دانش آموز امتحان جغرافی داشت.
دانش آموز امتحان جغرافی داشت.
سوال این بود:
تنها قمرکره زمین چه نام دارد؟
میدونست “ماه” هست ولی با عشق نوشت:
“قمر بنی هاشم(ع)”
معلمش بامعرفت، نمره شو داد و کنارش نوشت:
ناز این دلبر خوش چهره کشیدن دارد،
نمک عشق ابالفضل چشیدن دارد!
لبيك يا ابا لفضل
#شهید_وحید_زمانیان
.
فطرت انسان عاشق کمال مطلق است و آدمی برای بی نهایت وسعت یافتن، آفریده شده است بنابراین از محدودیت ها و تنگی شخصیت متنفر است.
و مبارزه یعنی عبور از محدودیت ها به سوی بی نهایت اقتدار، بی نهایت مهربانی، بی نهایت زیبایی و بی نهایت جلال و جمال.
مبارزه یعنی زندگی توحیدی عاقلانه داشتن و حال آنکه « تعقل با تعلق » نمی سازد.
شهید وحید زمانیان که در همراهی شهید حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید متولد ۱۳۷۱ و اهل شهرری است. کسی که دو شب قبل از شهادتش ( یعنی ۱۰ دی ۹۸ یعنی شب میلاد حضرت زینب سلام الله علیها ) به تازگی داماد شده بود.
.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.
.
#دهه_هفتادی
#شهید_تازه_داماد
#شهید_وحید_زمانیان
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
#سپاه_حضرت_کوثر
#شهید_تازه_داماد
.
فطرت انسان عاشق کمال مطلق است و آدمی برای بی نهایت وسعت یافتن، آفریده شده است بنابراین از محدودیت ها و تنگی شخصیت متنفر است.
و مبارزه یعنی عبور از محدودیت ها به سوی بی نهایت اقتدار، بی نهایت مهربانی، بی نهایت زیبایی و بی نهایت جلال و جمال.
مبارزه یعنی زندگی توحیدی عاقلانه داشتن و حال آنکه « تعقل با تعلق » نمی سازد.
شهید وحید زمانیان که در همراهی شهید حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید متولد ۱۳۷۱ و اهل شهرری است. کسی که دو شب قبل از شهادتش ( یعنی ۱۰ دی ۹۸ یعنی شب میلاد حضرت زینب سلام الله علیها ) به تازگی داماد شده بود.
.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.
.
#دهه_هفتادی
#شهید_تازه_داماد
#شهید_وحید_زمانیان
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
#انتقام_سخت
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین
فرمانده عشاق ، دل آگاه حسین است
بیراهه مرو ، سادهترین راه حسین است
از مردم گمراه جهان راه مجویید
نزدیکترین راه به الله حسین است
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#انتقام_سخت
خاطرات سردار #سلیمانی از دوست شهیدش محمدحسین #یوسف_الهی
?خاطرات سردار #سلیمانی از دوست شهیدش محمدحسین #یوسف_الهی
سردار شهید سپهبد سلیمانی در خاطراتش با این شهید بزرگوار میگوید: یک روز با حسین به سمت آبادان میرفتیم. عملیات بزرگی درپیش داشتیم. چندتا از کارهای قبلی با موفقیت لازم انجام نشده بود واز طرفی آخرین عملیاتمان هم لغو شده بود.
من خیلی ناراحت بودم. به حسین گفتم: چندتا عملیات انجام دادیم اما هیچ کدام آنطور که باید موفقیتآمیز نبود. این یکی هم مثل بقیه نتیجه نمیدهد. گفت: برای چی؟ گفتم: چون این عملیات خیلی سخته و بعید میدانم موفق بشویم. گفت: اتفاقا ما در این کار موفق و پیروز هستیم. گفتم: حسین دیوانه شدهای. در عملیاتهایی که به آن آسانی بود و هیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم آنوقت در این یکی که کلا وضع فرق میکنه واز همه سختتر است. موفق میشویم!
حسین خندهای کرد و با همان تکهکلام همیشگیاش گفت: حسین پسر غلامحسین به تو میگویم که ما در این عملیات پیروزیم.
میدانستم که او بیحساب حرفی را نمیزند. حتما از طریقی چیزی که میگوید ایمان و اطمینان دارد.
گفتم: یعنی چه از کجا میگویی؟ گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم: خب از کجا خبر داری؟ گفت: به ما گفتند که ما پیروزیم. پرسیدم: کی به تو گفت؟ جواب داد: حضرت زینب(س). دوباره سوال کردم در خواب گفت یا در بیداری؟ با خنده جواب داد: تو چهکار داری. فقط بدان بی بی به من گفت که شما دراین عملیات پیروزخواهید شد و من به همین دلیل میگویم که قطعا موفق میشویم.
هر چه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد. چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد. نیاز هم نبود توضیح بیشتری بدهد. اطمینان او برایم کافی بود.
همان طور که گفتم همیشه به حرفی که میزد. ایمان داشتم. وقتی که عملیات با موفقیت تمام به انجام رسید. یاد حرف آن روز حسین افتادم و به ایمان و قاطعیتی که در کلامش بود. و هرگز از این اطمینان به او پشیمان نشدم.
ای عراق! از تو سخت دلگیرم...
به گزارش تابناک به نقل از فارس، سیدوحید حقانیان در ماتم شهادت رفیق عزیزش، سردار دلها، شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی شعری سروده است که در ادامه میخوانید.ای عراق! از تو سخت دلگیرم
کرده داغ دلاوران، پیرم
دم به دم میکنی سیه پوشم
با خبرها که از تو میگیرم
هر طرفای عراق! با داغی
میزنی هر نفس به شمشیرم
هر طرف پاره تن زهراست
خسته از این غم نفس گیرم
باز هم اتفاقی افتاده؟
که بدین حد ز. جان خود سیرم؟
حالم این روزها دوباره بد است
مثل شیری اسیر زنجیرم
گله، بسیار دارم از تو، ولی نیست دیگر توان تقریرم
چیزی از درد خود نمیگویم
هست شاید سکوت، تقدیرم
گلهها را گذاشتم تا بعد
گرچه هر لحظه میزنی تیرم
با غم و گریهها رهایم کن
ای عراق! از تو سخت دلگیرم…