش آورده و این نشان دهنده دید عمیق و پیوند دیرینه این مجتهده با قرآن و زندگی است. البته هدف از نگاشتن وصیت را به گونه ای می داند که بر طبق فرمایش پیامبر اکرم(ص) هر کس که در هنگام مرگ وصیت خود را به بهترین وجه انجام ندهد این نشانه نقص در عقل و مروت او است.
حجت الاسلام امین در بدو سفارش خویش همه برادران و خواهران مؤمن خود را به پرهیزکاری فرا می خواند و اینکه در هیچ حال اعم از آسایش و تندرستی، سختی و مرض، در نعمت و تنگدستی، در عافیت و آفت زدگی و در فقر و بی نیازی … نبایستی از یاد خدا غفلت نمود و با قلب و زبان همیشه به یاد او بود … سپس این آیه شریفه را از سوره 24 به عنوان گواه بارزی بر این مدعا می آورد …
«رِجالٌ لا تُلْهِیهَمْ تجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکر اللّه ِ وَ اِقَامِ الصَّلوةِ وَ ایتَاءِ الزَّکَوةِ یَخَافُونَ یَوْما تَتَقَلَّبُ فِیهِ القُلُوبُ وَ الأَبْصارُ لِیَجزِیَهُمُ اللّه ُ اَحْسَنَ مَا عَمِلوُاْ وَ یَزِیدَهُمْ مِن فَضْلِهِ».(16)
همچنین بعد از آوردن دو آیه دیگر مشابه آن، انسانها را به فرا گرفتن دانش توأم با تقوا فرا می خواند. از دیدگاه وی، دانشی که به کسب و نظر حاصل می شود علم رسمی است و نور و ضیائی از آن حاصل نمی شود. چنان که شیخ بهایی (قدس سره) گفته است:
علم رسمی سر به سر قیل است و قال
نه از آن کیفیتی حاصل نه حال
سپس ما را به تحصیل معرفت و محبت الهی و امیدواری به ملاقات خدای سبحان سفارش می کند که: «واستَقِمْ کما اُمِرْتَ» [سوره شوری / آیه 14 [ثابت قدم باش چنان که فرموده شدی … در پاره ای از همین وصیتنامه، ایشان راه شناخت خدا و کسب رضای او را منحصر به پیروی از فرستاده او محمد(ص) و محبت نزدیکان و یارانش می داند که: «بِنا عُرِفَ اللّه ُ و بِنا عُبِدَاللّه ُ، لَوْ لا نا ما عُرِفَ اللّه »(17)
نیز مخالفت با تمایلات نفس، اصلاح امور مسلمین، احسان نسبت به همنوعان، شکستن شهوات نفسانی در اثر ریاضت و زحمت و … تماما دال بر نصایح مشفقانه این مرحومه بزرگوار نسبت به بندگان خدا در امر احیای حدود الهی است. چه در اغلب وصیتنامه ها معمولاً سفارشاتی راجع به ارث و میراث و رسیدن حق هر صاحب حقی به مال خویش از سوی متوفی نسبت به بستگان می شود لکن وصیتنامه این عالمه جلیله برای اعتصام به ریسمان محکم الهی و احیاء ارزشهای اسلامی، آن هم برای تمامی افراد اجتماع می باشد نظیر متن وصیتنامه الهی ـ سیاسی امام راحل خمینی کبیر(ره) و بدین لحاظ این قبیل وصیتنامه ها سرمشق و الگوی تمام عیاری برای سعادت همه ما انسانهاست تا برحسب مقتضیات خویش از آنها برای نیل به سر منزل مقصود ره توشه ها برگیریم.
رحلت بانو امین
این بانوی مؤمنه سرانجام پس از یک عمر خدمت خالصانه در سن 97 سالگی در بیست و سوم خردادماه 1362ه··· . به جوار رحمت الهی شتافت و مزارش در اصفهان زیارتگاه اهل علم و تقوا گردید. چندی از شاعران از جمله روان شاد سپیده کاشانی، مصطفی هادوی (شهیر)، سیدعباس حسّامی و حجت الاسلام مجتبی حاتمی لنکرانی از علمای نجف، در
رثای او اشعار نغز و دلاویزی سروده اند و ما به عنوان «حسن ختام» سروده مرحومه سپیده کاشانی در مدح و ثنای مرحومه حجت الاسلام سیده نصرت امین را می آوریم و در پایان ترجمه متن اجازه اجتهاد آن بانو از طرف حضرت آیت اللّه حسینی شیرازی اصطهباناتی را نقل می کنیم.
خسوف هجر، رخ ماه ما گرفت
بانگ رحیل، خاک وطن را فرا گرفت
اسلام شد به ماتم و رنگ عزا گرفت
ماهی که نور معرفتش رشک مهر بود
دامن کشان به کنگره عرش جا گرفت
آیات را نماز بخوانیم دوستان
زیرا خسوف هجر، رخ ماه ما گرفت
رخشنده اخترش بشد از کهکشان علم
در عرش، جا به بارگه انبیا گرفت
می رفت و داغ لاله فراوان به سینه داشت
زین خاکدان که مرتبه نینوا گرفت
گلچین ز شاخه چید، بسی گل در این دیار
فقدان این گل از چه چمن را فرا گرفت؟
فخر زنان، امینه ما درس عاشقی
از مکتب امین خدا، مصطفی گرفت
آن مرجع فضیلت و تقوا به راه علم
بر راهوار عشق مدد از خدا گرفت
بانوی بانوان جهان شد شفیع او
گر در کنار کوثر میعاد جا گرفت
جاوید خانه باد مبارک بر او که خاک
از آن گل معطر عصمت صفا گرفت
سپیده کاشانی ـ تیرماه 62
اجازه اجتهاد
همان گونه که اشاره شد مرحوم بانو امین از برخی علمای بزرگوار اجازه اجتهاد دریافت کرده بود که در اینجا به ذکر ترجمه متن اجازه مرحوم آیت اللّه اصطهباناتی بسنده می کنیم:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمدللّه ِ رَبِّ العالَمین وَ اَفْضَلُ الصَلَوات وَ اَکْمَلُ التَّحیاتِ عَلی اَشْرفِ الانبیاءِ وَ المرسلینَ وَ اَکْمَل السُفَراءِ وَ المُبَلَّغینَ مُحَّمد(ص) و آلِهِ الکَهْفِ الحَصینِ وَ غیاثِ المُضطَّرِ المستکین وَ لَعْنَة اللّه َ عَلی اعدائِهِم اَبَدَ الاَبَدینِ وَ دَهْر الداهِرینَ.
بانوی گرامی، شریف، اصیل، عالم عامل، جامع علوم عقلی و نقلی، گوهر روزگار و حجت زنان زمان، دختر مرحوم حاج سید محمد علی امین التجار اصفهانی ـ طاب ثراه ـ از کسانی است که مدت مدیدی از عمر عزیز و زمان درازی از زندگی گرانقدرش را در تحصیل علوم شرعی و معارف دینی و تکمیل مکارم اخلاق حسنه و تحقیق و تنقیح قواعد فقه و اصول گذرانده است تا جایی که به مراتب عالی علم و دانش نایل آمد و از کسانی گردید که او را با انگشت به یکدیگر نشان می دادند.
ایشان از این حقیر اجازه خواست و این بنده از وی در مسائل فقه و اصول کسب اطلاع نمودم. پاسخهای ارسالی، که به گواهی تعدادی از بزرگان مورد اطمینان ثابت می کرد آن جوابها از خود ایشان است، از طول ید و کثرت اطلاعات و وجود قوه استنباط و دستیابی ایشان به درجه ای از اجتهاد، خبر می داد. پس بر ایشان باد عمل به احکامی که به روش شناخته شده بین علمای اسلام، استنباط می کند و این فضل و موهبتی الهی است که خداوند به هر کس از زنان و مردان که بخواهد عطا می کند و چه نیکو سروده است:
فَلَو کُنَّ النساءُ کَمِثلِ هذه
لَفَضَّلتِ النساءُ عَلَی الرجال
فَلا تأنیثُ اِسمِ الشَّمسِ عارٌ
وَ لا التَذکیرُ فخرُ للهلالِ(18)
باید خدای را بر این نعمتها و بخششهای گرانقدر که به او عطا کرده است سپاسگزار باشد. به ایشان اجازه دادم که روایت کند از من آنچه را که روایتش برای من صحیح است. به طرقی که مشایخ و دانشمندان جامع علوم ـ که خدا مقامشان را در بهشت عالی گرداند ـ منتهی گردد.
… توصیه ام به ایشان این است که در موارد شبهات جانب احتیاط را رها نکند زیرا این راه، نگاهدارنده انسان است و امیدوارم که مرا از دعای خیر فراموش نکند.
صفر الخیر 1354
ابراهیم حسینی شیرازی اصطهباناتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ منظور از «او» همانا خداوند است. رجوع شود به مراحل تحصیل و مراتب علمی این بانو به نقل از یادنامه بانوی مجتهده، به کوشش واحد فرهنگی خواهران اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان.
2ـ خاطرات حجت الاسلام بانو امین در مراحل تحصیل و مراتب علمی، یادنامه بانو مجتهد، امین، ص12، ناشر امور فرهنگی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان.
3ـ رجوع به همین خاطرات، ص13.
4ـ نظری اجمالی به زندگی بانوی مجتهده، ص10.
5ـ پیام برای دختران جوان و شرط رستگاری آنان، ص29 و 28.
6ـ ابیات از صائب تبریزی است.
7ـ انگیزه بانو امین از تقریر «اربعین الهاشمیه»، ص31 یادنامه.
8ـ به نقل از خانم ملاباشی از شاگردان حاجیه خانم امین، ص41.
9ـ رجوع به خدمات فرهنگی بانو امین، ص36 و 35.
10ـ مصاحبه با بانو امین، ص26 و 25.
11ـ به نقل از یکی از شاگردان حاجیه خانم، ص48 و 47 یادنامه.
12ـ خانم ملاباشی، ص41 و 40 همین کتاب.
13ـ به نقل از خانم صیرفیان پور از شاگردان بانو امین، ص50، همین کتاب.
14ـ مصاحبه با استاد محمدتقی جعفری در باره بانوی مجتهده، ص42، همین کتاب.
15ـ به نقل از خاطرات خانم نمازی، ص47 و 46، همین کتاب.
16ـ مضمون آیه به شرح ذیل است: [مردانی که تجارت و خرید و فروش، آنان را از یاد خدا بازنمی دارد و می ترسند از روزی که در آن دلها و چشمها دگرگون است، تا اینکه خدا بهتر از آنچه انجام داده اند جزایشان دهد و از فضل خود پاداش آنان را زیاد کند].
17ـ مضمون حدیث این است: [به وسیله ما است که خدا شناخته می گردد و به وسیله ما است که خدا مورد پرستش قرار می گیرد. اگر هر آینه ما نبودیم پس چه کسی خدا را می پرستید؟]
18ـ ترجمه ابیات چنین است:
اگر زنان همانند این زن بودند، هر آینه زنان بر مردان برتری داشتند. پس خورشید را ننگی از مؤنث بودن اسمش و هلال را فخری بر مذکر بودنش نیست. (در کلام عربی «شمس» مؤنث مجازی و «هلال» مذکر است).
گوشه ای از زندگی و آثار مجتهده امین
اشاره:
آنچه می خوانید شرحی بر زندگی و آثار قلمی عالم فرزانه و بانوی پرهیزکار، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سیده نصرت امین است که زحمت تهیه و ارسال آن را خانم پروین داووی فرد از شهرضا کشیده اند و اینک به مناسبت چهاردهمین سال وفات آن مرحوم با اندکی اصلاحات تقدیم می شود. به روح پاک بانو امین درود می فرستیم و از خانم داوودی فرد نیز به خاطر ارسال این مقاله سپاسگزاریم.«پیام زن»
«تجلیل از بانوی بزرگوار اصفهانی و ارائه شخصیت عرفانی و فقهی و فلسفی برجسته یک زن در کشور ما کاری سودمند در جهت احیای ارزشهای اسلامی در زنان به شمار می رود»«مقام معظم رهبری»
«شکوفه علم بر درخت معرفت»
در سنه 1265 هجری شمسی، مولودی گرانقدر در اصفهان از پدری مؤمن و سخاوتمند و مادری بسیار شریف، متعبد و خیرخواه پا به عرصه وجود نهاد و دریای هستی به رغم سرکوفتن بی امان بر صخره سرد دنیا، گوهری را در صدف خود از اعماق بحر بیکران ولایت بیرون راند تا مصلحت خداوند مبنی بر پروراندن گوهری اینچنین ساطع و لامع نصیب کدامین دریا گردد. هر چند که در کار گلاب و گل حکم ازلی این گونه بود که یکی شاهد بازاری و دیگری پرده نشین باشد.
این مولود شریف که به نقل از کتاب «شجره طیبه»، تألیف سید مصلح الدین مهدوی موسوی اصفهانی، نسب پاکش با سی واسطه به امام علی بن ابیطالب(ع) می رسد به «نصرت» نامگذاری می شود و بعدها لقب «امین» زیبنده تارک رخشان علوم لدنی و افاضی او می گردد آن گونه که نوشته های خویش را مدیون ارشاد و کمک «او» می دانست.(1)
این درّه نادره از شجره آل طیبه، بعد از رسیدن به سن چهار سالگی توسط مادر روشن بین خود عازم مکتب می شود در حالی که فضای حاکم بر آن ایام به گونه ای بود که کمتر خانواده ای به خود اجازه می داد دختری را برای کسب دانش به مکتب یا مدرسه بفرستد؛ چه والدین بسیاری یافت می شدند که آموزش و آشنایی با خط و نوشتن را برای دختران خود جایز نمی دانستند. نصرت کوچک، بنا به تشویق مادر خویش در فضایی آمیخته به رعب مکتب خانه های همیشگی و خانم معلم پیری که همواره چوب بلند تنبیه در دست داشت و او را «گوشت ناپز» می پنداشت، تحصیل را آغاز می کند(2) لکن به رغم شدت سختگیری معلم خویش تا حدود یازده سالگی به تحصیل زبان عربی می پردازد. حتی در اغلب مجالس عمومی باز هم در حال تفکر بود و در مقام اینکه پا را از جاده شریعت بیرون نگذارد.(3) و در سنین بعد از بلوغ همواره لطف پروردگار بدرقه راهش بود و در حین تحصیل گه گاهی حالات خوش و نورانی نصیب وی می گردید تا سرانجام به دلیل اتصال به عالم عرفان و زحمات پیگیر در امر مطالعات حکمت الهی، به لقب «امین» مفتخر گشت.
«بانو امین» در حین علم آموزی سرانجام در سن 15 سالگی با پسر عموی خود به نام «حاج میرزا» ملقب به «معین التجار» که از بازرگانان سرشناس اصفهانی بوده ازدواج می کند و بار مسؤولیت سنگین خانه داری و تربیت فرزندان را بر دوش می کشد لکن این قبیل مسایل مانع کسب فیوضات علمی او نمی گشت کما اینکه شاهد مرگ 7 تن از فرزندان خویش بود و هر از چند گاه با چشمانی اشکبار و قلبی لرزان پرپر شدن غنچه های ناشکفته بوستان زندگانی خویش را نظاره گر بود و در این باغ تنها یک گل از ساقه وجودش از گزند طوفان حادثه در امان ماند و آن را «ابتلا» و «آزمایش حق تعالی» تعبیر می نمود.(4)
عجبا! استعداد خودشناسی در آینه وجود آدمی است لکن او بی خبر از این موهبت الهی همچنان بر زورق اشتیاق سرگشته دریای لایتناهی هستی است. گوئیا نمی داند یار در خانه است و او گرد جهان می گردد و آب در کوزه و او تشنه لبان … بانو امین از آنهایی بود که برای نیل به سرمنزل مقصود، آینه وجود خویش را از غبار شبهات و خرافات بی اساس زدوده و اصالت اصیل خویشتن را به عیان در آینه صیقلی دل و در یک کلام «جام جم» خود نگریستند و بر غفلت خواب زدگان سپنج سرای گیتی تاختند و بر ثانیه های عزیز و هدر رفته واماندگان قافله انسانیت، افسوسها خورده ولی باز هم نگران سیر «طلب» بوده که مبادا آتش شوق این لذت، در اثر لقای یار رو به خاموشی نهد که لذت طلب از مطلوب بهتر و به قول خواجه شیراز:
«از آن به دیر مغانم عزیز می دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست»
این بانوی اندیشمند و عارف با پشتکار و تلاشی بی نظیر به تحصیل صرف، نحو، بلاغت، تفسیر، علم حدیث، فقه، اصول، فلسفه و عرفان می پردازد و با وجود مشکلات متعددی که در فضای حاکم بر آن زمان بود در سن چهل سالگی مرتبت و تسلط علمی ایشان مورد تأیید علماء و مراجع تقلید وقت قرار گرفته و به دریافت درجه اجتهاد و روایت نائل می گردد.
قدرت تفکر و طرز نگرش این بانوی فاضله و گوهره شریعت، نسبت به قشر زن به حدی بود که خوشبختی و راه وصول به سعادت را برای خانمها مرهون «آرامش قلب» می دانست؛ چه به خوبی به این نکته مهم واقف بود که عقیده عوام چه از زمان گذشته و چه اینک نسبت به سعادت واقعی زنان جامعه چندان خوشبینانه نیست! ایشان به همین منظور یکی از تألیفات ارزنده خویش را به «روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی» اختصاص داده و به زنان مؤمن این پیام را آویزه گوش جان می نماید که:
«ای بانوان و دوشیزگان عزیز! بدانید که هیچ خوشبختی به قدر آرامش دل نیست و سعادت حقیقی بر روی فضیلت بنا شده است … آیا فضیلت و آرامش روح را چه وقت می توان به دست آورد؟ البته زمانی چنین سعادتی نصیب انسان خواهد گردید که در این دریای بی پایان زندگانی دنیا، دست آویزد به ریسمان محکم توحید، همان طور که قرآن می فرماید:
«فَمَنْ یَکْفُر بالطّاغوتِ و یُؤمِن باللّه ِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالعُرْوَةِ الوثقی لاَانفِصامَ لَها و اللّه ُ سَمیعٌ عَلیِمٌ. اَللّه ُ وَلیُ الّذینَ آمَنوُا یُخْرِجُهُم مِّنَ
الظُلُماتِ اِلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَروُا أَوْلیاؤُهُمُ الطاغُوُت یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدونْ».
(بقره/ آیات 256ـ257)
سعادت واقعی در اثر ایمان و یکتاپرستی و تقوا پدید خواهد آمد و اگر شما خواهان سعادت دنیا و دنیای ابدی دیگر که به نام آخرت خوانده شده هستید، پیرو قرآن گردید و قدم به قدم به سوی حق پا گذارید، آنگاه خوشبختی را احساس خواهید کرد.»(5)
«بیهوده دست بر دل ما می نهد طبیب
با شور بحر پنجه مرجان چه می کند»(6)
لازم به ذکر است که روش نیل به سعادت از دیدگاه حجت الاسلام بانو امین به دو جنبه «جسمانی» و «روحانی» بستگی دارد که باید مراقب هر دو بود. چه جنبه روحانی چیزی جز تکمیل صفات نیک انسانی، و جنبه جسمانی چیزی جز عنصر عفت و پاکدامنی که عمده شرافت یک زن است نیست همان گونه که عمده شرافت یک مرد در شجاعت وی قلمداد می گردد. جالب اینجاست که طرز نگرش این بانو دقیقا با نظریه خواجه نصیرالدین طوسی در ارتباط با عنصر عفت در زن و شجاعت در مرد همخوانی دارد.
آثار بانو امین از سن چهل سالگی تا واپسین دم حیات گهربار خویش به تألیف کتابهای مختلف، تدریس و پاسخگویی به پرسشهای دینی مردم و ارشاد زنان می پرداخت. او آثاری را از خود به یادگار نهاد که هر کدام مبیّن ذوق عرفانی و واردات روحانی وی قلمداد می گردد. اهم این آثار به قرار زیر است:
1ـ اربعین الهاشمیه (به زبان عربی)
2ـ جامع الشتات (به زبان عربی)
3ـ معاد یا آخرین سیر بشر
4ـ النفحات الرحمانیه فی الواردات القلبیه (به زبان عربی)
5ـ اخلاق (ترجمه کتاب ابن مسکویه)
6ـ مخزن العرفان (تفسیر قرآن در 15 جلد)
7ـ روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی
8ـ مخزن اللئالی در مناقب مولی الموالی امیرالمؤمنین علی(ع)
9ـ سیر و سلوک در روش اولیاء و طریق سیر سعداء
در اینجا به طور خلاصه به معرفی شرح آثار وی می پردازیم.
اربعین الهاشمیه
در مورد نوشته نخست (اربعین الهاشمیه) که در واقع اولین تألیف ایشان و مشتمل بر چهل حدیث در توحید و صفات حق تعالی و اخلاق و احکام شرع و متضمن بیانات فلسفی و عرفانی و اصولی و فقهی است باید دانست
که انگیزه بانو امین از تقریر این کتاب استناد به حدیث نبوی «مَنْ حَفِظَ عَلی اُمَّتی اربعینَ حَدیثا مِمّا یَحتاجونَ اِلَیه مِنْ اَمْر دینَهُمُ بَعَثَهُ اللّه َ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ القیامة مَعَ النَّبییَنَ وَ الصّدیقینَّ و الشُّهَداءَ وَ الصّالحینَ وَ حَسُنَ اولئکَ رفیقا» و «بَعَثهُ اللّه َ فقیها عالِما» و «کُنْتُ لَهُ شفیعا» بود. ایشان در این زمینه می فرماید:
«… قصد داشتم کتابی را که مشتمل بر چهل حدیث باشد به اسناد اهل بیت نبوت و ولایت تألیف کنم به طوری که متضمّن حل مشکلات و معضلات باشد تا اقتدا کرده باشم به علماء عاملین سَلَفَ رضوان اللّه تعالی علیهم اجمعین … پس از اندیشه بسیار با خود گفتم که من از سواران این میدان نیستم.»(7)
مؤلف در این کتاب اقوال بزرگانی چون فیض کاشانی، علامه مجلسی، محقق دوانی، شیخ مفید، محقق طوسی، غزالی، شیخ طنطاوی الجوهری، شهید ثانی، شیخ مرتضی انصاری، ابن فهد حلّی و … را نقل و با هم مقایسه می کند. لکن علی رغم اوج یافتن مقام این کتاب، شیخ عبداللّه السبتی العاملی با در نظر گرفتن جو فاسد حاکم در رژیم رضاشاه و وضعیت زن در آن ایام، انتساب اربعین را به بانو امین مشکوک دانسته تا عاقبت از عراق برای دیدن ایشان به اصفهان آمده و مقام والای این بانو بر او اثبات گردید.
جامع الشتات
در کتاب جامع الشتات پی به پرسشهای متعدد از اساتیدی چون محمدعلی قاضی، طباطبایی و نهایتا پاسخهای مبسوط این بانوی عالم که برای آنان تحریر کرده می بریم. در ارزش این کتاب ذکر این نکته بس که ماحصل پرسشها و پاسخهای مندرج در آن منجر به کسب درجه اجتهاد برای این عارفه فاضله گشت.
معاد یا آخرین سیر بشر
با کتاب معاد یا آخرین سیر بشر، به خوبی به نحوه سیر تکامل انسان از این دنیا به عالمی که فوق وی عالمی نیست پی خواهیم برد و آن عالم معاد یا قیامت است. این کتاب راهنمای بسیار ارزنده برای افرادی است که در صدد شناخت هویت آدمی پس از مرگ می باشند. شایان ذکر است که مطالب مندرج در این کتاب در نه مقاله با عناوین ذیل تقسیم بندی گردیده است:
سیر بشر از عالم علوی به سفلی و از سفلی به علوی، هر ذاتی قائم به مافوق خود است، انسان مجموعه عالم وجود است، انسان در عالم برزخ، انسان در نشأت قیامت، صراط، میزان، حساب و بهشت و جهنم و …
النفخات الرحمانیه
النفحات الرحمانیه، کتابی است در موضوع واردات قلبی و خاطراتی که مؤلف در سلوک الی اللّه به واسطه فیض حق در می یابد و به پیروی از یکی از آیات شریفه قرآن به چهار مطلب اشاره نموده است:
مطلب اول: اطاعت از قول خدای تعالی: «وَ امّا بنعمةِ رَبِّکَ فَحَدِّث». و لیکن به نعمت پروردگارت سخن گو.
مطلب دوم: اعلام افزونی نعمت از جانب خدا بر بنده مشروط به شکرگزاری به درگه احدیت؛ چرا که اظهار فضل خدا و رحمتش نوعی تشکر است «لَئِنْ شَکَرتُمْ لاَزَیَدَنَّکُمْ».
مطلب سوم: اعلام آیه شریفه «وَ لا تیأسوا مِنْ رَوحِ اللّه ِ اِنَّهُ لاَ یَیْاَسُ مِنْ رَوحِ اللّه ِ اِلاّ القَومُ الکافرون» مبنی بر بیدار باش مردم در مضاجع جهل و غفلت آن هم به بهانه عدم توانایی بر معرفت و شناخت خدای قادر و متعال …
مطلب چهارم: تشویق مردم به عبادت خداوند و حریص بودن بر طلب نیکیها با توجه به آیه «وَ اَنْ لَیْسَ لِلاِنسانِ اِلاّ ما سَعی».
همان گونه که از عنوان این کتاب برمی آید یک سلسله نفحات رحمانی و فیوضات سبحانی بر قلب این عالمه ربّانی وارد شده است.
اخلاق
کتاب اخلاق از «طهارة الاعراق» ابن مسکویه برگرفته شده است. بانو امین در مقدمه این کتاب می نوسید: «اقتباس می نمایم از آن دُرّ مکنون و آن دفتری که جامع و منطویّ بر طریق کسب کمالات انسانی است یعنی کتاب طهارة الاعراق …» این کتاب دارای جنبه علمی، عملی و اخلاقی است و مشتمل بر نکات و دقایق و لطایف فلسفی و نیز به عبارت فارسی رونوشت شده تا مورد استفاده زبانان باشد.
مخزن العرفان
کتاب مخزن العرفان تفسیر جامعی از قرآن کریم است که در 15 جلد منتشر گردیده و بنا به اظهار کمیسیون فرهنگی امور بانوان «اگر آثار پر ارج این عالمه گرانقدر را دایره ای فرض کنیم، نقطه اصلی و مرکز این دایره تفسیر ایشان است و به حق جا دارد که این گونه رژف اندیشی و دقت نظر در این امر مهم مورد تحسین و تمجید اهل تحقیق قرار گیرد».
در باره کتاب روش «خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی» قبلاً توضیح دادیم.
مخزن اللئالی
حجت الاسلام بانو امین بعد از زیارت مرقد مطهر حضرت علی(ع) با خود عهد می بندد که کتابی در شأن فضایل آن امام راستین بنگارد و خود در باره علت شرح این کتاب می گوید: «چون این فقیره حقیره بی بضاعت در موقع تشرّف به نجف اشرف به جهت مهمی نذر کرد کتابی در فضایل علی(ع) تألیف کند، بعد از آن با خود فکر کرد که این کاری است بسیار خطیر و دریایی است بس عمیق …» و در پایان می افزاید «… در نظر گرفته ام به قدری که ممکن است مطالب این کتاب ساده و مختصر باشد تا آنکه همه کس به قدر فهم و سهم خود از او نتیجه ببرد» …
سیر و سلوک …
محتوای این کتاب همان گونه که از عنوان آن بر می آید در کشف و شهود و سیر الی اللّه است و به نظر می رسد تداعی بخش مناجات خواجه عبداللّه انصاری است. ایشان در بحث «فنا» و «بقا» این چنین فرموده اند: «… تا از خود فانی نگردی به او باقی نباشی و تا هر چه داری از دست ندهی به حریم قدس او پی نبری …» بنا به اظهار یکی از شاگردانش، عطار مراحل سلوک را هفت گونه برشمرده اما ایشان هشت مرحله قائل شده است.(8)
تأسیس حوزه خواهران
این بانوی مجتهده و نیکوکار با توجه به شناخت ارزش علم در جایگاه اجتماع بویژه طبقه زنان علی رغم نامساعد بودن اوضاع اجتماعی آن زمان، به خوبی به محدودیت زمینه آموزش برای دختران پی برد. لذا به عنوان یک آموزگار متعهد در قبال خواسته های بر حق آنان احساس مسؤولیت کرده و در عین رنج بردن از وضعیت زنان، در سال 1344 اقدام به تأسیس حوزه ای به نام «مکتب فاطمه(س)» نمود که حدود 600 تا 1000 شاگرد را جذب نمود و در آن مرکز علاوه بر تعلیم و تدریس علوم اسلامی در رشته های فقه، اصول، حکمت، عرفان، فلسفه و … که توسط خود ایشان انجام می گرفت به تدریج یک حرکت و نهضت علمی و فرهنگی در میان قشر زن پدید آمد و این حرکت علمی و فرهنگی نیز ادامه یافت. این مکتب نه تنها از شاگردان شهریه دریافت نمی کرد بلکه کلیه هزینه های آن به وسیله بنیانگذار آموزشگاه یعنی حاجیه خانم امین پرداخت می گردید. همچنین به دلیل ممانعت خانواده های مذهبی از ادامه تحصیل دختران در مدراس دیگر، ایشان مبادرت به تأسیس دبیرستانی دخترانه نمود. در نتیجه با همت و پشتکار این بانوی فاضله راه تحصیل برای بسیاری از دختران سهل و میسر گردید.
نکته در خور توجه اینجاست که بانو امین علی رغم مسؤولیتهای اجتماعی که بر دوش خویش احساس می نمود کمتر از خانه خارج می شده و برنامه تحصیل و تعلیم ایشان در منزل مهیا می شد به گونه ای که در خلال مطالعه مستمر و نوشتن کتابهای مختلف در منزل در صورت لزوم با علماء هم مباحثاتی داشت حتی زمانی که اسلام از جهاتی در معرض خطر واقع شده بود دعوت کانون اسلام را برای سخنرانی پذیرفته و جلسات را به طور هفتگی برگزار نمود. توصیه این حکیم الهی به خانمهایی که قصد ادامه تحصیل داشتند چنین بود که مشکلات دوران تحصیل را تحمل کنند و درس را ادامه دهند زیرا کمبود افراد متعهد و آگاه در بسیاری جوامع به خوبی حس می شود.(9)
حجت الاسلام بانو امین خود در یک مصاحبه علت گرایش خود را به تحصیل علوم الهی مرهون فضل و عنایت بی شائبه از جانب خدای خویش دانسته و در این راستا ضمن اشاره به خاطراتی از زمان کودکی خویش این چنین فرموده است:
«… درست به یاد دارم در اوقاتی که با بچه های همسن بودم مثل آنها تفریح و گردش نمی کردم بلکه مشتاق بودم بیشتر تنها باشم تا بهتر بتوانم فکر کنم زیرا گمشده ای در وجود خود داشتم و اگر به مجالس عمومی می رفتم باز در حال تفکر بودم و در این اندیشه که پا از جاده شریعت بیرون نگذارم. در میان علوم به «خداشناسی» و علومی که مربوط به خداوند بود بیشتر علاقه داشتم و دائم در طلب حقیقتی پویا بودم تا سرانجام در صدد بر آمدم زبان عربی را بیاموزم شاید از این راه گمشده خود را پیدا کنم و به خدا نزدیک شوم.
حدود یازده ـ دوازده سالگی به تحصیل زبان عربی پرداختم ولی همواره لطف پروردگار بدرقه راهم بود و حین تحصیل هم گاهی حالات خوش و نورانی نصیبم می شد تا اینکه به نوشتن کتاب اربعین موفق شدم. علمای نجف که از نوشتن اربعین اطلاع حاصل کردند کتبا سؤالاتی راجع به فقه برایم فرستادند و پس از آنکه جواب ایشان را دادم «درجه اجتهاد» به من عطا فرمودند. از آن به بعد مشغول تألیف کتاب بوده ام و به ترتیب کتابهای: محزن اللئالی، سیر و سلوک، معاد، روش خوشبختی، اخلاق نوشته شد و سرانجام به تألیف تفاسیر (تفسیر محزن العرفان) پرداختم و هنوز هم مشغول به آن هستم در تمام این مراحل از تفضلات و الطاف الهی برخوردار بوده ام و گاه به گاه جرقه های نورانی نصیبم می گردد و محظوظم می کند و «هَذا مِنْ فَضْلِ رَبّی».(10)
و چه نیکو سروده شاعر معاصر اصفهان، مصطفی هادوی متخلص به «شهیر»:
«بود سیمایش تجلیگاه نور کبریا
مادر گیتی کجا آرد دگر دختی چنین»
به قول مرحوم حکیم سنایی غزنوی:
«روزها باید که تا یک مشت پشم از پشت میش
زاهدی را خرقه گردد یا حماری را رُسَن
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن»
«مَنْ اَتَیَ اللّه چه مفهومی دارد»؟
یک روز مرحوم استاد علامه طباطبایی صاحب تفسیر «المیزان» به اصفهان آمده و با این بانوی اندیشمند دیدار نمود. فردای همان روز بانو امین به یکی از شاگردان خود گفت: «دیروز این مرد بزرگ و دانشمند با آن مراتب رفیع علمی خویش آمده و از این حقیر راجع به «اِلاّ مَنْ اَتیَ اللّه َ بِقلبٍ سلیم» می پرسید یعنی چه؟ یعنی ایشان که استادند از من که شاگردم می پرسند اِلاّ مَنْ اَتیَ اللّه َ بِقلبٍ سلیم چه مفهومی دارد؟ در صورتی که خودشان مَنْ اَتیَ اللّه َ بقلبٍ سلیم بودند».(11)
از روحیات بارز ایشان نهایت فروتنی و تواضع بود و همچنین داشتن خصیصه «آرامش دل» که سعادت انسان را مرهون آن می دانست و علاوه بر مقام و مرتبت والای علمی کمال توجه را نسبت به خانه داری، همسرداری و تربیت فرزند مبذول می داشت و هیچ گاه ذره ای اسراف را جایز نمی دانست. همسر ایشان به دلیل هوش و ذکاوت این بانو همیشه در کارها با ایشان مشورت می نمود.
اول «معاهده» سپس «مراقبه» …
بنا به اظهار یکی از شاگردان، ایشان شخصی بود واقعا خدایی، هر چه می گفت توصیف حق بود. این بانو حکیم بود و در عین حال عارف، مجتهد و فقیه بود ولی عرفان بر سایر خصوصیاتش غلبه داشت … تواضع و جاذبه ایشان مرا به نزدشان می کشاند. یا می نوشت یا با خدا مناجات می کرد … دائما مکاشفاتی بر ایشان می شد که در نفحات الرحمانیه نقل شده است. می گفت از آثار پی به مؤثر ببرید و به یاد خدا بیفتید. مکرر می گفت ارتباط موجودات را با حق تعالی درک می کنم. اغلب این شعر را می خواند:
آن کس که ترا شناخت چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
ارزشی برای دنیا قائل نبود، زندگی طبیعی داشت؛ نه افراط و نه تفریط … اغلب، منازل السایرین خواجه عبداللّه را مطالعه می کرد. به عفت و حجاب خیلی اهمیت می داد، حتی برای پنجاه سال به بالا مقید به مستور بودن بود … از لحاظ تربیت فرزند خیلی مقید بود. یک فرزند داشت دختر. پسرشان رفته بود خارج، اول ناراحت بود که چرا از بلاد اسلام به بلاد کفر رفته است ولی بعد می گفت از اینکه ناراحت شدم متأثرم. باید نفی خاطر کرد. من از ایشان از مجالسی مثل عقد و عروسی پرسیدم فرمود هر جا را که احتمال لهو و لعب می دهید نروید … مکرر می گفت انسان باید مراقب حال خود باشد. در هر روز اول با خود «معاهده» کنید؛ بعد در طی روز «مراقبه» داشته باشید؛ در انتهای امر، خودتان را «محاسبه» کنید و اگر کار خلافی از شما سر زده است «معاتبه» داشته باشید. حال غیر از ذات است، ملکات برای انسان می ماند. سعی کنید صفات نیک، ذات شما باشد نه حال شما.(12)
«جنّت» به جای «جانت» …
یک بار خانمی از سیاهپوستان آمریکا آمده بود و می گفت که من ادیان را بررسی می کنم و به این نتیجه رسیده ام که اسلام بهترین دین است و شنیده ام در جهان اسلام یک چنین بانوی مجتهدی وجود دارد و می خواهم که او را ببینم. اسمش «جانت» بود. می خواست اسمش را عوض کند، ولی وقتی معنای جنّت را فهمید اسم خود را جنّت گذاشت. 27 ساله بود و از همسرش طلاق گرفته بود و اسم پسربچه خود را هم علی گذاشته بود. این خانم آمد پیش خانم امین و ایشان بر او کلمه شهادتین خواند و او مسلمان شد.(13)
استاد محمدتقی جعفری در پاسخ به این پرسش که آیا مقامات علمی و روحانی را که خانم امین قائل شده اند یک جهش استثنایی است و برای زنهای دیگر این جهش امکان پذیر نیست می فرماید:
«با نظر به تشویق و تمجیدی که آیین واقع بین اسلام در باره دانش و بینش و رشد روحی انسانها به طور عموم نموده است، شخصیت «خانم امین» روی اصل و قاعده بوده است و آنان که توانایی پیشرفت روحی داشته اند، و در همان وضع «خود طبیعی»شان میخکوب شده اند چه زن و چه مرد استثنایی می باشند …»(14)
«من به آن نفس مطمئنه رسیده بودم»
«… ایشان به حقایق فیض کاشانی و مقامات معنوی خواجه عبداللّه انصاری خیلی علاقه داشتند. یک مدت پیش ایشان می رفتیم، مرتب روی این چند کتاب کار می کردند و می فرمودند: وقتی آدم با خدا باشد گوشش به دنیا و عوالم آن نیست … در روزهای آخر عمرشان که به دیدنشان رفته بودم فرمودند: «من دیشب خدمت جدّم رسول اللّه رسیدم و مرتبه نفس مطمئنه را مشاهده کردم. گریه می کردند و می گفتند: من نمی خواستم برگردم ولی نمی دانم چه شد که به زندگی برگشتم. دیشب از جدم رسول اللّه خواستم که حضرت علی(ع) را ملاقات کنم و یک دفعه دیدم در باز شد و حضرت امیر وارد شدند. دستم را روی شانه حضرت انداختم گفتم: یا مولا امیرالمؤمنین! من می خواهم خدمت شما برسم. حضرت علی لبخندی زدند گفتند: تو هستی؟ خلاصه ایشان مرتبا گریه می کردند و می گفتند: من چرا برگشتم؟ من به آن نفس مطمئنه رسیده بودم …»(15)
«وصیتنامه» این بانوی شریف سراسر از حدیث نبوی و دعوت به جاده مستقیم حق و پرهیزکاری و … است. ایشان در خلال سفارشات، آیات قرآنی را به تناسب سخنان خویش آورده و این نشان دهنده دید عمیق و پیوند دیرینه این مجتهده با قرآن و زندگی است. البته هدف از نگاشتن وصیت را به گونه ای می داند که بر طبق فرمایش پیامبر اکرم(ص) هر کس که در هنگام مرگ وصیت خود را به بهترین وجه انجام ندهد این نشانه نقص در عقل و مروت او است.
حجت الاسلام امین در بدو سفارش خویش همه برادران و خواهران مؤمن خود را به پرهیزکاری فرا می خواند و اینکه در هیچ حال اعم از آسایش و تندرستی، سختی و مرض، در نعمت و تنگدستی، در عافیت و آفت زدگی و در فقر و بی نیازی … نبایستی از یاد خدا غفلت نمود و با قلب و زبان همیشه به یاد او بود … سپس این آیه شریفه را از سوره 24 به عنوان گواه بارزی بر این مدعا می آورد …
«رِجالٌ لا تُلْهِیهَمْ تجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکر اللّه ِ وَ اِقَامِ الصَّلوةِ وَ ایتَاءِ الزَّکَوةِ یَخَافُونَ یَوْما تَتَقَلَّبُ فِیهِ القُلُوبُ وَ الأَبْصارُ لِیَجزِیَهُمُ اللّه ُ اَحْسَنَ مَا عَمِلوُاْ وَ یَزِیدَهُمْ مِن فَضْلِهِ».(16)
همچنین بعد از آوردن دو آیه دیگر مشابه آن، انسانها را به فرا گرفتن دانش توأم با تقوا فرا می خواند. از دیدگاه وی، دانشی که به کسب و نظر حاصل می شود علم رسمی است و نور و ضیائی از آن حاصل نمی شود. چنان که شیخ بهایی (قدس سره) گفته است:
علم رسمی سر به سر قیل است و قال
نه از آن کیفیتی حاصل نه حال
سپس ما را به تحصیل معرفت و محبت الهی و امیدواری به ملاقات خدای سبحان سفارش می کند که: «واستَقِمْ کما اُمِرْتَ» [سوره شوری / آیه 14 [ثابت قدم باش چنان که فرموده شدی … در پاره ای از همین وصیتنامه، ایشان راه شناخت خدا و کسب رضای او را منحصر به پیروی از فرستاده او محمد(ص) و محبت نزدیکان و یارانش می داند که: «بِنا عُرِفَ اللّه ُ و بِنا عُبِدَاللّه ُ، لَوْ لا نا ما عُرِفَ اللّه »(17)
نیز مخالفت با تمایلات نفس، اصلاح امور مسلمین، احسان نسبت به همنوعان، شکستن شهوات نفسانی در اثر ریاضت و زحمت و … تماما دال بر نصایح مشفقانه این مرحومه بزرگوار نسبت به بندگان خدا در امر احیای حدود الهی است. چه در اغلب وصیتنامه ها معمولاً سفارشاتی راجع به ارث و میراث و رسیدن حق هر صاحب حقی به مال خویش از سوی متوفی نسبت به بستگان می شود لکن وصیتنامه این عالمه جلیله برای اعتصام به ریسمان محکم الهی و احیاء ارزشهای اسلامی، آن هم برای تمامی افراد اجتماع می باشد نظیر متن وصیتنامه الهی ـ سیاسی امام راحل خمینی کبیر(ره) و بدین لحاظ این قبیل وصیتنامه ها سرمشق و الگوی تمام عیاری برای سعادت همه ما انسانهاست تا برحسب مقتضیات خویش از آنها برای نیل به سر منزل مقصود ره توشه ها برگیریم.
رحلت بانو امین
این بانوی مؤمنه سرانجام پس از یک عمر خدمت خالصانه در سن 97 سالگی در بیست و سوم خردادماه 1362ه··· . به جوار رحمت الهی شتافت و مزارش در اصفهان زیارتگاه اهل علم و تقوا گردید. چندی از شاعران از جمله روان شاد سپیده کاشانی، مصطفی هادوی (شهیر)، سیدعباس حسّامی و حجت الاسلام مجتبی حاتمی لنکرانی از علمای نجف، در
رثای او اشعار نغز و دلاویزی سروده اند و ما به عنوان «حسن ختام» سروده مرحومه سپیده کاشانی در مدح و ثنای مرحومه حجت الاسلام سیده نصرت امین را می آوریم و در پایان ترجمه متن اجازه اجتهاد آن بانو از طرف حضرت آیت اللّه حسینی شیرازی اصطهباناتی را نقل می کنیم.
خسوف هجر، رخ ماه ما گرفت
بانگ رحیل، خاک وطن را فرا گرفت
اسلام شد به ماتم و رنگ عزا گرفت
ماهی که نور معرفتش رشک مهر بود
دامن کشان به کنگره عرش جا گرفت
آیات را نماز بخوانیم دوستان
زیرا خسوف هجر، رخ ماه ما گرفت
رخشنده اخترش بشد از کهکشان علم
در عرش، جا به بارگه انبیا گرفت
می رفت و داغ لاله فراوان به سینه داشت
زین خاکدان که مرتبه نینوا گرفت
گلچین ز شاخه چید، بسی گل در این دیار
فقدان این گل از چه چمن را فرا گرفت؟
فخر زنان، امینه ما درس عاشقی
از مکتب امین خدا، مصطفی گرفت
آن مرجع فضیلت و تقوا به راه علم
بر راهوار عشق مدد از خدا گرفت
بانوی بانوان جهان شد شفیع او
گر در کنار کوثر میعاد جا گرفت
جاوید خانه باد مبارک بر او که خاک
از آن گل معطر عصمت صفا گرفت
سپیده کاشانی ـ تیرماه 62
اجازه اجتهاد
همان گونه که اشاره شد مرحوم بانو امین از برخی علمای بزرگوار اجازه اجتهاد دریافت کرده بود که در اینجا به ذکر ترجمه متن اجازه مرحوم آیت اللّه اصطهباناتی بسنده می کنیم:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمدللّه ِ رَبِّ العالَمین وَ اَفْضَلُ الصَلَوات وَ اَکْمَلُ التَّحیاتِ عَلی اَشْرفِ الانبیاءِ وَ المرسلینَ وَ اَکْمَل السُفَراءِ وَ المُبَلَّغینَ مُحَّمد(ص) و آلِهِ الکَهْفِ الحَصینِ وَ غیاثِ المُضطَّرِ المستکین وَ لَعْنَة اللّه َ عَلی اعدائِهِم اَبَدَ الاَبَدینِ وَ دَهْر الداهِرینَ.
بانوی گرامی، شریف، اصیل، عالم عامل، جامع علوم عقلی و نقلی، گوهر روزگار و حجت زنان زمان، دختر مرحوم حاج سید محمد علی امین التجار اصفهانی ـ طاب ثراه ـ از کسانی است که مدت مدیدی از عمر عزیز و زمان درازی از زندگی گرانقدرش را در تحصیل علوم شرعی و معارف دینی و تکمیل مکارم اخلاق حسنه و تحقیق و تنقیح قواعد فقه و اصول گذرانده است تا جایی که به مراتب عالی علم و دانش نایل آمد و از کسانی گردید که او را با انگشت به یکدیگر نشان می دادند.
ایشان از این حقیر اجازه خواست و این بنده از وی در مسائل فقه و اصول کسب اطلاع نمودم. پاسخهای ارسالی، که به گواهی تعدادی از بزرگان مورد اطمینان ثابت می کرد آن جوابها از خود ایشان است، از طول ید و کثرت اطلاعات و وجود قوه استنباط و دستیابی ایشان به درجه ای از اجتهاد، خبر می داد. پس بر ایشان باد عمل به احکامی که به روش شناخته شده بین علمای اسلام، استنباط می کند و این فضل و موهبتی الهی است که خداوند به هر کس از زنان و مردان که بخواهد عطا می کند و چه نیکو سروده است:
فَلَو کُنَّ النساءُ کَمِثلِ هذه
لَفَضَّلتِ النساءُ عَلَی الرجال
فَلا تأنیثُ اِسمِ الشَّمسِ عارٌ
وَ لا التَذکیرُ فخرُ للهلالِ(18)
باید خدای را بر این نعمتها و بخششهای گرانقدر که به او عطا کرده است سپاسگزار باشد. به ایشان اجازه دادم که روایت کند از من آنچه را که روایتش برای من صحیح است. به طرقی که مشایخ و دانشمندان جامع علوم ـ که خدا مقامشان را در بهشت عالی گرداند ـ منتهی گردد.
… توصیه ام به ایشان این است که در موارد شبهات جانب احتیاط را رها نکند زیرا این راه، نگاهدارنده انسان است و امیدوارم که مرا از دعای خیر فراموش نکند.
صفر الخیر 1354
ابراهیم حسینی شیرازی اصطهباناتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ منظور از «او» همانا خداوند است. رجوع شود به مراحل تحصیل و مراتب علمی این بانو به نقل از یادنامه بانوی مجتهده، به کوشش واحد فرهنگی خواهران اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان.
2ـ خاطرات حجت الاسلام بانو امین در مراحل تحصیل و مراتب علمی، یادنامه بانو مجتهد، امین، ص12، ناشر امور فرهنگی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان.
3ـ رجوع به همین خاطرات، ص13.
4ـ نظری اجمالی به زندگی بانوی مجتهده، ص10.
5ـ پیام برای دختران جوان و شرط رستگاری آنان، ص29 و 28.
6ـ ابیات از صائب تبریزی است.
7ـ انگیزه بانو امین از تقریر «اربعین الهاشمیه»، ص31 یادنامه.
8ـ به نقل از خانم ملاباشی از شاگردان حاجیه خانم امین، ص41.
9ـ رجوع به خدمات فرهنگی بانو امین، ص36 و 35.
10ـ مصاحبه با بانو امین، ص26 و 25.
11ـ به نقل از یکی از شاگردان حاجیه خانم، ص48 و 47 یادنامه.
12ـ خانم ملاباشی، ص41 و 40 همین کتاب.
13ـ به نقل از خانم صیرفیان پور از شاگردان بانو امین، ص50، همین کتاب.
14ـ مصاحبه با استاد محمدتقی جعفری در باره بانوی مجتهده، ص42، همین کتاب.
15ـ به نقل از خاطرات خانم نمازی، ص47 و 46، همین کتاب.
16ـ مضمون آیه به شرح ذیل است: [مردانی که تجارت و خرید و فروش، آنان را از یاد خدا بازنمی دارد و می ترسند از روزی که در آن دلها و چشمها دگرگون است، تا اینکه خدا بهتر از آنچه انجام داده اند جزایشان دهد و از فضل خود پاداش آنان را زیاد کند].
17ـ مضمون حدیث این است: [به وسیله ما است که خدا شناخته می گردد و به وسیله ما است که خدا مورد پرستش قرار می گیرد. اگر هر آینه ما نبودیم پس چه کسی خدا را می پرستید؟]
18ـ ترجمه ابیات چنین است:
اگر زنان همانند این زن بودند، هر آینه زنان بر مردان برتری داشتند. پس خورشید را ننگی از مؤنث بودن اسمش و هلال را فخری بر مذکر بودنش نیست. (در کلام عربی «شمس» مؤنث مجازی و «هلال» مذکر است).
تبریک
??دهم ربیع االاول سالروز ازدواج آسمانی پیامبر اعظم(ص) و ام المومنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها مبارک باد
تهمت
تهمت
تهمت نیز یکی از گناهان کبیره است که از نظر اسلام امری به شدت مذموم و ناپسند است. لذا خداوند متعال برای شخص تهمت زننده مجازات هایی را در نظر گرفته است که انسان را بر آن وا می دارد که هیچ گاه نزدیک این عمل قبیح نگردد تا از عقوبت الهی در امان بماند. چنانچه پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: “من بهت مومنا او مومنه او قال فیه ما لیس فیه اقامه الله تعالی یوم القیامه علی تل من نار حتی یخرج مما قال فیه” (کسی که به مرد و یا زن با ا یمان تهمت بزند و یا درباره او چیزی بگوید که در او نیست ، خداوند در روز قیامت او را بر تلی از آتش قرار می دهد تا از مسئولیت آنچه که گفته است در آید.
ذات اقدس پروردگار نیز در مورد عقوبت افرادی که به زنان عفیفه و پاکدامن تهمت می زنند می فرماید: “والذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعه شهداء فاجلدوهم ثمانین جلده و لا تقبلو لهم شهاده ابرا و اولئک هم الفاسقون”( و کسانی که زنان پاکدامن را متهم می کنند سپس چهار شاهد (بر ادعای خود) نمی آورند آنها را هشتاد تازیانه بزنید و هرگز شهادتشان را نپذیرید و آنها فاسقانند) .
حال با توجه به آ یه و روایتی که بیان گردید در می یابیم شخص تهمت زننده در اصل آ نچه را که در شان یک مسلمان نمی باشد به او نسبت داده و با این کار خود خشم ذات اقدس پروردگار را برای خویش به ارمغان می آورد به طوری که خداوند متعال اشخاصی را که به زنان پاکدامن تهمت می زنند به عنوان فاسق نام برده و آنان را با ۸۰ تازیانه در دنیا مجازات می فرماید. چنانچه در آخرت نیز آن شخص را بر تلی از آتش قرار داده تا از مسئولیت آنچه که گفته است رهایی یابد.
دروغ،منشأ تهمت
همان طور که در مطالب قبل بیان گردید دروغ یکی از بزرگترین گناهان است که کلید گناهان دیگر نیز می باشد به طوری که کسی که به فرد با ایمانی تهمت بزند در اصل منشاء آن دروغی است که فرد بر زبان خویش جاری ساخته یعنی کسی که تهمت می زند در اصل دروغ می گوید و این تهمت مسبب و منشاء آن دروغگویی است.
ريشه هاى درونى تهمت
ريشه رفتار ناپسند و زننده تهمت را مانند بسيارى از رفتارهاى زشت ديگر، بايد در رذايل اخلاقى كه از عدم اعتدال قواى درونى انسان پديد مى آيند، جست.
«حسد» «ترس از مجازات» «طمع» رذايلى هستند كه موجب ارتكاب اين رفتار زشت از آدمى مى شوند. گاه انسان زا روى حسادت به كمالى كه در ديگرى وجود دارد به متهم ساختن وى اقدام مى كند تا به اين وسيله كمال او ناديده گرفته شود.
شخص گاه به سبب واهمه اى كه از مجازات در برابر كرده زشت خويش دارد، به ديگرى اتهام مى زند و گاه حرص و طمع براى رسيدن به مقام و رتبه متهم، او را به تهمت وا مى دارد؛ البته توجه به اين نكته ضرورت دارد كه توهم و بدگمانى پديد آمده از نيروى درونى «واهمه» در تمام اين موارد نقش مهمى را ايفا مى كند.
پيامدهاى زشت تهمت
تهمت آثار شومى هم براى تهمت زننده و هم براى تهمت زده شده به بار مى آورد كه مى توان آنها را در دو عنوان ذيل جاى داد:
پيامد تهمت بر بعد معنوى انسان
در روايتى از امام جعفر صادق (ع) در اين باره آمده است:
اذا اتهم المومن اخاه انماث الايمان من قلبه كما ينماث الملح فى الماء.
آن گاه كه مومن به برادر مومنش تهمت زند، ايمان در دل او ذوب مى شود؛ همان گونه كه نمك در آب ذوب مى شود.
همان طور كه از اين روايت برمى آيد، تهمت موجب از بين رفتن ايمان مومن مى شود.
در توضيح اين مطلب بايد گفت كه بسيارى از اعمال انسان بر ايمان او تاثير مى گذارد. همچنين درباره اين اعمال، دو حالت «انجام» و «ترك» وجود دارد كه هر دو حالت، در بعد ايمانى او موثر است. ترك واجبات از سويى و انجام گناهان از سوى ديگر، ايمان انسان را ضعيف مى كند. «ترك واجب» و «انجام حرام» را مى توان دو گونه از كفر عملى به شمار آورد كه «انجام حرام» شامل «تهمت» هم مى شود و ضعف و نابودى ايمان را در پى دارد.
پيامد تهمت بر روابط انسانى
تهمت مايه نابودى حريم برادرى و روابط انسانى ميان افراد جامعه بشرى است و جو عدم اعتماد و ترس از اطمينان را فراهم مى سازد.
امام جعفر صادق (ع) فرمود:
من اتهم اخاه فى دينه فلا حرمه بينهما.
كسى كه برادر دينى اش را متهم كند به او تهمت بزند، بينشان حرمتى وجود ندارد.
منظور از كلمه «فى دينه» در جمله «من اتهم اخاه فى دينه» چه تهمت زدن به «برادر ايمانى » باشد، به اين صورت كه كلمه «فى دينه» را صفتى براى كلمه «اخاه» بدانيم و چه متهم كردن او در امور دينى باشد، تفاوتى در ثمره زشت تهمت پديد نمى آيد؛ چرا كه دين الاهى مانند ريسمانى است كه همه به آن چنگ مى زنند و در اثر توسل به آن با هم رابطه برادرى ايمانى برقرار مى كنند كه اين يوند از پيوند نسبى و سببى بسيار محكم تر است. با تهمت زدن به برادر يا خواهر دينى ، اين رابطه محكم قطع مى شود.
انسان عاقل و متدينى كه به مبدا و معاد اعتقاد دارد، هيچ گاه به ديگرى تهمت نمى زند. حتى اگر انسانى دين نداشته باشد، سرشت انسانى اش به او اجازه اين كار را نمى دهد، مگر آن كه از فطرت پاك انسانى به خوى حيوانى گرويده باشد.
با بررسى اين مساله در جامعه، مشاهده مى شود كه افرادى براى رسيدن به اهدافى شيطانى مى كوشند ديگران را مورد «تهمت» و «بهتان» قرار دهند؛ ولى در نهايت امر، به ذلت و بيچارگى كشيده خواهند شد.
موضع ابليس در برابر تهمت و بهتان
تهمت و بهتان به اندازه اى زشت و زننده است كه حتى شيطان هم از انجام دهنده آن دو بيزارى مى جويد. شيطان از رفتارهاى زشت و اعمال خلاف استقبال مى كند؛ ولى برخى از رفتارهاى ناروا آنقدر زشت و پليدند كه شيطان هم آنها را تاييد نمى كند. يكى از اين اعمال، نابود كردن وجهه افراد در جامعه، و ريختن آبروى آنها به وسيله بهتان يا تهمت است.
امام جعفر صادق (ع) در اين زمينه مى فرمايد:
من روى على مومن روايه يريد بها شينه و هدم مروءته ليسقط من اعين الناس اخرجه الله من ولايته الى ولايه الشيطان، فلا يقبله الشيطان.
اگر كسى سخنى را بر ضد مومنى نقل كند و قصدش از آن، زشت كردن چهره او و از بين بردن وجهه اجتماعى اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بيندازد، خداوند او را از محور دوستى خود خارج مى كند و تحت سرپرستى شيطان قرار مى دهد؛ ولى شيطان هم او را نمىپذيرد.
ذوب شدن ایمان
تهمت یکی از گناهانی است که ایمان را از بین می برد و باعث می گردد فرد تهمت زننده اثرات ناشی از آن تهمت را بر بار آخرتی خویش افزوده و حمل نماید و پاسخگوی هر یک از آن اثرات باشد . چنانچه امام صادق (علیه السلام) فرمودند: “ البهتان علی البری اثقل من جبال راسیات”( کسی که برادر مسلمانش را متهم می کند ایمان در قلب او ذوب می شود همانند ذوب شدن نمک در آب) .
لذا بر هر مسلمانی واجب است که از این گناه بزرگ که ایمان انسان را به نابودی کشیده وباعث از بین رفتن آبروی برادران دینی می گردد دوری گزیده و از شر آن به ذات اقدس پروردگار پناه ببریم. ان شاءالله که تابع باشیم
تهمت
تهمت
تهمت نیز یکی از گناهان کبیره است که از نظر اسلام امری به شدت مذموم و ناپسند است. لذا خداوند متعال برای شخص تهمت زننده مجازات هایی را در نظر گرفته است که انسان را بر آن وا می دارد که هیچ گاه نزدیک این عمل قبیح نگردد تا از عقوبت الهی در امان بماند. چنانچه پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: “من بهت مومنا او مومنه او قال فیه ما لیس فیه اقامه الله تعالی یوم القیامه علی تل من نار حتی یخرج مما قال فیه” (کسی که به مرد و یا زن با ا یمان تهمت بزند و یا درباره او چیزی بگوید که در او نیست ، خداوند در روز قیامت او را بر تلی از آتش قرار می دهد تا از مسئولیت آنچه که گفته است در آید.
ذات اقدس پروردگار نیز در مورد عقوبت افرادی که به زنان عفیفه و پاکدامن تهمت می زنند می فرماید: “والذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعه شهداء فاجلدوهم ثمانین جلده و لا تقبلو لهم شهاده ابرا و اولئک هم الفاسقون”( و کسانی که زنان پاکدامن را متهم می کنند سپس چهار شاهد (بر ادعای خود) نمی آورند آنها را هشتاد تازیانه بزنید و هرگز شهادتشان را نپذیرید و آنها فاسقانند) .
حال با توجه به آ یه و روایتی که بیان گردید در می یابیم شخص تهمت زننده در اصل آ نچه را که در شان یک مسلمان نمی باشد به او نسبت داده و با این کار خود خشم ذات اقدس پروردگار را برای خویش به ارمغان می آورد به طوری که خداوند متعال اشخاصی را که به زنان پاکدامن تهمت می زنند به عنوان فاسق نام برده و آنان را با ۸۰ تازیانه در دنیا مجازات می فرماید. چنانچه در آخرت نیز آن شخص را بر تلی از آتش قرار داده تا از مسئولیت آنچه که گفته است رهایی یابد.
دروغ،منشأ تهمت
همان طور که در مطالب قبل بیان گردید دروغ یکی از بزرگترین گناهان است که کلید گناهان دیگر نیز می باشد به طوری که کسی که به فرد با ایمانی تهمت بزند در اصل منشاء آن دروغی است که فرد بر زبان خویش جاری ساخته یعنی کسی که تهمت می زند در اصل دروغ می گوید و این تهمت مسبب و منشاء آن دروغگویی است.
ريشه هاى درونى تهمت
ريشه رفتار ناپسند و زننده تهمت را مانند بسيارى از رفتارهاى زشت ديگر، بايد در رذايل اخلاقى كه از عدم اعتدال قواى درونى انسان پديد مى آيند، جست.
«حسد» «ترس از مجازات» «طمع» رذايلى هستند كه موجب ارتكاب اين رفتار زشت از آدمى مى شوند. گاه انسان زا روى حسادت به كمالى كه در ديگرى وجود دارد به متهم ساختن وى اقدام مى كند تا به اين وسيله كمال او ناديده گرفته شود.
شخص گاه به سبب واهمه اى كه از مجازات در برابر كرده زشت خويش دارد، به ديگرى اتهام مى زند و گاه حرص و طمع براى رسيدن به مقام و رتبه متهم، او را به تهمت وا مى دارد؛ البته توجه به اين نكته ضرورت دارد كه توهم و بدگمانى پديد آمده از نيروى درونى «واهمه» در تمام اين موارد نقش مهمى را ايفا مى كند.
پيامدهاى زشت تهمت
تهمت آثار شومى هم براى تهمت زننده و هم براى تهمت زده شده به بار مى آورد كه مى توان آنها را در دو عنوان ذيل جاى داد:
پيامد تهمت بر بعد معنوى انسان
در روايتى از امام جعفر صادق (ع) در اين باره آمده است:
اذا اتهم المومن اخاه انماث الايمان من قلبه كما ينماث الملح فى الماء.
آن گاه كه مومن به برادر مومنش تهمت زند، ايمان در دل او ذوب مى شود؛ همان گونه كه نمك در آب ذوب مى شود.
همان طور كه از اين روايت برمى آيد، تهمت موجب از بين رفتن ايمان مومن مى شود.
در توضيح اين مطلب بايد گفت كه بسيارى از اعمال انسان بر ايمان او تاثير مى گذارد. همچنين درباره اين اعمال، دو حالت «انجام» و «ترك» وجود دارد كه هر دو حالت، در بعد ايمانى او موثر است. ترك واجبات از سويى و انجام گناهان از سوى ديگر، ايمان انسان را ضعيف مى كند. «ترك واجب» و «انجام حرام» را مى توان دو گونه از كفر عملى به شمار آورد كه «انجام حرام» شامل «تهمت» هم مى شود و ضعف و نابودى ايمان را در پى دارد.
پيامد تهمت بر روابط انسانى
تهمت مايه نابودى حريم برادرى و روابط انسانى ميان افراد جامعه بشرى است و جو عدم اعتماد و ترس از اطمينان را فراهم مى سازد.
امام جعفر صادق (ع) فرمود:
من اتهم اخاه فى دينه فلا حرمه بينهما.
كسى كه برادر دينى اش را متهم كند به او تهمت بزند، بينشان حرمتى وجود ندارد.
منظور از كلمه «فى دينه» در جمله «من اتهم اخاه فى دينه» چه تهمت زدن به «برادر ايمانى » باشد، به اين صورت كه كلمه «فى دينه» را صفتى براى كلمه «اخاه» بدانيم و چه متهم كردن او در امور دينى باشد، تفاوتى در ثمره زشت تهمت پديد نمى آيد؛ چرا كه دين الاهى مانند ريسمانى است كه همه به آن چنگ مى زنند و در اثر توسل به آن با هم رابطه برادرى ايمانى برقرار مى كنند كه اين يوند از پيوند نسبى و سببى بسيار محكم تر است. با تهمت زدن به برادر يا خواهر دينى ، اين رابطه محكم قطع مى شود.
انسان عاقل و متدينى كه به مبدا و معاد اعتقاد دارد، هيچ گاه به ديگرى تهمت نمى زند. حتى اگر انسانى دين نداشته باشد، سرشت انسانى اش به او اجازه اين كار را نمى دهد، مگر آن كه از فطرت پاك انسانى به خوى حيوانى گرويده باشد.
با بررسى اين مساله در جامعه، مشاهده مى شود كه افرادى براى رسيدن به اهدافى شيطانى مى كوشند ديگران را مورد «تهمت» و «بهتان» قرار دهند؛ ولى در نهايت امر، به ذلت و بيچارگى كشيده خواهند شد.
موضع ابليس در برابر تهمت و بهتان
تهمت و بهتان به اندازه اى زشت و زننده است كه حتى شيطان هم از انجام دهنده آن دو بيزارى مى جويد. شيطان از رفتارهاى زشت و اعمال خلاف استقبال مى كند؛ ولى برخى از رفتارهاى ناروا آنقدر زشت و پليدند كه شيطان هم آنها را تاييد نمى كند. يكى از اين اعمال، نابود كردن وجهه افراد در جامعه، و ريختن آبروى آنها به وسيله بهتان يا تهمت است.
امام جعفر صادق (ع) در اين زمينه مى فرمايد:
من روى على مومن روايه يريد بها شينه و هدم مروءته ليسقط من اعين الناس اخرجه الله من ولايته الى ولايه الشيطان، فلا يقبله الشيطان.
اگر كسى سخنى را بر ضد مومنى نقل كند و قصدش از آن، زشت كردن چهره او و از بين بردن وجهه اجتماعى اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بيندازد، خداوند او را از محور دوستى خود خارج مى كند و تحت سرپرستى شيطان قرار مى دهد؛ ولى شيطان هم او را نمىپذيرد.
ذوب شدن ایمان
تهمت یکی از گناهانی است که ایمان را از بین می برد و باعث می گردد فرد تهمت زننده اثرات ناشی از آن تهمت را بر بار آخرتی خویش افزوده و حمل نماید و پاسخگوی هر یک از آن اثرات باشد . چنانچه امام صادق (علیه السلام) فرمودند: “ البهتان علی البری اثقل من جبال راسیات”( کسی که برادر مسلمانش را متهم می کند ایمان در قلب او ذوب می شود همانند ذوب شدن نمک در آب) .
لذا بر هر مسلمانی واجب است که از این گناه بزرگ که ایمان انسان را به نابودی کشیده وباعث از بین رفتن آبروی برادران دینی می گردد دوری گزیده و از شر آن به ذات اقدس پروردگار پناه ببریم. ان شاءالله که تابع باشیم
بهترین راه ارتباط با امام زمان علیه السلام
بهترین راه ارتباط با امام زمان علیه السلام
حضرت دو توقیع برای شیخ مفید صادر فرموده اند. در توقیع اول حضرت به شیعیان خود این بشارت را میدهند كه:
« ما در رسیدگی و سرپرستی شما كوتاهی و اهمال نكرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم. كه اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها به شما فرود میآمد و دشمنان شما را ریشه كن مینمودند؛ انا غیر مهملین لمراعاتكم و لا ناسین لذكركم. ولولا ذلك لنزل بكم اللاواء و اصطلمكم ادعداء» (بحارالانوار، 53، ص175)
انواع ارتباط با حضرت مهدی(علیه السلام)
ارتباط با حضرت به دو صورت مطرح می شود:
الف. ارتباط روحی: انسان از لحاظ روحی احساس میکند به حضرت نزدیک شده است. این به دو رکن اساسی نیاز دارد:
1. معرفت هر چه بیشتر و عمیق تر به حضرت؛
2. عمل به وظایف دینی به ویژه انجام واجبات(به خصوص نماز اول وقت) و ترک محرمات(به ویژه در اموال و رعایت حلال و حرام). در کنار این دو رکن، یاد کردن حضرت در زمانهای مختلف و دعا به وجود مقدس او و زمینه سازی نیز دارای اهمیت است.
ب. ملاقات و دیدار: در زمان غیبت به صورت عادی دیدار آن بزرگوار (که همراه با شناخت باشد) امکان ندارد؛ مگر در مواردی که به صلاح و مصلحت باشد. برای این نوع ارتباط هر چند رفتن چهل شب به مسجد جمکران در میان مردم معروف است؛ ولی به نظر میرسد رعایت حدود دینی همراه با توسل و استغاثه به آن حضرت راه صحیحتری باشد. البته باید دانست که اگر صلاح نباشد، دیدار نیز اتفاق نمی افتد.
گفتنی است اگر فردی در جاده درستی و صلاح گام برداشت و از آلودگی ها فاصله گرفت و قلب خود را برای خداوند متعال و امام مهدی(علیه السلام) قرار داد احتمال دیدار آن وجود پاک و نورانی بسیار است:
آیینه شو جمال پر طلعتان طلب
تو جاروب کن خانه را سپس میهمان طلب
طهارت نفس و تزکیه درون اکسیر عظیمی است که آثار و نتایج بلند و بی شماری دارد و از جمله آنان وصل به یاد و پذیرش از جانب او را ممکن می کند آنچه اصل و فرض است حرکت در مسیر عبودیت و پاکی و جدا شدن از شیطان و رذایل است.
در این صورت آنچه شایسته و به صلاح انسان است برای او میسر و فراهم می آید. هم چنین باید بدانیم که امام پدری مهربان و برادری دلسوز است، امام همه شیعیان را دوست دارد و برای هدایت و سعادت آنها دعا و تلاش میکند. البته در این میان شیعیانی را بیشتر دوست دارد که میکوشند افرادی صالح و با معنویت باشند. با رعایت موارد زیر، میتوان به دوستی آن حضرت امید داشت:
شیعیان در زمان غیبت حضرت همواره تحت اشراف و توجه حضرت هستند، و همین توجه آن بزرگوار باعث حفظ شیعه شده است، گرچه ما شیعیان از این نعمت عظمی كه سبب بقاء ماست غافلیم
1. در مقام علم و عقیده هر روز بر معرفت دینی خود بیفزاییم و در جلسات سخنرانی و علمی شرکت کنیم و در شناخت مقام امامت و شخص امام زمان(علیه السلام) (با مطالعات فراوان) کوشا باشیم.
2. در مقام عمل اولین چیز انجام دادن واجبات و ترک گناه و معصیت است. ارتکاب معصیت در محضر امام زمان(علیه السلام) باعث آزرده شدن دل ایشان میشود و وقتی پرونده اعمال به محضر ایشان برده میشود، از ما دلگیر میگردد.
قدم دوم انجام وظیفه است، بهترین راه نزدیکی به آن حضرت و جلب رضایت ایشان، این است که هر کس هر شغل و وظیفهای که دارد، آن را به دقت و سلامت انجام دهد. کسی که وظیفه خود را ترک کند یا ناقص انجام دهد و در عوض آن بخواهد کار نیک دیگری انجام دهد، راهی کج رفته است.
قدم بعدی ایجاد ارتباط معنوی با امام است؛ یعنی، بکوشیم همیشه به یاد امام زمان(علیه السلام) باشیم صبح را با دعای عهد شروع کنیم، در نمازهایمان برای آن حضرت دعا کنیم، دعای فرج را در هر فرصتی بخوانیم. دعای ندبه، زیارت آل یاسین و دعاهای دیگر را با توجه به معنا و حضور قلب بخوانیم، صدقه دادن برای سلامتی ایشان، زیارت از طرف ایشان و دعا برای سلامتی و تعجیل فرج آن حضرت، شرکت در مراسم منسوب به ایشان و … راههای ایجاد ارتباط معنوی با امام است و میتوان بعد از مدتی آثار بسیار مثبت آن را دید و این خود نشان دوست داشتن امام است. اما باز تاکید میشود همه این کارها بعد از ترک گناه و عمل به وظیفه و نقش خویش در جامعه و خانواده اثر بخش است؛ وگرنه پوستی بی مغز و خاصیت خواهد بود.
بهترین راه نزدیکی به آن حضرت و جلب رضایت ایشان، این است که هر کس هر شغل و وظیفهای که دارد، آن را به دقت و سلامت انجام دهد. کسی که وظیفه خود را ترک کند یا ناقص انجام دهد و در عوض آن بخواهد کار نیک دیگری انجام دهد، راهی کج رفته است
آیا در عصر ظهور می توانیم با حضرت روابط دوستانه و صمیمی داشته باشیم؟
در اینكه امام زمان(علیه السلام) برای شیعیان و دوستانشان پدری مهربان و دلسوز هستند و هیچ گاه آنها را فراموش نمیكنند و چیزی از اعمال ما از آن حضرت پوشیده نیست جای بحثی نیست.
حضرت دو توقیع برای شیخ مفید صادر فرموده اند. در توقیع اول حضرت به شیعیان خود این بشارت را میدهند كه:
«ما در رسیدگی و سرپرستی شما كوتاهی و اهمال نكرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم. كه اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها به شما فرود میآمد و دشمنان شما را ریشه كن مینمودند؛ انا غیر مهملین لمراعاتكم و لا ناسین لذكركم. ولولا ذلك لنزل بكم اللاواء و اصطلمكم ادعداء»(بحارالانوار، 53، ص175)
لذا آن حضرت چون پدری مهربان كه همواره مراقب فرزندان خویش است و رفتار فرزند از دید پدر مخفی نیست، و گرفتاریهای فرزند، پدر را نگران میكند، مراقب شیعیان و موالیان خود هستند. شیعیان در زمان غیبت حضرت همواره تحت اشراف و توجه حضرت هستند، و همین توجه آن بزرگوار باعث حفظ شیعه شده است، گرچه ما شیعیان از این نعمت عظمی كه سبب بقاء ماست غافلیم.
در زمان ظهور نیز این مراقبت و یاری به صورت تمام و كمال خواهد بود. روابط حضرت با شیعیان همچون اجداد طاهرینش دوستانه و صمیمی است، و هر كس عرض حاجت یا نیاز داشته باشد و بخواهد حضور آن حضرت برسد، میتواند خدمت حضرت شرفیاب شود و از الطاف او بهرهمند گردد. البته چون در روایات در این زمینه مطلب خاصی وارد نشده است نمیتوان سخن قطعی و خاصی مطرح كرد. ولی ما بر اساس سیره پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت(علیهم السلام) و سخنان آن بزرگواران در مورد مباحث حكومت و روابط حاكم و مردم و با توجه به عنایت آنان به روابط برادرانه بین مردم و كمك به یكدیگر برداشت میكنیم كه ارتباط مردم با امام صمیمی و آمیخته با محبت و دوستی است.