رهبر معظم انقلاب در سالروز ملّی مبارزه با استکبار جهانی در سخنرانی تلویزیونی خود فرمودند:
رهبر معظم انقلاب در سالروز ملّی مبارزه با استکبار جهانی در سخنرانی تلویزیونی خود فرمودند:
امروز انتخابات آمریکا است، بعضیها همین طور [حرف میزنند] راجع به اینکه چهکسی بیاید، چهکسی نیاید، اگر این بیاید چهمیشود، اگر آن بیاید چهمیشود. خب بله، ممکن است حوادثی اتّفاق بیفتد، [امّا] به ما ارتباطی نخواهدداشت؛ یعنی در سیاست ما هیچ تأثیری نمیگذارد؛ سیاست ما حسابشده است، مشخّص است و رفت و آمد اشخاص در آن تأثیر ندارد.
#انتخابات_امريكا
سلام امام زمانم
سلام امام زمانم✋?
اگربه دیده ظاهر
تو را نمی بینم
ولی تو را ز جان
ودل جدا نمی بینم
چنان که شیفته ی
آن جمال زیبایم
به هرچه مینگرم
جز تو را نمی بینم
ای راز شکفته و نهانی ،صلوات
ای راز شکفته و نهانی ،صلوات
ای عطر زمینی آسمانی ، صلوات
پوشیده نماندهیچ رازی چون تو
در عمق دل و وردزبانی صلوات
?اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم?
خدمت زن به شوهر
? هر زنى که هفت روز ،
? شوهرش را خدمت کند ؛
? خداوند ، هفت در دوزخ را ،
? به روى او می بندد ؛
? و هشت در بهشت را به رویش می گشاید
? تا از هر در که بخواهد ، وارد شود .
? پیامبر رحمت ?
? إرشاد القلوب ، ص ۱۷۵
? منتخب میزان الحکمه ص ۲۵۴
روی دیوار دل خود بنویسید:
راهی بسوی امام زمان (عج):
?? راهی بسوی امام زمان (عج):
?از یکی از اولیاء الهی که تشرفات متعدد خدمت امام زمان علیه السلام داشته بود، پرسیده بودند چطور به همچنين مقامي رسيدید؟
?گفته بود: نمي دانم انتخاب خدا بود اما ظاهرا اوائل زمان رضا شاه بود؛ من پارچه كفنم را آماده كرده بودم و هزار تومان زير آن براي كَفْن و دفن و مجلس عزاداري و پذیرایی از اهالي روستا گذاشته بودم. اين پول کل سرمايه من بود که كنار گذاشته بودم. مؤمن صادقي آمد كه آثار صدق و شكستگي در چهره اش پيدا بود و نيازمند بود.
?گفت: من ورشكست شده ام؛ قرض دارم و فكرم مشغول است. مي تواني كمكي به من بكني؟
گفتم: هزار تومان دارايي من است که گذاشتم براي كفن و دفن و مجلس عزايم. پانصد تومان آن مال خودم و پانصد تومان هم مال تو؛ بعد که رفتم پول را بردارم در راه به نظرم رسيد كه تو كه هنوز نمردي! اين چه احتياطي است مي كني؟! اين مومن به این هزار تومان احتياج دارد؛ تو هم که مي داني راست مي گويد. اين هزار تومان را به او بده ، خداي تو هم كريم است.
بعد هم رفتم هزار تومان كه تمام سرمايه ام بود را آوردم و به او دادم و به او گفتم: ناراحت نباش؛ شتر ديدي نديدي؛ نمي خواهد پول را برگرداني.
? شب آن روز بود كه در خواب ديدم كه اشاره شد: با اين كار راهي براي خودت به ما باز كردي!