بقول #حاج_همت
بقول #حاج_همت?:
هروقت امتداد نگاهت به حرام نرسید
•/شهیدی/•.
و شما در این آشفته بازار…
چه قشنگ نگاهت را روی کفش هایت
ثابت کردی…
پینوشت:
در کوینیکنامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#شهید_مدافع_حرم
#وصیت_شهید_به_دخترش
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#مدافع_حرم
#ولادت : ۱۳۶۵/۱۰/۱
#محل_تولد : نکا - مازندران
#شهادت : ۱۳۹۵/۱/۲۱
#محل_شهادت : خانطومان - سوریه
?????
? #وصیت_شهید_به_دخترش
? زینب جان؛ امیدوارم در زندگیت به فکر آخرت هم باشی، یعنی هم زندگی کنی برای این دنیا و هم زندگی کنی برای آخرت..
? اطرافیان (دوستان،جامعه و…) تأثیر زیادی بر روش زندگی و حالات اخلاق و رفتار آدم میگذارند سعی کن تأثیر منفی نگیری، سعی کن آدم خوبی باشی و تأثیر مثبت بر دیگران بگذاری، نگو چون فلانی دارد این جوری رفتار میکند یا این جوری لباس میپوشد من هم بپوشم و ..
? تو خوب باش تو حجاب داشته باش بگذار دیگران از تو تأثیر بگیرند.. بگذار دیگران مثل تو باشند.
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#ڪــلـام_شهــیـڋ
#ڪــلـام_شهــیـڋ ?
شهـیـڋ حســین خــرازے:
من اهمیتی نمیدهــم دربارهے ما
چہ میگـویند من میخواهـــم دل
ولایـــٺ را راضی ڪنم.
#یاڋ_شهڋا_ڪمتر_از_شهاڋت_نیست
#شهادتت_مبارک
❣️محمدجعفر حسینی» با نام جهادی «ابوزینب»، از فرماندهان لشکر فاطمیون صبح امروز (شنبه) به همرزمان شهیدش پیوست.
❣️وی متولد سال 1363 از نیروهای قدیمی #فاطمیون بود که اولین بار پیش از تشکیل لشکر فاطمیون برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به همراه نیروهای ایرانی به سوریه رفت، بعد از تشکیل لشکر فاطمیون به همت ابوحامد عضو این لشکر شد و از همرزمان شهید مصطفی صدرزاده، ابوحامد، حجت و دیگر فرماندهان شهید این لشکر بود.
❣️او از فعالین عرصه جهادی و فرهنگی در حوزه مهاجرین بود که با تشکیل ستاد ویژه #خادمین در حماسه #اربعین حسینی خدمت میکرد و با تشکیل هیأت شهدای گمنام افغانستانی و دورههای آموزشی ویژه مهاجرین قدمهای اثرگذاری را در جهت توانمندسازی دانشجویان و جوانان افغانستانی در ایران برداشت.
❣️وی در سال 96 در اثر اصابت موشک به شدت مجروح شد که این سالها را با درد و رنج ناشی از مجروحیت سپری کرد تا سرانجام در سن 35 سالگی به شهادت رسید. از وی دو فرزند به یادگار مانده است.
#شهید_محمدجعفر_حسینی?
#شهادتت_مبارک
#خاطرات_شهدا
#خاطرات_شهدا?
✍️به روایتی از خواهر شهید:
☘️ آخرین باری که می خواست به سوریه برود خیلی مهربان شده بود?
با مادرم که خداحافظی می کرد یکی از همسایه ها دیده بود که چندباری برگشت و مادر را نگاه کرده بود ?
☘️تا مدت ها شهادت برادرم را باور نمی کردم ? وقتی به ماموریت می رفت، می گفت، برمی گردم، چون می دانست من خیلی حساس هستم حرفی نمی زد که ناراحت شوم.?
☘️روزی که شهید شد? من خبر نداشتم، کسی هم جرات نداشت به مادرم حرفی بزند.
بستگان پیراهن سیاه می پوشیدند اما اصلا متوجه نبودم
به ما گفتند پاهایش قطع شده، باز خیلی ناراحت نبودیم می گفتیم پای مصنوعی می گذارد خدا را شکر که زنده است.✋
?شب که دیدیم جلوی خانه بنر می زنند مادرم غش کرد، برادرم که ناراحتی قلبی داشت زیر سرم رفته بود،? من اصلا باور نمی کردم?
?فردا که حتی پیکرش را آوردند باز هم باورم نمی شد، حس می کردم خواب هستم.
می خواستم صورتش را ببینم تا باور کنم. وقتی پیکر را آوردند خیلی اصرار کردم که حداقل صورتش را ببینم. صورتش را که دیدم انگار داشت لبخند می زد
☘️همیشه عذاب وجدان داشتم که او را اذیت کردم. با این همه سجاد همیشه هوای من را داشت، همیشه دعا می کنم که من را ببخشد.
☘️تا اینکه یک شب خوابش را دیدم و پرسیدم سجاد تو از من راضی هستی؟ او هم فقط لبخند زد.?✌️
#شهید_سجاد_زبرجدی?
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_مدافع_حرم
???
✨دستم نمیرسد
به بلندای✨
✨آسمان شهادت…
✨اما دست به دامان تو میشم
ای شهید✨
✨تا شاید مرا ضمانت کنی….
#شهید_سجاد_زبرجدی?
#شهید_مدافع_حرم