نکته ای در نیازهای زوجین
مرد ها یک حفره و یک نیازی در درونشان دارند، تعبیر به حفره از آن جهت است که هرچه خوراک درون آن بریزی سیر نمی شوند؛ در زن ها هم حفره های روانی ای وجود دارد که هرچه شما آن نیاز را ارضا کنی، باز هم آن نیاز وجود خواهد داشت.
دو نیاز اصلی بر شخصیت مرد و زن حاکم است؛ که این نیازها به صورت معکوس در زن و مرد بزرگ و کوچک می شود و آن نیاز به قدرت و نیاز به مهر است؛ یعنی زن ها نیاز به قدرت یعنی تسلط پیدا کردن و همچنین نیاز به مهر یعنی تایید، توجه، عشق، احترام گذاشتن و … دارند؛ مرد ها هم دقیقا همین دو نیاز را دارند منتها تصور کنید که مرد ها حفره نیاز به قدرت شان ده برابر حفره نیاز به مهرشان هست، این نیاز روانشناختی یک مرد است و اما زن ها نیاز به مهر و محبتشان ده برابر نیاز به قدرت است.
حالا این دو نفر کنار هم قرار می گیرند؛ مرد نیاز کمتری به مهر دارد پس می تواند مهرورزی کند، در طرف مقابل زن نیاز بیشتری به مهر دارد پس می تواند مهر دریافت کند و هرچقدر مهر و محبت کنید، سیری ندارد؛ حتی یک تماس تلفنی مرد به همسر خودش در روز می تواند حال روانی مثبتی در او ایجاد کند به خاطر اینکه اون تماس حکم مهرورزی را دارد و بر عکس این جریان صادق نیست یعنی اگر خانمی به شوهرش سرکار زنگ بزند که حالت چطوره؟ آقا می گوید برای چی زنگ زدی؟ لازم بود زنگ بزنی؟ بیخود زنگ زدی! برای اینکه مرد اصلا نیاز به این تلفن ندارد، مشکل هم برایش ایجاد می شود؛ به همین دلیل نیاز های مرد و زن باهم متفاوت اند و اگر به نوع نیازهای زن و مرد توجه نشود، نتیجه عکس خواهد داد.
اگر یک مرد به یک زن گل هدیه بدهد، آن گل برای زن بسیار معنا دار خواهد بود و حال روانی مثبتی به او خواهد داد و برعکس آن اگر یک زن به یک مرد گل بدهد اصلا اهمیتی برای او ندارد و یک دقیقه بعد هم فراموش خواهد کرد، حتی یک خودکار ارزش بیشتری برای او دارد؛ سعی کنید این مسائل را با خودتان تطبیق دهید و ببینید اصلا درست هست یا نه؟
بنابراین مردها نیاز به قدرت و زن ها نیاز به مهر دارند؛ پس اگر زنی نیاز به قدرت مرد را ارضا کند، مرد آرامش پیدا خواهد کرد و رمز آرامش مرد، قدرت بخشی به اوست، همه مردها هم به این قدرت نیاز دارند، علت اینکه مردها به کارشان علاقه مند هستند آن است که به وسیله کار پول در می آورند و پول هم به آن ها قدرت می دهد و …
درحالی که زن ها اصلا از کار قدرت نمی گیرند؛ اگر صدتا مرد، یک مرد را تشویق و تمجید کنند به اندازه تایید کوچک یک زن آرامش بخش نیست؛ به عبارت دیگر: مردها نیاز به قدرت از طرف همسرانشان دارند نه از طرف مردهای دیگر، چون از طرف کسی تایید می شود که خودش نیازمند قدرت نیست، به عنوان مثال وقتی من گدا هستم،اگر گدایی پیش من بیاید که فایده ای ندارد، یک مرد کنار مرد دیگر قدرت نمی گیرد اما کنار یک زن قدرت می گیرد برعکسش هم همینطور است اگر یک زنی به واسطه صد زن دیگر مهرورزی شود، نمی توانند به اندازه مهرورزی همسرش به او آرامش بدهند.
سوال من از زن ها این است که آیا شما مردی را سراغ دارید که نیاز به قدرت او ارضا شده باشد و پرخاشگری کند؟
پی نوشت:
راه های تقویت عفت کلام
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
۱. الگو گرفتن از عفيف ترين انسان
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در همه ابعاد، عفیف ترین انسان ها بود. او با خویشتن داری عجیبی به تدبیر امور می پرداخت. در جنگ اُحد، دندان های جلوی اش شکست و صورتش به دست دشمنان شکاف برداشت. برخی از او خواستند تا دشمن را نفرین کند؛ اما حضرت با کمال خویشتن داری فرمود: «من برای ناسزاگویی مبعوث نشده ام؛ بلکه دعوت کننده و مایه رحمت برای مردمم.» سپس به جای نفرین، چنین دعا کرد: «اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لايَعْلَمُونَ؛[2] خدایا! قوم مرا هدایت کن که آن ها ناآگاه اند.» آن حضرت، عفت كلام را چنان رعايت می كرد كه دشمن را هم به تحير وا می داشت و دل ها را جذب و تسخير می کند.
۲. عفت کلام و اصلاح جامعه
رعايت عفت كلام در موضوعات جنسی، از مهم ترين افق های اين بحث است. كلام وحی اين موضوع را، به خانم های مسلمان گوشزد می كند كه عفت كلام را در مواردی كه با نامحرم صحبت می كنند يا زمينه های فساد وجود دارد، كامل مدِّ نظر داشته باشند؛ مبادا گرفتار سوداگران شهوت شوند و دين و دنيای خود را از دست دهند.3
در سوره احزاب، خطاب به همسران پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ديگر بانوان مسلمان می فرمايد: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا؛[3] در مقابل نامحرمان بهگونه اى هوس انگيز و با ناز و كرشمه سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند و سخن عفيفانه و شايسته بگوييد.»
البته «قول معروف»، معنى وسيعى دارد كه هرگونه گفتار باطل، بيهوده، گناه آلود و مخالف حق را نفى مى كند و مى تواند، توضيحى براى جمله نخست باشد. مبادا كسى تصور كند كه بايد گفتار زنان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با مردان بيگانه موذيانه يا دور از ادب باشد! بلكه بايد گفتاری شايسته، مؤدبانه و در عين حال عفيفانه و بدون هيچگونه جنبه هاى تحريک آميز باشد.
۳. رعایت حق زبان
کسانی که عفت کلام را رعایت نکنند، حق زبان را ضایع کرده اند؛ اما افرادی که از عفت در گفتار برخوردار هستند و از مصادیق سخن زشت پرهیز می کنند، قطعاً حق زبان را رعایت کرده و شکر آن را به جای می آورند. امام سجاد(علیه السلام) درباره حق زبان می فرمایند: «وَ أَمَّا حَقُ اللِّسَانِ فَإِكْرامُهُ عَنِ الْخَنَا وَ تَعْويدُهُ عَلَى الْخَيْرِ وَ حَمْلُهُ عَلَى الْأَدَب؛[4] حق زبان است که آن را از زشت¬ گویی بازداشته، به گفتار نیک عادت دهی و او را به رعایت ادب وادار سازی.»
۴. پیوستن به خوبان
عفت کلام، شخص را به خوبان نزدیک می کند و سخنان زشت، انسان را از جمع خوبان جدا ساخته، به بدان ملحق می کند؛ چنانکه امام علی(علیه السلام) فرمود: «إِيَّاكَ وَ مَا يُسْتَهْجَنُ مِنَ الْكَلَامِ فَإِنَّهُ يَحْبِسُ عَلَيْكَ اللِّئَامَ وَ يَنْفِرُ عَنْكَ الْكِرَام؛[5] بپرهیز از سخن زشت و زننده، افراد پست را به تو می بندد و نیکان را از تو رنجانده و پراکنده می سازد.»
موارد عفت کلام
الف) نگفتن سخن بی ربط
حفظ زبان از سخنانی که به انسان مربوط نمی شود، از موارد عفت کلام است. امام علی(علیه السلام) فرمود: «سخن گفتن را درباره آنچه به تو ارتباطی ندارد و جای آن نیست، ترک کن؛ چرا که ممکن است یک کلمه باعث سلب نعمت و زمینه ساز درگیری و اختلاف شود.[6]
ب) سخن از روی آگاهی
لازم است انسان نه تنها بدون علم و آگاهی سخن نگوید؛ بلکه درباره آنچه می داند نیز با احتیاط رفتار کند. امام علی(علیه السلام) می فرماید: «لاتَقُل ما لاتَعلَم بَل لاتَقُل کُلَّ ماتَعلَم، فَإنَّ اللهَ ـ عَزَّوَجَل ـ فَرَضَ عَلی جَوارِحِکَ کُلَّها فَرائِضٌ یُحتَجَّ بِها عَلَیک یَومَ القیامَه؛[7] چیزی را که نمی دانی مگو، بلکه همه آنچه را می دانی نیز مگو؛ زیرا خداوند بر همه اعضا و جوارح تو، واجباتی قرار داده که در قیامت از تو بازخواست خواهد کرد.»
در نقطه مقابل، نگفتن همه آنچه انسان می داند، نشانه کمال عقل است.[8] از حکیمی پرسیدند: «چرا خداوند متعال به انسان دو گوش و یک زبان داده است؟» گفت: «برای اینکه اگر دو کلمه شنید، یک کلمه در مقابلش بگوید.»
ج) عادت دادن زبان به الفاظ نیک
کلام نیک، انسان را به سوی بهشت سوق می دهد و کسی که به فحاشی عادت می کند، عاقبت اهل جهنم و جزء ستمکاران خواهد شد. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «البَذاءِ مِنَ الجَفاءِ وَ الجَفاءُ فِی النّار؛[9] بدزبانی از جفاکاری و جفاکار در آتش است.» مطابق روایات، آنکه ابتدا شروع به ناسزاگویی می کند، ستمکارتر است.
د) تقویت اعتقادات مذهبی
عمیق بودن باورهای مذهبی، در کنترل زبان تأثیر دارد. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مَن عَرِفَ اللهَ وَ عَظَّمَهُ مَنَعَ فاهُ مِنَ الکَلامِ؛[10] کسی که خدا را بشناسد و او را بزرگ بشمارد، در پیشگاه خدای عظیم، هر حرفی را نمی زند.»
هـ) کنترل زبان و تأثیر آن در سرنوشت انسان
عفت کلام، حتی در چگونگی سرنوشت انسان دخیل است. علمای اخلاق و سالکان إلی الله، بر این باورند که طی منازل سلوک، بدون توجه به زبان و آنچه بر زبان جاری می شود، میسر و ممکن نمی شود. سخنان ما در طول روز، نه تنها مسیر اتفاق های بعدی را تعیین می کنند، بلکه آثار خود را ساعت ها و گاه روزها در زندگی مان بر جای می گذارند
پی نوشت:
[1]. طه، آیه ۴۴.
[2]. فخر رازی، تفسیر فخر رازی، ج ۱، ص ۲۰۳.
[3]. احزاب، آيۀ ۳۲.
[4]. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۵۶.
[5]. لیثی واسطی، عيون الحكم و المواعظ، ص ۹۹.
[6]. لیثی واسطی، عيون الحكم و المواعظ، ص ۲۵۰.
[7]. نهج البلاغه، حکمت ۳۸۲.
[8]. تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم، ص ۲۱۳.
[9]. کلینی، کافی، ج ۴، ص ۱۷.
[10]. مجموعه ورام ابن ابی الفراس، ج ۱، ص ۱۷۵.
دو برابری گناه در ماه اصب
آیت الله قرهی در درس اخلاق خود مطالبی درباره ماه رجب بیان کرده که متن آن برای علاقه مندان در پی می آید؛
خدا باز هم برای برگشتن، بهانه قرار می دهد. شب جمعه یک شب بود امّا بعد ایّامی را قرار می دهد، شب و روز ماه رجب المرجّب، ماهی که اگر انسان یک عمر گناه کرده باشد با گفتن «اَستَغفِرُاللّه رَبّی وَ اَتوبُ اِلَیه» ذوالجلال والاکرام می فرماید:
به عزّت و جلالم گناهانش را می آمرزم. ماهی که پروردگار عالم به عنوان أصب؛ یعنی ریختن رحمت ذوالجلال والاکرام بر بندگانش قرار داد. ذوالجلال والاکرام بندگانش را دوست دارد و به آن ها عشق می ورزد. لذا ماه رجب ماه خدا می شود، که هر کس در این ماه رجب المرجّب بیشتر از همه ایّام استغفار کند، ذوالجلال والاکرام به او علاقه دارد. استغفار یعنی برگشت به سوی خدا، آشتی کنان بین انسان و خدا.
لذا ماه رجب، ماه شستشوی گناهان است و ماه شعبان، ماه پوشیدن لباس تقواست، برای اینکه می خواهیم در ماه مبارک رمضان، به ضیافت الله، به مهمانی خدا برویم. اگر شما را در مهمانی خصوصی و مهم دعوت کردند، رسمش این است انسان بهترین لباسش را بر تن می کند، طبیعی است قبلش آن لباسهای کثیف را می کَنَد و استحمام می کند، لباس نو می پوشد، بهترین لباس هایش را در بهترین مجالس می پوشد و وارد آن مجلس می شود.
ماه ضیافت الله در پیش است، ماه مهمانی خدا. ماهی که یک عدّه از اولیاء مثل مقدّس اردبیلی که بالحقّ مقدّس بود، دعوت نامه کتبی را به دست می گرفت. «کُتِبَ عَلَیٛکُمُ الٛصّیام کَما کُتِبَ عَلَی الَذینَ مِنٛ قَبٛلِکُم» [۱] منتها قبلش در ماه رجب باید شستشو کنیم. ماه رجب باید روحمان را پاک کنیم. چرک های روح و این گناهان را با استغفار، روزه و مراقبه بشوییم.
می دانید در ماه رجب المرجّب که ماه حرام است گناه را دو برابر حساب می کنند. دلیل چیست؟
خدا می گوید: من این ماه را ماه غفران قرار دادم، آن وقت تو گناه می کنی؟ می دانید اگر قتلی انجام شود، اگر ضرب و جرحی باشد، دیه اش دو برابر است. همین طور رحمت هم دو برابر است. اگر کار ثوابی انجام دهی ذوالجلال و الاکرام لطف می کند و آن را دو برابر می کند، گرچه همیشه رحمت ذوالجلال و الاکرام شامل حال بندگان است امّا خدا دوست دارد بندگانش در این ماه جلو بیایند.
حضرت حق یک شبی مثل شب لیلة الرغائب را قرار داد. چه شبی است که یک عدّه از اولیاء در این شب به جایی رسیده اند، به آرزوهایشان رسیده اند. چه شبی است که خدا همین طور نقل و نبات بر سر بندگانش می ریزد و رحمتش را نازل می کند، چه شبی است که انسان از این همه لطف خدا، خجل می شود. شب عجیبی است.
ذوالجلال و الاکرام چون دید خود بندگان نمی آیند؛ بهانه درست کرد، ماه رجب را درست کرد و این ماه را، ماه غفران و ماه بازگشت بندگان به طهارت روح قرار داد. ما باید به سمت آشتی کردن با خدا بیاییم. طوری که پاک شویم، ماه شعبان لباس تقوا بپوشیم و بعد خدا بگوید: عزیز دلم! بنده ام! حالا به مهمانی خصوصی بیا. اوّل پاکمان می کند؛ بعد لباس تقوا به تنمان می کند، بعد ما را در مهمانی خصوصی می برد.
برای همین است دعای اولیاء فقط این بود: «خدایا! ماه مبارک رمضان را دوباره دریابیم.» طول عمر می خواستند برای درک آن ضیافت الله که عجب ضیافتی برای اولیاء است. عزیزان بوی ماه مبارک رمضان به مشام می رسد. فقط مع الاسف این بو هنوز به مشام ما گناهکاران نمی رسد. خدا این ماه رجب را قرار داد که خودمان را پاک کنیم.
پی نوشت:
احترام به قرآن در سیره علما
قرآن کریم به مقتضای آسمانی و الهی بودن، شایستۀ احترام و تکریم است؛
کتاب بزرگی که عظمت آن از عظمت خداوند نشأت گرفته است. قرآن تجلی آشکار پروردگار است.
امام علی(علیه السلام) می فرماید: «فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ؛[۱] خدای سبحان در کتابش خود را آشکار کرد، بی آن که او را ببینند.»
حضرت امام خمینی(رحمة الله علیه) ضمن بزرگ شمردن قرآن، همواره آن را در ظاهر و باطن حفظ می کرد. یکی از نزدیکان ایشان می گوید: «گاهی به دلایلی قرآن هایی را در کیف دستی به محضر امام می بردیم. در دفعات اولیه اتفاق افتاد که بدون توجه، قرآن را نیز همراه با چیزهای دیگر از کیف بیرون آورده، روی زمین می گذاشتیم. امام که مراقب بودند، می فرمودند: «قرآن را روی زمین نگذارید!» و بلافاصله دست شان را جلو میآوردند، آن را می گرفتند و روی میز می گذاشتند.»[۲]
از مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبایی(رحمة الله علیه) و نیز مرحوم شهید مرتضی مطهری(رحمة الله علیه) نقل شده که وقتی مرحوم آیتالله شیخ محمدتقی آملی در نجف اشرف مشغول تحصیل بود، یک شب به خاطر خستگی به بالشی که پشت سرش بود، تکیه داد و قرآن تلاوت کرد. فردا خدمت استاد اخلاقش مرحوم آیتالله میرزا علیآقا قاضی رفت. استاد بی مقدمه فرمود: «موقع تلاوت قرآن، خوب نیست که به بالش تکیه دهید.»[۳]
حضرت آیتالله شیخ محمدتقی آملی(رحمة الله علیه) می فرمود که من در بحث فقه آیتالله سید علیآقا قاضی; شرکت می کردم. روزی از ایشان سؤال کردم (آن روز هوا بسیار سرد بود): «با خواندن قرآن کریم آفاق برای عده ای باز می شود و غیب و اسرار برای آن ها تجلّی می کند؛ در حالی که ما قرآن می خوانیم و چنین اثری نمی بینیم!» مرحوم قاضی مدت کوتاهی به چهرۀ من نظر کرد و سپس فرمود:
«بلی؛ آن ها قرآن کریم را تلاوت می کنند و با شرایط ویژه، رو به قبله می ایستند، سرشان پوشیده نیست، کلامالله را با هر دو دست شان بلند می کنند و با تمام وجود به آن چه تلاوت می کنند توجه دارند و می فهمند جلوی چه کسی ایستاده اند؛ امّا تو قرآن را قرائت می کنی، در حالی که تا چانه ات زیر کرسی رفته ای و قرآن را روی زمین می گذاری!»
آیتالله شیخ محمدتقی آملی(رحمة الله علیه) می گفت: «بلی؛ من همین طور قرآن می خواندم و زیاد به قرائت آن می پرداختم؛ مثل این که مرحوم قاضی با من و مراقب و ناظر وقت قرائتم بوده است. بعد از این ماجرا با تمام وجود به سویش شتافتم و ملازم جلسه هایش شدم.»[۴]
يكى از راه هاى ترويج انس با قرآن، احترام و بزرگ داشت حاملان قرآن است. حمايت و تشويق قهرمانان قرآنی و احترام به قاریان، حافظان، اساتيد و مفسران قرآن، نقش بسزايى در گرايش مردم، بهويژه جوانان به قرآن دارد. بی شک اگر در نظام اسلامى ما يک دهم هزينه ها، حمايت ها و تشويق هايى كه نثار ورزشكاران، فوتبالیست ها و قهرمانان ورزشى كشور مى شود، به قهرمانان قرآنى اختصاص مى يافت، رویکرد مردم به قرآن شرايطى بسيار بهتر و متفاوت با امروز می داشت!
مقام معظم رهبرى كه خود اهميت این مساله را به خوبى دريافته و احترام ايشان به قهرمانان قرآنى مثال زدنى است، مى فرمايد: «اگر بخواهيد قرآن در خانه ها، بين بچه ها، بين بزرگ ها، بين زن ها و مردها رواج پيدا كند، بايستى قهرمانان قرآنى را احترام كنيد. اين است كه ما به اين ها احترام مى كنيم. اين ها حاملان قرآن اند. اين ها عزيزند. زبان اين ها عزيز است. لب ها و دل هاى اين ها عزيز است؛ چون با قرآن مأنوس است. جان ما به قربان قرآن!»[۵]
پی نوشت:
[۱]. صبحی صالح، نهجالبلاغه، خطبۀ ۱۴۷.
[۲]. مصطفی وجدانی، سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی;، ج ۵، ص ۶۹.
[۳]. علیاکبر دیلمی، انس با قرآن، ص ۶۲.
[۴]. صادق حسن زاده، اسوۀ عارفان، ص ۲۶ ـ ۲۵.
[۵]. مؤسسۀ فرهنگی قدر ولایت، قرآن كتاب زندگى در آينۀ نگاه رهبر معظم انقلاب، ص ۱۶۲.
شیوه های کاهش بدحجابی
الف) تشريح حكم اسلامي حجاب
تشريح حكم اسلامی حجاب از سوی مبلغان اسلامی، یکی از مهم ترین نیازهای جامعه ماست. آگاهی دادن به خانواده های مسلمان و روشنکردن برکات حجاب و توضیح پیامد های کم حجابی و پوشش نداشتن بانوان، نقش مؤثری در کاهش بدحجابی دارد.
حضرت امام رضا(علیه السلام) درباره حجاب در مقابل نامحرم، فرمود: «نگاه كردن به موهاى زنان و بانوان نامحرم، حرام است؛ زيرا اين نگاه مرد را تهييج و تحريک نموده و او را به فساد، حرام و اعمال ناپسند مى كشاند.»
همچنين است حكم نگاه به غير مو، كه نگاه مرد به آن ها حلال نيست؛ مگر در موردى كه حق تعالى در قرآن آن را استثنا كرده و فرموده است: «وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لايَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ؛[۱] و زنان سالخورده كه از ولادت و عادت بازنشسته و اميد ازدواج ندارند، بر آنان باكى نيست (كه لباس هایشان غير از چادر را بر زمين بگذارند).» و اشكالى ندارد كه به موهاى مثل اين زنان نگاه شود.
ب) حذف زمینه های بدحجابی
حذف زمینه ها، از دیگر موارد کاهش بدحجابی است؛ مثلاً یکی از انگیزه های بدحجابی، عدم توجه مردان به آراستگی ظاهری است. وقتی یک بانوی مسلمان، احساس کند که همسرش توجهی به نیازهای مشروع او ندارد و نتواند صبر و تحمل کند و ضعف ایمان هم انگیزه او را بیفزاید، ناچار به خودنمایی در بیرون منزل روی می آورد و اولین انحراف او، با کم حجابی، بد حجابی و جلوه گری خواهد بود. امام رضا(علیه السلام) فرمود: «إِنَّهَا تَشْتَهِي مِنْكَ مِثْلَ الَّذِي تَشْتَهِي مِنْهَا؛[۲] همسرت از تو همان را می خواهد كه تو از او توقع دارى.»
بنابراین مردان مسلمان، باید در این زمینه به وظایف خود عمل کنند تا از گسترش بدحجابی جلوگیری شود.
ج) یادآوری برکات حجاب
د)آرامش روانى
بدحجابی و نمایش بدن به نامحرمان، به یقین آرامش خانواده را به هم می زند. در مقابل، حجاب کامل را می توان، يكی از عوامل مهم آرامش روحی و روانی زن و مرد دانست. چنانكه قرآن شريف هم آرامش روحی را، در كانون گرم خانواده می داند: «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن؛[3] همسران برای همديگر، همانند لباس و پوشش مايه آرامش هستند.»
ه) استحكام خانوادگى
شکی نيست هر چيزى که موجب تحكيم پيوند خانوادگى و سبب صميميت رابطه زوج گردد، براى خانواده مفيد است و در ايجاد آن، بايد حداكثر كوشش مبذول شود؛ بالعكس هر چيزى كه باعث سستى روابط زوج و دل سردى آنان گردد، بر زندگى خانوادگى زيان بار است و بايد با آن مبارزه كرد. اختصاص استمتاعات و التذاذهاى جنسى به محيط خانوادگى و در كادر ازدواج مشروع، پيوند زن و شوهر را محكم مى سازد و این مهم با حجاب به دست می آید و با بی حجابی و بد حجابی، روابط زوج به هم می خورد.
ی) استوارى جامعه
پوشاندن بدن به استثناى وجه و كفّين، مانع هيچگونه فعاليت فرهنگى، اجتماعى يا اقتصادى نيست. آنچه موجب فلج كردن نيروى اجتماع است، آلوده كردن محيط كار به لذت جويی هاى شهوانى است.
آيا اگر پسر و دختر در محيط جداگانه اى تحصيل كنند ـ و به فرض، اگر در يک محيط درس مى خوانند، دختران بدن خود را بپوشانند و هيچگونه آرايشى نداشته باشند ـ بهتر درس مى خوانند، فكر مى كنند و به سخن استاد گوش مى كنند، يا وقتى كنار هر پسرى، يک دختر بدحجاب و آرايش كرده با مانتوی كوتاه باشد؟ آيا اگر مردى دائم در خيابان، بازار، اداره، كارخانه و… با قيافه هاى محرک و مهيّج زنان آرايش كرده مواجه باشد، بهتر سرگرم كار و فعاليت مى شود يا در محيطى كه با چنين مناظرى رو به رو نشود؟
ن) حفظ عزت و شخصیت زن
زن هر اندازه متين تر، با وقار تر و عفيف تر حركت كند و خود را در معرض نمايش براى مردان نگذارد، بر احترامش افزوده مى شود. در آيات سوره احزاب، پس از آنكه توصيه مى كند زنان خود را بپوشانند، مى فرمايد: «ذلِكَ أدْنى انْ يُعْرَفْنَ فَلايُؤْذَيْنَ؛[4] (رعايت حجاب) براى اينكه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختيار مردان بيگانه قرار نمى دهند، بهتر است.» در نتيجه، فاصله گرفتن و حشمت آن ها، مانع مزاحمت افراد سبک سر و هوس ران مى شود.[5]
پس فایده ديگر رعايت حجاب اسلامی، حفظ عزت و شخصيت زن در اجتماع است.
پی نوشت:
[۱]. شيخ صدوق، علل الشرایع، ج ۲، ص ۵۶۵.
[۲]. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۲، ص ۵۶۵.
[3]. بقره، آیه ۱۸۷.
[4]. احزاب، آیه ۵۹.
[5]. مجموعه آثار شهيد مطهرى، ج ۱۹، ص ۴۳۶، بخش سوم: فلسفه پوشش در اسلام.
آیا سیزده بدرنحوست؟؟ ( دیدگاه شهید مطهری)
اساساً این فكر از كجا پیدا شده است؟ من نمی خواهم و همچنین نمی توانم در این وقت مختصر اینها را بحث بكنم، چون از بحث قرآنی و حدیثی خودم می مانم، به طور اجمال عرض می كنم: به نظر من دو خاصیتی كه در بشر هست سبب پیدایش فكر نحوست در اشیاء و اعداد شده است.
1- یكی این كه بشر به طور كلی خودخواه است، یك حالت گریز از مركزی در مسئله تقبل مسئولیت ها دارد، یعنی نمی خواهد مسئولیت شكستهای خودش را متوجه خودش بكند. همیشه دنبال این می گردد كه یك چیز دیگری پیدا كند و بگوید این بدی، این شكست، این بدبختی كه پیدا شد، این من نبودم، این فكر من نبود، این خُلق من نبود، این روح من نبود، این عادت اشتباه من نبود، این جهل و نادانی من نبود كه باعث این شكست شد، یك چیز دیگری بود. این یك علت بوده است كه بشر برای اینكه از تقبل مسئولیت ها فرار كند، آمده است برای اشیاء، برای چهارشنبه، برای 13، برای 25، برای صدای كلاغ، برای صدای جغد نحوست قائل شده است.
2- خاصیت دیگر، روح تنبلی است كه در انسان می باشد. انسان وقتی بخواهد علت قضایا را بفهمد، باید از طریق علمی و عقلی كاوش و تفكر و جستجو و تفحص كند تا علت واقعی اشیاء را درك كند، ولی با خیال، همه ی قضایا را زود می شود حل كرد. اگر در جنگی شركت كردیم و 52شكست خوردیم، چنانچه بنا بشود روی اصول دقیق علمی بررسی كنیم كه چرا شكست خوردیم، دو ناراحتی دارد: یكی اینكه می رسیم به اینكه خودمان مسئول این شكست بودیم؛ دوم اینكه مدتها باید زحمت بكشیم، به خودمان رنج بدهیم تا علتها را به دست بیاوریم؛ بعد رنج دیگری متحمل شویم آن علتها را از میان ببریم و وضع خودمان را اصلاح كنیم. ولی با یك كلمه خودمان را راحت می كنیم، می گوییم علت اینكه ما در این جنگ شكست خوردیم این بود كه مثلاً در روز چهارشنبه شروع كردیم یا روز 13 بود یا وقتی كه از شهر خودمان خارج می شدیم سگی جلو ما درآمد عوعویی كرد و این نحوست داشت و شكست ما اثر عوعو آن سگ بود. [1]
پی نوشت :
1.مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 404