برای زندگی امروز باید از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) درس بگیریم
🌟 برای زندگی امروز باید از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) درس بگیریم
✍️رهبر انقلاب: ما امروز بعد از گذشت قرنهای متمادی، با این عید، با این پدیده، چگونه باید برخورد کنیم؟ اسم علی را بردن، که کافی نیست؛ خود را منتسب به او دانستن، که کفایت نمیکند؛ ما که شخصیتهای بزرگ تاریخ و پیشوایان دینی و انبیاء و اولیاء را فقط به عنوان یادگارهای تاریخی نمیشناسیم؛ اینها درسند؛ اینها الگویند؛ اینها دستگیر و راهنماىِ قدم به قدمِ زندگیاند. ما چه درسی از اینها میگیریم؟ این، مهم است.
امروز امت اسلامی از امیرالمؤمنین و از وجود مکرم نبی اعظم اسلام (صلّیاللَّهعلیهوآله) و از دیگر بزرگانِ راه روشن الهی چه درسی را باید بگیرد؟ کدام سرمشق را در زندگی باید عمل کند؟ این، مهم است. با این نگاه، به امیرالمؤمنین باید نگاه کرد.
آنچه مسلم است، این است که اینها مظهر تلاش در راه خدا و دین او بودند. «اشهد انّک جاهدت فی اللَّه حقّ جهاده و عملت بکتابه و اتّبعت سنن نبیه صلی اللَّه علیه و آله»؛ شهادت میدهیم که او جهادِ در راه خدا را به صورت شایسته انجام داد. این، چیزی است که ما در زیارت امیرالمؤمنین و بقیهی ائمه (علیهمالسّلام) میخوانیم.
این جهاد همیشه بر دوش ما هست. جهاد علمی، جهاد عملی، جهاد در دوران جنگ، جهاد در دوران صلح، جهاد با نفس، جهاد با دشمن بیرونی، جهاد با مال، جهاد با جان، جهاد با زبان؛ اینها درس است. ۱۳۸۵/۰۵/۱۷
#تلنگر
#تلنگر
#شهیدانه
دوستشهیدنوریمیگفت:
بهشگفتم:بابکمنبهخاطرخانوادم
نمیتونمبیامدفاعازحرم..
گفت:تویکربلاهمدقیقاهمین
بحثبود،یکیگفتخانوادم
یکیگفتکارم،یکیگفتزندگیم..
اینطوریشدکهامامحسین(ع)
تنها موند..!ومنواقعا
جوابینداشتمبرایحرفش
گذری بر زندگی
گذری بر زندگی
#حر_انقلاب_اسلامی
#شهید_والامقام
#شاهرخ_ضرغام
#قسمت_آخر
🍁 #شاهرخ آرام و آسوده بر روے خاكريز افتاده بود . هر چہ صدايش مےكردم جوابے نمےداد . تمام سینہ اش پر از #خون شده بود . تانڪها به من خيلے نزديڪ شده بودند . صداے انفجارها و بوے باروت همہ جا را گرفتہ بود . نمےدانســتم چہ كنم . نہ مےتوانستم او را بہ عقب منتقل كنم نه توان جنگيدن داشتم .
🍁مجبور شدم خودم بہ عقب برگردم . برگشــتم تا براے آخرين بار #شــاهرخ را ببينم . با تعجب ديدم چندين عراقے بالاے ســر او رســيده اند . آنها مرتب فرياد مےزدند و دوستانشان را صدا مےڪردند . بعد هم در ڪنار پيڪر او از #خوشحالے_هلهلہ مےڪردند .
🍁وقتی بہ نیروهاے خودے رسیدم سید و بچہ ها از من پرسیدند پس #شاهرخ کو !؟ ولے من چیزے بہ بچہ ها نگفتم . روز بعد يکے از دوستانم نگران و با تعجب گفت : #شاهرخ_شهيد شده ؟! گفتم : چطور مگه ؟!گفت : الان عراقيها تصوير جنازه يڪ #شــهيد رو پخش ڪردند . بدنش پر از تير و ترڪش و غرق در خون بود . ســربازاے عراقے هم در ڪنار پيڪرش از خوشــحالے #هلهلہ ميڪردند . گوينــده عراقے هم مي گفت : ما #شاهرخ ، جلاد حڪومت ايران را کشتيم !
🍁بغض گلويم را گرفتہ بود . ديگـر نتوانســتم تحمل ڪنم . گريہ امانــم نمےداد . بچہ هاے گروه پيشــرو همہ مثل من بودند و گریہ مےکردند . انگار پدر از دســت داده بودند . مدتے بعد ڪہ نیروهاے دشمن عقب نشینے ڪرد ، همراه يڪے از نيروها براے جستجوے بدن #شاهرخ رفتیم . تمام اطراف را گشــتيم . تنها چيزي که پيدا شد کاپشن #شاهرخ بود . حتے آن اطراف را کنديم ولے !!! اثرے از پيڪر #شــاهرخ نبود .
🍁سال بعد وقتے آن منطقہ آزاد شد بہ همراه تعدادے از بچه ها بہ همراه مادر #شاهرخ برای پیدا کردن پیڪر #شاهرخ دوباره بہ آنجا رفتیم . قبل از اينڪہ من چيزے بگويم مادرش سنگرے را نشان داد و گفت : اينجا #شــهيد شــده درسته؟! با تعجب گفتم : بله ،شما از کجا مےدونستيد !؟ گفت : من همينجا او را در خواب ديدم . دو جوان نورانے همين جا به استقبالش آمدند !! بعد ادامہ داد : باور کنيد بارها او را ديده ام . مرتب به من سر مي زند . هيچوقت من را تنها نمے گذارد ! #شاهرخ_ضرغام_حر_انقلاب_اسلامی و تابع محض ولایت فقیہ گمنام ماند . همانطور ڪہ خودش از خدا خواستہ بود .
عاشقان خدا ڪجا رفتید
چہ غریبانہ بـے صدا رفتید
یڪ بہ یڪ مادرانتان رفتند
همہ همسنگرانتان رفتند
گر چہ صد عهد با شما بستیم
تا ابد شرمسارتان هستیم
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
شهید_جهان_آرا
شهر اگر سقوط کرد آن را پس میگیریم،مواظب باشید ایمان تان سقوط نکند..
#شهید_جهان_آرا🌹
آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی:
✍️آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی:
پدرم از عبد الکریم کفاش پرسیده بود ،چرا امام زمان(علیه السلام) به دیدن تو می آید؟ سید عبدالکریم گفت: حضرت به من فرمود:چون تو نفست را کنار زده ای من به دیدارت می آیم.
میخواهید پریشان نباشم...؟
✨﷽✨
🌼میخواهید پریشان نباشم…؟
✍️مرحوم شیخ مرتضی زاهد چندین سال در تهران نماز جماعت داشتند که از اطراف میآمدند پشت سر ایشان نماز بخوانند. نماز با حضور قلبی بود. بعد از نماز هم چند کلمهای موعظه میکردند که یک بار مرحوم آیتالله بروجردی از قم پیغام فرستاده بود که ما شنیدهایم شما مردم را نصیحت میکنید؛ بیایید قم من را هم نصیحت کنید. ایشان هم رفته بود قم. میگفتند یک روایت خوانده و مقداری در مورد آن صحبت کرد بود و آقا به شدت گریه کرده بود.
یک مرتبه بعضی از کسانی که پشت سر ایشان نماز میخواندند دیدند دو سه روز است ایشان حالت پریشانی دارد. بعضی از رفقایش از او پرسیدند حاج آقا! شما دو سه روز است که سردرگم هستید، اتفاقی افتاده است؟ ایشان فرمودند بله که پریشانم. دو سه شب قبل یک روایت دیدم از پیغمبر که آن روایت پریشانم کرده است. پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین فرمود: یا علی! به تعدادی که تو از راههای هدایت بلدی، شیطان هم از راههای گمراه کردن بلد است! امیرالمؤمنین چقدر راه برای هدایت بلد است؟! استاد این کار است. بعد ایشان میگفت حالا میخواهید من با چنین موجودی که به جان ما افتاده است خیالم راحت باشد و پریشان نباشم؟
📚استاد مسعود عالی