شهادت هنر مردان خداست
?شهادت هنر مردان خداست
❤️امام علی (علیهالسلام):
✔️ از مرگ راه فرار و گریزی نیست، کسی که کشته نشود (بالاخره) خواهد مُرد، (آری) بهترین مرگ و میرها کشته شدن
در راه خداست.
?سفینه،ج ٢، ص ٥٥٣
#سردار_دلها
#حدیث_نفس ❄️
دراین سه شنبه زیبا زندگیتون را بیمه کنید
??دراین سه شنبه زیبا
زندگیتون را بیمه کنید
??با ذکر پر برکت صلوات
بر حضرت محمد(ص) و
?? خاندان مطهرش
??الّلهُم صَلِّ علی محمَّدوَآلِ محمَّد
وعجِّل فرجهُم
باتوجه به بارندگیهای شدید در استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان
? باتوجه به بارندگیهای شدید در استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان و جاری شدن سیل در برخی از مناطق این دو استان، قرارگاه جهادی دانشگاه امام صادق علیهالسلام اقدام به جمع آوری کمکهای نقدی و غیرنقدی شما عزیزان مینماید.
نیازمندی های ضروری غیرنقدی موارد زیر می باشد:
▫️پتو
▫️شیرخشک
▫️آب معدنی
▫️ست بهداشتی
▫️پلاستیک رولی
▫️کنسروجات
#بی_نماز_اول_وقت_توفیق_نخواه
#بی_نماز_اول_وقت_توفیق_نخواه
آیت الله بهجت(رض):
اگر اهل #نماز اول وقت نیستی ، پس چگونه از خداوند طلب توفیق داری ، در حالی که حق او را به درستی ادا نمی کنی؟
#درس_اخلاق
بُشار مكارى مى گويد:
بُشار مكارى مى گويد:
در كوفه خدمت امام صادق عليه السلام مشرف شدم . حضرت مشغول خوردن خرما بودند. فرمود:
بشار! بنشين با ما خرما بخور!
عرض كردم !
فدايت شوم ! در راه كه مى آمدم منظره اى ديدم كه سخت دلم را به درد آورد و نمى توانم از ناراحتى چيزى بخورم !
فرمود:
در راه چه مشاهده كردى ؟
من از راه مى آمدم كه ديدم كه يكى از ماءمورين ، زنى را مى زند و او را به سوى زندان مى برد. هر قدر استغاثه نمود، كسى به فريادش نرسيد!
مگر آن زن چه كرده بود؟
مردم مى گفتند: وقتى آن زن پايش لغزيد و به زمين خورد، در آن حال ، گفت : لعن الله ظالميك يا فاطمة.
امام عليه السلام به محض شنيدن اين قضيه شروع به گريه كرد، طورى كه دستمال و محاسن مبارك و سينه شريفش تر شد.
فرمود:
بشار! برخيز برويم مسجد سهله براى نجات آن زن دعا كنيم . كسى را نيز فرستاد، تا از دربار سلطان خبرى از آن زن بياورد. بشار گويد:
وارد مسجد سهله شديم و دو ركعت نماز خوانديم . حضرت براى نجات آن زن دعا كرد و به سجده رفت ، سر از سجده برداشت ، فرمود:
حركت كن برويم ! او را آزاد كردند!
از مسجد خارج شديم ، مرد فرستاده شد، از دربار سلطان برگشت و در بين راه به حضرت عرض كرد:
او را آزاد كردند. امام پرسيد:
چگونه آزاد شد؟
مرد: نمى دانم ولى هنگامى كه رفتم به دربار، ديدم زن را از حبس خارج نموده ، پيش سلطان آوردند. وى از زن پرسيد:
چه كردى كه تو را ماءمور دستگير كرد؟ زن ماجرا را تعريف كرد.
حاكم دويست درهم به آن زن داد، ولى او قبول نكرد، حاكم گفت :
ما را حلال كن ، اين دراهم را بردار! آن زن دراهم را برنداشت ، ولى آزاد شد.
حضرت فرمود:
آن دويست درهم را نگرفت ؟
عرض كردم :
نه ، به خدا قسم ! امام صادق عليه السلام فرمود:
بشار! اين هفت دينار را به او بدهيد زيرا سخت به اين پول نيازمند است . سلام مرا نيز به وى برسانيد.
وقتى كه هفت دينار را به زن دادم و سلام امام عليه السلام را به او رساندم ، با خوشحالى پرسيد:
امام به من سلام رساند؟ گفتم :
بلى !
زن از شادى افتاد و غش كرد. به هوش آمد دوباره گفت :
آيا امام به من سلام رساند؟
بلى !
و سه مرتبه اين سؤ ال و جواب تكرار شد. آن گاه زن درخواست نمود سلامش را به امام صادق عليه السلام برسانم و بگويم كه او كنيز ايشان است و محتاج دعاى حضرت.
پس از برگشت ، ماجرا را به عرض امام صادق عليه السلام رساندم ، آن حضرت به سخنان ما گوش داده و در حالى كه مى گريستند برايش دعا كردند.
?داستانهای بحارالانوار ج ۱
شعری که حضرت زهرا -علیها السلام- برای امام زمان -عجل الله فرجه- سُرودند:
?شعری که حضرت زهرا -علیها السلام- برای امام زمان -عجل الله فرجه- سُرودند:
《مرحوم علامه میرجهانی تعریف کردند:
⬅️در عالم رؤیا حضرت فاطمه -علیها السلام- را دیدم؛ سه بیت شعر فارسی خواندند؛ وقتی بیدار شدم فقط یک بیت را به یاد داشتم:
《دلی شکسته تر از من در آن زمانه نبود
در این زمان دل فرزند من شکسته تر است》
? عنایات حضرت مهدی -علیه السلام- به علماء و طلاب، صفحه۱۷۶
《اللهمَّ عجّل لولیّک الفرج》