نوشته ای از شهید #حمید_باکری
زمانی فرا می رسد که #جنگ تمام می شود و رزمندگان امروز به سه دسته تقسیم می شوند:
1⃣ دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند و از گذشته خود #پشیمان می شوند
2⃣ دسته ای راه بی تفاوت می گزینند و در #زندگی_مادی خود غرق می شوند و همه چیز را فراموش? می کنند.
3⃣ دسته سوم به گذشته خود #وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها، دق خواهند کرد ?
?پس از خدا بخواهید که با وصال #شهادت از عواقب زندگی بعد از #جنگ در امان بمانید
? نوشته ای از شهید #حمید_باکری
#شهید_حمید_باکری
#سالروز_شهادت
?تاریخ تولد: ۱۳۳۴/۹/۱
?تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۶
?محل شهادت : جزیره مجنون عراق
?محل دفن: مفقود الاثر .. #شهید_گمنام?
#دستی_بر_آر
#دستی_بر_آر
ای شهید?
ای آنکه بر کرانهٔ ازلی و ابدی وجود برنشستهای، #دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف? را از این #منجلاب بیرونکش.
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
#شهید_قاسم_سلیمانی
#فتح_خون
#دلنـــوشتـــــه
#دلنـــوشتـــــه ?
? دیشب حال خوشی نداشتم?
گذرم افتاد به #خیابان_شهدا
♦️از خیابان شهدا؛ آرام آرام در حال گذر بودم. خیابان هر قدمش کوچه ایی داشت
? اولین کوچه، به نام #شهید_همت
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین، نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام اخلاص بود!
چه کردی⁉️⁉️
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم?
? دومین کوچه شهید #عبدالحسین_برونسی
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار مادر همین جا بود…
عبدالحسین آمد?
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت حدود خدا…
چه کردی⁉️
جوابی نداشتم و از شرم از کوچه گذشتم?
? به سومین کوچه رسیدم!
شهید #محمدحسین_علم_الهدی
به صدایی ملایم اما محکم مرا خواند!
گفت: قرآن و نهج البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد⁉️
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد
سر به گریبان؛ گذشتم.
? چهارمین کوچه!
شهید #عبدالحمید_دیالمه
آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها ! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم مطالعه کردی⁉️
برای بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت⁉️
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم? و حرفی برای گفتن نداشتم.
? پنجمین کوچه
و شهید #مصطفی_چمران
صدای نجوا و مناجات شهید می آمد!
صدای اشک و ناله? در درگاه پروردگار
حضورم را متوجه اش نکردم?
شرمنده شدم، از رابطه ام با پروردگار…
از حال معنوی ام…
گذشتم?
? ششمین کوچه و
شهید #عباس_بابایی
هیبت خاصی داشت. مشغول تدریس بود!
مبارزه با هوای نفس، نگهبانی دل?
کم آوردم…گذشتم…
? هفتمین کوچه
انگار کانال بود! بله
شهید #ابراهیم_هادی
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در دنیا خطر لغزش و غفلت تهدیدشان میکرد!
ایثارش را دیدم…
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم?
? هشتمین کوچه؛
رسیدم به #شهید_محمودوند
انگار شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوستداران شهدا را تفحص میکردند!
آنها که اهل عمل به وصیت شهدا? بودند
شهید محمودوند پرونده شان را به #شهید_پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد ارباب
? پرونده های باقیمانده روی زمین?
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند، برایشان
اسم من هم بود!?
وساطت فایده نداشت❌
⇜از حرف ⇜تا عمل! فاصله زیاد بود.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم…خودم دیدم که با حالم چه کردم!??
تمام شد…تمام⛔️
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدانمی توان گذشت❌
#دلنـــوشتـــــه ?
? دیشب حال خوشی نداشتم?
گذرم افتاد به #خیابان_شهدا
♦️از خیابان شهدا؛ آرام آرام در حال گذر بودم. خیابان هر قدمش کوچه ایی داشت
? اولین کوچه، به نام #شهید_همت
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین، نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام اخلاص بود!
چه کردی⁉️⁉️
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم?
? دومین کوچه شهید #عبدالحسین_برونسی
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار مادر همین جا بود…
عبدالحسین آمد?
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت حدود خدا…
چه کردی⁉️
جوابی نداشتم و از شرم از کوچه گذشتم?
? به سومین کوچه رسیدم!
شهید #محمدحسین_علم_الهدی
به صدایی ملایم اما محکم مرا خواند!
گفت: قرآن و نهج البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد⁉️
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد
سر به گریبان؛ گذشتم.
? چهارمین کوچه!
شهید #عبدالحمید_دیالمه
آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها ! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم مطالعه کردی⁉️
برای بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت⁉️
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم? و حرفی برای گفتن نداشتم.
? پنجمین کوچه
و شهید #مصطفی_چمران
صدای نجوا و مناجات شهید می آمد!
صدای اشک و ناله? در درگاه پروردگار
حضورم را متوجه اش نکردم?
شرمنده شدم، از رابطه ام با پروردگار…
از حال معنوی ام…
گذشتم?
? ششمین کوچه و
شهید #عباس_بابایی
هیبت خاصی داشت. مشغول تدریس بود!
مبارزه با هوای نفس، نگهبانی دل?
کم آوردم…گذشتم…
? هفتمین کوچه
انگار کانال بود! بله
شهید #ابراهیم_هادی
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در دنیا خطر لغزش و غفلت تهدیدشان میکرد!
ایثارش را دیدم…
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم?
? هشتمین کوچه؛
رسیدم به #شهید_محمودوند
انگار شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوستداران شهدا را تفحص میکردند!
آنها که اهل عمل به وصیت شهدا? بودند
شهید محمودوند پرونده شان را به #شهید_پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد ارباب
? پرونده های باقیمانده روی زمین?
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند، برایشان
اسم من هم بود!?
وساطت فایده نداشت❌
⇜از حرف ⇜تا عمل! فاصله زیاد بود.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم…خودم دیدم که با حالم چه کردم!??
تمام شد…تمام⛔️
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدانمی توان گذشت❌
#سالگرد_شهادت
نَفْسِتْ دَرْ اِخْتیٖارِ تو بٰاشِہ
نَہ تو دَرْ اِخْتیٖارِ نَفْسِتْ
#سالگرد_شهادت
•#رجب
•°•°•°•°•#رجب•°•°•°•°•°?•°•°•°•°•
شب ، دروازههای آسمان باز بود و به نامت #أین_الرجبیون را میخواندند✨
مولاجان ماه رجب ماه شروع عاشقانہ ھاے من است برای تو..
که براے رسیدن به خدا♡ در ماه خدا باید از تو شروع کنم و به #خدا برسم …
عجب ماهِ دلربایے است.ماهِ خداست ماهِ معبود یگانهی مولای من ۔?۔
دلم میخواهد شبهای این ماه را به یادت بیدار بمانم و عشق بازیهای عارفانہی تو را با معشوقت ببینم …
اما من کجا و نگاه بر عاشقانههای تو …
دلم هوایت را کردھ، راستی مولاجان در قنوت نمازهای عارفانہات در شبهای #رجبیه مرا هم میهمان کن #محتاجم??
محتاج دعایی??خالصانه✨ از جانب کسی که مرا خالصانه دوست بدارد? …
دلم برای اجابتِ دعایی به نام تو دلتنگی میکند …?
دلم برای کمی با خدا بودن در ماهِ خدا بیتابی میکند …?
درهای آسمان از امشب باز مےشود بہ روی اهل زمین خواستی بیا و مرا هم با خودت ببر دلم بهانه گیر شده، دنیا برایش تنگ شدہ?✋?
بیا مرا با خودت به شبهای دلدادگیات ببر?، میخواهم معشوقِ یگانهام را ببینم که معشوقِ یگانهی خود را عاشقانه میخواند …?✨
کاش میتوانستم صدایِ مناجاتِ نیمه شبهای رجبت را به گوشِ اهل زمین برسانم تا مدهوش جملهای عاشقانهات شوند در این زمانه اما …??
کاش میتوانستم تو را در حالِ راز و نیاز آسمانیات به اهل زمین نشان بدهم تا کمی عشقبازی بیاموزند اما …??
امان از این زمانہ و دلرباییهای تو..
مولای مهربان من آمدن ماه خدا بر محضر مبارکت در هستی #مبارک
ذكری كه توفيقات سلب شده را باز می گرداند
?ذكری كه توفيقات سلب شده را باز می گرداند?
?استاد آیت اللّٰه حاج سیِّد عبداللّٰه فاطمی نیا ( زیّدتوفیقاتة ) می فرمودند :
ماه رجب ، ماه توبه است.
يكى از اذكاری كه اگر به معنای آن توجّه كنيم بسيار مؤثّر است ، ذكر ” يا مُقيل العَثَرات” است.
(ای خدايی كه لغزش ها را اقاله می كند و ناديده می گيرد )
ما خدايی داريم كه بسيار مهربان است و گناهان ما را اقاله می كند ، اقاله ی لغزش ها به اين معناست كه اگر پشيمان شويم و توبه كنيم ، خداوند رحمن با ما طوری معامله می كند مثل اين كه گناهی مرتكب نشده ايم !
گاهی مواقع دراثر گناه ، بعضی توفيقات از انسان سلب می شود ؛ اگر اين ذكر را با توجّه و حضور قلب در قنوت يا سجده خود بگوييد ، توفيقات بازمی گردد.