خداحافظی و عمل به قول
روایتی از همسر شهید:
🖍خداحافظی و عمل به قول
آخرین باری که میخواست برود وقتی با بچهها خداحافظی میکرد، بچه کوچکترم که سه سال و نیمش بود، نمیتوانست از پدرش دل بکند.
گریه میکرد که بابا نرو.
آقا مهدی به او گفت: “بابا میخوام برم سربازای صدام رو بکشم”
محسن میگفت: “اگه سربازای صدام رو بکشی اونوقت بچههاشون بیبابا میشن.
منقلب شد و گفت: “میخوام خود صدام رو بکشم".
میگفت: “بابا برام پفک بخر". میگفت: “چشم بابا برات خوراکی میخره".
چند بار خداحافظی کرد و چند صد متر رفت و باز محسن صداش کرد و برگشت.
بالاخره رفت.
روزی که خبر شهادتش را دادند، شبش خواب دیدم که مهدی آمده و محسن را بغل کرده و به شیرینی فروشی سر کوچهمان برده است. خیلی هم خوشحال است. دائم بچه را ناز میداد. برایش قاقالی خریده بود. یک خوراکی دست محسن داده بود. بقیهاش را به من داد و گفت: “اینها را بعدا به او بده".
بعد هم محسن را به بغل من داد و گفت: “دارم میرم". محسن زد زیر گریه و گفت: “بابا نرو"… و از گریه محسن بیدار شدم.
همان روز تشییع این خواب را دیدم.
او به قولی که به محسن داده بود، عمل کرد.
شادی روح همه شهدا صلوات…❣️
شهید#مهدی_مهری🕊🌹
شهید#مجید_پازوکی
🕊شهید مجید پازوکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص) بود که پس از پایان جنگ در قالب یک نیروی تفحص در مناطق عملیاتی دفاع مقدس ماند و عاقبت در هفدهم مهرماه ۱۳۸۰ بر اثر انفجار مین برجای مانده از دوران جنگ تحمیلی به شهادت رسید
🖌شهید پازوکی عاشق شهادت بود. بعد از پایان جنگ به کردستان رفت تا ادامه جهاد بدهد. آنجا در درگیری با ضد انقلاب دو نفر از دوستانش شهید شدند و یک ترکش هم به گردن حاج مجید خورد. با این مجروحیت یک مورد دیگر به کلکسیون مجروحیتهای آقا مجید اضافه شد. ایشان از اوایل دهه ۷۰ به عنوان تخریبچی وارد یگان تفحص شد. ما کار تفحص را از اواسط سال ۶۹ یا اوایل سال ۷۰ شروع کردیم. مجید پازوکی و علی محمودوند جزو اولین تخریبچیهایی بودند که داوطلبانه به یگان تفحص آمدند. حاجمجید با آنکه انواع مجروحیتها را داشت، آدم خندهرو و شوخطبعی بود. با وجود ۶۰ درصد جانبازی، اخمش را نمیدیدیم و با روحیه بالایی کارش را انجام میداد.
❣️شهید پازوکی با وجود ۶۰ درصد جانبازی که داشت، میتوانست در تهران بماند و کارهای ستادی انجام بدهد. اما اصلاً در قید و بند دنیا نبود. میگفت وقتی به مناطق عملیاتی میآیم حال و هوای جبههها را میگیرم و باعث میشود روحم تازه شود. اصلاً اهل شهر ماندن نبود. میتوانم بگویم تنها دغدغه دنیاییاش نحوه تربیت صحیح دو پسرش بود. دوست داشت آنها ولایتمدار بار بیایند و در خط انقلاب باشند. شهید پازوکی خودش نمونه واقعی یک سرباز مکتبی و یک انقلابی به تمام معنا بود.
شهید#مجید_پازوکی🕊🌹
شهید_امر_به_معروف
شهید علی خلیلی، طلبه جوانی که به خاطر نهی از منکر در جریانی در ۲۵ تیر سال ۹۰ در یکی از محلات شرق تهران به وسیله سلاح سرد و پس از ۳۲ ماه تحمل جراحات وارده، دعوت حق را لبیک و به شهادت رسید.
🖌🗣️ فرازی جالب از نامه شهید علی خلیلی(شهید امر به معروف) به رهبر انقلاب:
من میترسم از ایمان چیزی نماند. آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند. من خواستم جلوی بلا را بگیرم
شهید#علی_خلیلی🕊🌹
#شهید_امر_به_معروف
طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛
طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛
« نگہ داشتن یاد #شهدا ، کم تر از #شهادت نیست … »
میگفـت: جاموندۍاز#کربلا
میگفـت:
جاموندۍاز#کربلا نگـراننبـٰاش؛
خیالـتراحـتباشه…
مادرهمیشـہسھـمِبچـہاۍکهنیـومـدهرو
ڪِنارمیزاره!
بیشترازسھمِـشڪِنارمیزارِه:)
صبحانه ایرانی است یا عراقی؟
#خاطرات_فرمانده_اسماعیل
☕️ صبحانه ایرانی است یا عراقی؟
💢روايتمجاهد #شهيد_ابوعلی_البصري
آقااسماعيل دقايقي شبي در هورالهويزه
درجمع ماخوابيد. صبح براي صرف
صبحانه او را از خواب بيدار كردم.
سرش را از زير پتو بيرون آورد و به شوخي پرسيد: صبحانه #ايراني است
يا #عراقی؟ اگرعراقي است بلندمي شوم و گرنه صبحانه نمي خورم.
هرگاه در جمع #مجاهدين_عراقي
حضورمييافت و با #چاي پر رنگ از او
پذيرايي مي كردند، طبق رسم عراقي ها چاي شيرين مي نوشيد. #شهيد_دقايقي با آشنايي با زبان، فرهنگ و آداب و رسوم عراقي هااز يك طرف موجب تأليف قلوب مجاهدين با يكديگر و ازطرف ديگر موجب ايجاد همدلي و صميميت آنها با رزمندگان ايراني شده بود.
#اربعین
#چای_عراقی