#منجی_موعود
#منجی_موعود
#تلنگر_شهدایی
#تلنگر_شهدایی
نوشته ی#شهید_حجت_اللّه_رحیمی🌷 درباره #امام_زمان ارواحنا فداه💓
🍃نیازی نیست، بری جمکران، آقا رو ببینی، آقا می آد پیشت. اگر نمیتونیم این طوری باشیم، حداقل بیایم سفیرهای خوبی برای امام زمان (عج اللّه تعالی فرجه الشریف) باشیم. ماها امام زمانمون رو قدّ رفیقمونم دوست نداریم، خیلی بدیم!
🍃 اگر دوستت بهت بگه به خاطر من فلان کار و نکن، یا نزدیک ترین کست بگه مثلا زنت، زودی می خوایم خودمون رو تو دلش جا کنیم، می خوایم شیرین کنیم، جلوه کنیم، زودی می گم به خاطر تو این کار رو نمی کنم!
🍃 بیاید جان ابالفضل علیه السّلام، سفیرهای خوب و با وفایی برای امام زمانمون که تولّدش نزدیکه باشد. به خودش قسم آقا کشته، مردهای این چراغونیهای توی خیابون ما نیست. هر چند کار پسندیده ای است از جانب ما، امّا آقا بیشتر با این کارهامون دلش میسوزه و میگیره. شاید بگه آخه تو که آن قدر ما رو دوست داری حیف نیست.
خلاصه ای از زندگی نامه شهید ابراهیم هادی:
خلاصه ای از زندگی نامه شهید ابراهیم هادی:
🌷ابراهیم دراول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان دیده به هستی گشود. او چهارمین فرزند خانواده بشمار می رفت. با این حال پدرش مشهدی محمد حسین به او علاقه خاصی داشت🌷
🌷ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخ یتیمی را چشید. از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.🌷
🌷دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان وکریم خان.🌷
🌷 از همان سال های پایانی دبیرستان مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد.🌷
🌷او همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود. پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد. ابراهیم همچون معلمی فداکار به تربیت فرزندان این مرز وبوم مشغول شد🌷
🌷اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانی یعنی ورزش باستانی شروع کرد. در والیبال وکشتی بی نظیر بود. هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید ومردانه می ایستاد🌷
🌷 مردانگی اورا می توان در ارتفاعات سر به فلک کشیده بازی دراز و گیلان غرب تا دشت های سوزان جنوب مشاهده کرد. حماسه های او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمی جنگ تداعی می کند🌷
🌷در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه های گردان کمیل و حنظله در کانالهای فکه مقاومت کردند اما تسلیم نشدند.🌷
🌷سرانجام در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچه های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او راندید🌷
🌷او همیشه از خدا می خواست گمنام بماند. چرا که گمنامی صفت یاران خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سالهاست که گمنام وغریب در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور.🌷
#ابراهیم یعنی ...
#ابراهیم یعنی فکه، یعنی کانال، یعنی کمیل، یعنی رمل🕊️
رمل یعنی یک قدم جلو، سه قدم عقب🕊️
یعنی #غربت یعنی #کربلا 😔
#ابراهیم یعنی …
متحیرم چه نامم تو را…..🌸
خداحافظ دنیا
از دل خاک فکه شهيدی يافتند که
در جيب لباسش برگه ای بود:
بسمه تعالی
جنگ بالاگرفته است، مجالی برای هيچ وصيتی نيست، تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حديثی از امام پنجم مینويسم:
به تو خيانت میکنند، تو مکن.
تو را تکذيب میکنند، آرام باش.
تو را میستايند، فريب مخور.
تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن.
مردم شهر از تو بد میگويند، اندوهگين مشو.
همه مردم تو را نيک میخوانند، مسرور مباش، آنگاه از ما خواهی بود »…
ديگر نايی در بدن ندارم
خداحافظ دنیا
یازهرا…
#خاطره_ای_تلخ_از_یکی_از_اتفاقات_کانال_کمیل :
✍️ #خاطره_ای_تلخ_از_یکی_از_اتفاقات_کانال_کمیل :
🍃| عصر بود که صداهای عجیبی ازبیرون کانال شنیدیم🤔
بچه ها از بیرون کانال خبر نداشتند❌
تنها با فاصله های کم، صدای یازهرا (سلام الله) و یا حسین (علیه السلام) و یا مهدی (عج)’به گوش می رسید!😳
چند نفر تونستند از لبه ی بالای کانال خبر بیارند.قضیه همون بود که فکر می کردیم😥
این صدا از از مجروحانی که در میدان مین جا مونده بودند شنیده می شد
از درد ناله می کردند و چند لحظه بعد …. صدای یک گلوله!🔥
تک تیر اندازهای دشمن از روی خاکریزها جلو اومده بودند و مشغول شکار بودند🏹
معرکه ی عجیبی بر پا بود
زدن مجروحان نیمه جون افتاده در میدان، تفریح تک تیراندارهای بعثی ها شده بود😞😨
ابتدا یک ناله ی بی رمق یا زهرا (سلام الله) ، بعد صدای تیر و پس از اون خنده مستانه ی بعثی ها😤
نیروهای محاصره شده در کانال، با شنیدن هر صدای تیر، انگار قلبشون از جا کنده می شد
اونها در نهایت خشم و حسرت، تنها مشت بر دیوار کانال می کوفتند😖😞
خاموش شدن ناله ی مجروحان رو می شنیدند، اما کاری از دستشون بر نمی اومد
این سخت ترین لحظلات برای بچه های کمیل بود 😭 |🍃
📚 برگرفته از کتاب : راز کانال کمیل