سلام مولاے مهربانم
سلام مولاے مهربانم✋?
تقصیر دلم چیسٺ اگر روے تو زیباسٺ
حاجٺ بہ بیان نیسٺ ڪه از روے تو پیداسٺ
من ٺشنه ے یڪ لحظہ تماشاے تو هسٺم
افسوس ڪه یڪ لحظہ تماشاے تو رویاسٺ
#تـلـنـگـرنـامــه
#تـلـنـگـرنـامــه
عجیب است گاهی ما به کسی
که در پُست و مقام یا ثروت از ما پیشی
گرفته حسادت میورزیم اما هنگامی که کسی:
در صف اول نماز یا در حفظ
قرآن ازما پیشی گرفته، غبطه نمیخوریم
و علت آن بسیار واضح است و آن
عشق به دنیا و فراموش نمودن آخرت است.
{ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ
الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى }
بلکه شما زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح
میدهید، در حالی که آخرت بهتر و پایندتر است.
«سوره الأعلى 17_16»
#ﺷﻬﺪا ﺑﺮاﻱ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻴﺪ
??
#شهید مرحمت بالازاده
هم قد گلوله توپ بود …
گفتم : چه جوری اومدی اینجا؟
گفت : با التماس!
گفتم : چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری؟
گفت : با التماس!
به شوخی گفتم: میدونی آدم چه جوری شهید میشه؟
لبخندی زد و گفت: با التماس!
تکه های بدنش رو که جمع میکردم فهمیدم چقدر التماس کرده ??
#ﺷﻬﺪا ﺑﺮاﻱ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻴﺪ
#دخترا_اگه_برن_جنگ
???
??
?
#دخترا_اگه_برن_جنگ?
#خاطره_طنز_ازحضورخواهران_درجبهه
بیگودی های خواهر کاتبی!??
✍? حدودا 18.19ساله بودم
که مســــــ?ــــجد محل یک شب حاج اقا،خانما رو جمع کرد و گفت:
رزمنده ها لباس ندارند و یه سری کارای تدارکاتی رو خواست که انجام بدیم!
من و چند از خواهرا✋?
که پزشـ?ـکی میخوندیم
پیشنهاد دادیم برای جبران نیروی پرستاری بریم بیمارستان های صحرایی?
و ما چمدون رو بستیم و راهی جنوب شدیم?
من تصور درستی از واقیعت جنگ نداشتم و کسی هم برای من توضیح نداده بود?
و این باعث شد که یک ساک دخترونه ببندم شبیه مسافرت های دیگه،و عضو جدانشدنی از خودم رو بذارم تو ســ?ـــاک
یعنی بیگودی هام?
و چند دست لباس?
و کرم دست و کلی وسایل دیگه? …
غافل از اینکه جنگ، خشن تر از اینه که به من فرصت بده موهامو تو بیگودی بپیچم❗️
یا دستمو کرم بزنم…??
به منطقه جنگی و نزدیک بیمارستان رسیدیم…
نمیدونم چطور شد که?
ساک من و بقیه خواهرا از بالای ماشین افتاد و باز شد و به دلیل باد شدیدی که تو منطقه بود، محتویاتش خارج شد و لباسا و بیگودی های من پخش شد تو منطقه?
ما مبهوت به لباسامون که با باد این ور و اون ور میرفتن نگاه میکردیم…?
و برادرا افتادن دنبال لباسا?
ما خجالت زده ?.
برادرا بعد از جمع کردن یه کپه لباس اومدن به سمت ما?
دلمون میخواست انکار کنیم?
اما اونجا جنس مونثی نبود جز ما سه نفر که تو اون بیابون واساده بودیم???
.
و بعد
.
بیگودی هام دست یه برادر دیگه بود و خانما اشاره کردند که اینا بیگودی های خواهر کاتبیه?
از اون لحظه که بیگودی ها رو گرفتم، تصمیم گرفتم اونا رو منهدم کنم…❌
شب تو کیسه انداختم و پرت کردم پشت بیمارستان☺️
صبح یکی از برادرا اومد سمتم با کیسه بیگودی
گفت در حال کیشیک بودن، این بسته مشکوک رو پیدا کردند،گفتن #بیگودی_های_خواهر_کاتبیه?
شب که همه خوابیدن ، تصمیم گرفتم چال کنم پشت بیمارستان صحرایی?
چال کردم و چند روز بعد یکی از برادرا گفت ما پشت بیمارستان خواستیم سنگر بسازیم ،زمین رو کندیم،اینا اومده بالا
گفتن اینا بیگودی های خواهر کاتبیه ??
و من
هر جور این بیگودی های لعنتی رو سر به نیست میکردم?
دوباره چند روز بعد دست یکی از برادرا میدیدم که داره میاد سمتم?
خواهر کاتبی?
خواهر کاتبی?
بیگودی هاتون…
داستان فوق بر اساس خاطرات بانو کاتبی هم رزم شهید متوسلیان میباشد?
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
نام : محمدحسین
نام خانوادگی : محمد خانی
تاریخ تولد : ۱۳۶۴/۴/۹
تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۸/۱۶
مکان شهادت : سوریه
متولد نهم تیر ۱۳۶۴ بود، در تهران. مثل همه دهه شصتی ها چیز زیادی از دفاع مقدس و حال و هوای جهه ها به یاد نداشت.مطابق سالروز تولدش تنها ۴ ساله بود که روح الله به خدا پیوست اما از همان کودکی سرباز امام بود و گوش به فرمان خلف صالحش
و دقیقا به همین دلیل هم بود که وقتی شنید همه دغدغه رهبری حفظ حرمین شریفین است و دلش از حمله تکفیری ها به درد آمده، زن و بچه ۹ ماهه اش را به خدا سپرد و لباس رزم پوشید. رفتا تا این بار نه فقط از ناموس ملت و کشورش که از حرم آل الله در کشوری غریب دفاع کند.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_علی_جمشیدی
?تصویری از #حکم_ماموریت خادم الشهدا شهید علی جمشیدی?
?علی آقا
پیش حضرت زهرا (س)خادم های معراج شهدا راهم یاد کن….??
?شهید جمشیدی بهار سال ۹۵ به صورت #افتخاری خادم معراج شهدا بود و دو ماه بعد در منطقه خانطومان به فیض عظیم شهادت نائل آمد?
?و پیکرش در منطقه باقی ماند و پس از #چهار_سال در روز هفتم تیرماه پیکرش شناسایی شد✅
#شهید_علی_جمشیدی