داستانهاي شگفت:
✍️یکی از بزرگان اهل علم و تقوا نقل فرمود یکی از بستگانشان در اواخر عمرش ملکی خریده بود و از استفاده سرشار آن زندگی را می گذارند پس از مرگش او را دیدند در حالی که کور بود از او سببش را پرسیدند که چرا در برزخ نابینا هستی ؟
گفت : ملکی را که خریده بودم وسط زمین مزروعی آن چشمه آب گوارایی بود که اهالی ده مجاور می آمدند و از آن برمی داشتند و حیوانات خود را آب می دادند به واسطه رفت وآمدشان مقداری از زراعت من خراب می شد و برای اینکه سودم از آن مزرعه کم نشود و راه آمد و شد را بگیرم به وسیله خاک و سنگ و گچ آن چشمه را کور نمودم و خشکانیدم وبیچاره مجاورین به ناچار به راه دوری مراجعه می کردند ، این کوری من به واسطه کور کردن چشمه آب است
به او گفتم آیا چاره ای دارد ؟ گفت اگر وارثها بر من رحم کنند و آن چشمه را جاری سازند تا مورد استفاده مجاورین گردد حال من خوب می گردد . ایشان فرمود به ورثه اش مراجعه کردم آنها هم پذیرفتند و چشمه را گشودند پس از چندی آن مرحوم را با حالت بینایی و سپاسگزاری دیدم .
آدمی باید بداند که هرچه می کند به خود کرده است : ( لَها ما کَسَبَتْ وَعَلَیْها مَااکْتَسَبَتْ ) اگر به کسی ستم نموده به خودش ستم کرده ، اگر به کسی نیکی کرده به خودش نیکی کرده است .
?داستانهاي شگفت:شهید عبدالحسين دستغيب.۲۹۲
منبر کوتاه شهادت امام کاظم علیه السلام
☑️منبر کوتاه شهادت امام کاظم علیه السلام
?مورخین شیعه و سنی در کتابهای خود حکایت کرده اند:
شقیق بلخی در سال ۱۴۹ به قصد حج خانه خدا، عازم مکه معظمه گردید، هنگامی که به قادسیه رسید جوانی را دید که تنها و بدون همراه به سوی مکه رهسپار است؛ ولی او را نشناخت. شقیق گوید: با خود گفتم: این جوان از طایفه صوفیه است، که از مردم کناره گیری کرده تا او را نشناسند، من وظیفه خود میدانم که او را هدایت و راهنمائی کنم.
همین که نزدیک آن جوان رفتم، بدون این که با او سخنی گفته باشم، مرا مورد خطاب قرار داد و اظهار نمود: ای شقیق! خداوند در قرآن فرموده است:اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعض الظن اثم.
یعنی: از گمان بد نسبت به یکدیگر دوری نمائید، که بعضی از گمان ها، گناه محسوب می شود.
❇️نکته: ما چقدر خوشبین هستیم؟ تا به کسی چشممان می افتد می گوییم از قیافه اش معلوم است که آدم خوبی نیست، اگر کسی سر کوچه منتظر تاکسی باشد می گوییم معتاد شده ، اگر کسی از کنارمان عبور کند و حواسش نباشد سلام و احوال پرسی کند سریع میگوییم چقدر مغرور و متکبر شده و سریع تلافی می کنیم ولی قرآن چیز دیگری می گوید
❇️و سپس از چشم من ناپدید شد و دیگر او را ندیدم تا آن که به محل قاصبه رسیدم؛ و دوباره چشمم بر آن جوان افتاد، در حالی که مشغول نماز بود؛ و مشاهده کردم که تمام اعضاء بدنش از خوف الهی میلرزید و قطرات اشک از چشمانش سرازیر بود.
❇️نکته:دیگر از نمازهایمان حرفی نزنم که هر چیزی گم کنیم توی نماز پیدا می کنیم، بعضی از ما فوتبال هم تماشا می کنیم و دستور هم صادر می کنیم و… کلا خیلی باحال هستیم و نفهمیدیم نماز نور چشم پیامبر است
✅نزد او رفتم تا از افکار خود عذر خواهی کنم، چون نمازش پایان یافت و قبل از آن که من حرفی بزنم، این آیه شریفه قرآن را تلاوت نمود:و انی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحاً ثم اهتدی.
یعنی: همانا من آمرزنده ام آن کسانی را که واقعاً پشیمان شده و توبه کرده باشند و کردار ناپسندشان را با اعمال نیک جبران نمایند.
بعد از آن، حضرت برخاست و به راه خود ادامه داد و رفت، تا آن که بار دیگر در محلی به نام زماله، او را کنار چاهی دیدم که می خواست با طناب و دلو آب بکشد؛ ولی دلو داخل چاه افتاد.
پس دست دعا به سوی آسمان بلند نمود، ناگاه دیدم آب چاه بالا آمد تا جائی که با دست آب برداشت و وضوء گرفت و چهار رکعت نماز به جای آورد؛ و سپس مشتی از ریگهای کنار چاه را برداشت و درون چاه ریخت و قدری از آن آب آشامید.
جلو رفتم و گفتم: قدری از آنچه خداوند به شما روزی داده است به من هم عنایت فرما؟
اظهار داشت: ای شقیق! نعمتهای خداوند متعال در تمام حالات در اختیار ما بوده و خواهد بود، سعی کن همیشه نسبت به پروردگارت خوش بین و با معرفت باشی. شقیق بلخی افزود: بعد از آن، مقداری از آنها را به من عطا نمود؛ و چون تناول کردم همچون آرد و شکر بسیار لذیذ و گوارا بود که تاکنون به آن گوارائی و خوشبوئی ندیده بودم و تا مدتی احساس گرسنگی و تشنگی نکردم. بعد از آن، دیگر آن شخصیت عظیم القدر را ندیدم تا به مکه مکرمه رسیدم و او را در جمع عده ای از دوستان و اصحابش مشاهده کردم، پس نزد بعضی از اشخاص که احتمالاً از دوستان او بود، رفتم و پرسیدم که این جوان کیست؟ پاسخ داد: ابوابراهیم، عالم آل محمد صلوات الله علیهم است. گفتم: ابوابراهیم چه کسی است؟ جواب داد: او حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) می باشد.
?دانشنامه امام کاظم علیه السلام
نوروز روز ظهور منجی بشریت
✅نوروز روز ظهور منجی بشریت
⬅️از معلی بن خنیس روایت است که در روز *نوروز* به محضر امام صادق علیه السلام وارد شدم که ایشان فرمود:
می دانی امروز چه روزی است ؟ گفتم : فدایتان شوم ، این روز روزی است که عجم(ایرانی ها) آن را بزرگ می دارند و در آن هدیه می دهند
پس حضرت فرمود :
ای معلی ! روز نوروز روزی است که:
1⃣الله از بندگان پیمان گرفت که او را عبادت کنند و بر او شریکی قرار ندهند.
2⃣. به رسولان و حجج او ایمان آورند و به ائمه علیهم السلام ایمان آورند.
3⃣. اولین روزی است که خورشید در آن طلوع کرده و بادها در آن وزیدن گرفته اند و زینت زمین در این روز آفریده شده.
4⃣. روزی است که کشتی نوح بر کوه جودی استقرار یافت.
5⃣. روزی است که در آن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم امیرالمؤمنین را بر شانه هایش گذاشت تا بتهای قریش را از بالای بیت الحرام سنگ زند و بشکند و همینطور است درباره ابراهیم علیه السلام.
6⃣. روزی است که نبی صلی الله علیه و آله و سلم به اصحابش امر کرد که با علی علیه السلام به اسم امیرالمؤمنین بیعت کنند و در آن روز بیعت دوم واقع شد.
7⃣. آن روزی بود که علی علیه السلام به اهل نهروان ظفر یافت و ذوثدیه را کشت.
8⃣.روزی است که قائم ما و صاحبان امر ظهور می کنند و آن روزی است که قائم ما علیه السلام بر دجال ظفر می یابد
◀️نوروزی نیست مگر اینکه ما در انتظار فرج هستیم. برای اینکه آنروز، از ایام ما و ایام شیعه ی ماست که عجم(ایرانی ها) آن را حفظ کرده در حالی که شما آن را ضایع کردید
?مستدرک الوسائل ج۶ ص ۳۵۳
#سلام_امام_زمانم
✨﷽✨ #سلام_امام_زمانم تویى بهارِ دلم با تو احْسَنُ الحالَم بيا بهار شود چهارفصلِ امسالم بـيـا، مُقَلّبِ قلبم دليل نـوروزم بـيـا کناره بگیرد بـدي از اقبالم #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
عیدتون مبارک
آرزومندم پررنگترین لبخندها بر لبانتان
و پرمهرترین نگاه بدرقه راهتان
و پربرکت ترین روز ها
سهمتون باشـه ?
? عیدتون مبارک ??
#حدیث_نور
╭━═━⊰???⊱━═━╮
#حدیث_نور
✨ امام صادق (ع) فرمودند:
هیچ نوروزی نیست مگر آنکه ما در آن روز منتظر فرج {قائم آل محمد ص} هستیم؛ چرا که نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.✨