#التماس_دعا_برای_ظهور
هیچگاه دلت را به روزگار مسپار
که دریایی از ناامیدی هست
دلت را به #خدا بسپار
که دریایی از امید است …
#خدایا_دوستت_دارم
#التماس_دعا_برای_ظهور
#مهدے_جان
#مهدے_جان❤️
?اے ڪه درظلمٺ دنیاے دلم مهتابی
☘️تـــوتسلیِ دلِ غمـزده وبیتابی
?سالهافڪرمن اینسٺ وهمہ شب سخنم
☘️مهدے فاطمہ پس ڪی بہ جهان میتابی
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
جوابي که همه را حيرت زده کرد:
حتما بخون
????????
جوابي که همه را حيرت زده کرد:
پسر کوچکي بعد از بازگشت به نزد خانواده اش از آنها خواست که يک عالم دين براي او حاضرکنند تا به 3سوالي که داشت جواب بدهد.
بالاخره يک عالم دين(معلم) براي ايشان پيدا کردند و بين پسربچه و عالم صحبتهاي زير رد و بدل شد؛
پسربچه: شما کي هستي؟ و آيا مي تواني به سه سوال بنده پاسخ دهي؟
معلم: من عبدالله، بنده اي از بندگان خدا هستم و به سوالات شما جواب خواهم داد، به اميد خدا.
پسربچه: آيا شما مطمئني جواب خواهي داد؟ چون اکثر علما نتوانستند به سه سوال من پاسخ بدهند!
معلم: تمام تلاشم را ميکنم و با کمک خدا جواب ميدهم.
پسربچه: سه سوال دارم،
سؤال اول: آيا در حال حاضر خداوندي وجود دارد؟ اگر وجود دارد شکل و قيافه آن را به من نشان بده؟
سؤال دوم: قضا و قدر چيست؟
سؤال سوم: اگر شيطان از آتش خلقت شده است، پس براي چي او در آخرت در آتش انداخته خواهد شد؟ چون بر ايشان تأثيري نخواهد گذاشت!
معلم کشيده ي محکمي را به صورت پسربچه زد،
پسربچه گفت: براي چي به من زدي و چه چيزي باعث شد که از من ناراحت و عصباني شوي؟
معلم جواب داد: من از دست شما عصباني نشدم و اين ضربه اي که به شما زدم جواب هر سه سوال شماست.
پسربچه: ولي من هيچي را نفهميدم.
معلم: بعد از اينکه شما را زدم چه چيزي حس کردي؟
پسربچه: حس درد بر صورتم دارم.
معلم: پس آيا اعتقاد داري که درد موجود است؟
پسربچه: بله.
معلم: پس آن را به من نشان بده.
پسربچه: نميتوانم.
معلم: اين جواب اول من بود.همگي به وجود خداوند اعتقاد داريم ولي نميتوانيم او را ببينيم.
سپس اضافه کرد که آيا ديشب خواب ديدي که من تو را خواهم زد؟
پسربچه: نه.
معلم: آيا گاهي به ذهنت آمد که من تو را روزي خواهم زد؟
پسربچه: نه.
معلم: اين قضا و قدر بود.
سپس اضافه کرد: دستي که با آن تو را زدم از چه چيزي خلق شده است؟
پسربچه: از گل.
معلم: وصورت تو از چي؟
پسرپجه: باز از گل.
معلم: جه چيزي حس کردي بعد از اينکه بهت زدم؟
پسربچه: حس درد داشتم.
معلم: آفرين، پس ديدي چطور گل بر گل درد وارد ميکند، اين با اراده خدا انجام ميشود،
پس با اينکه شيطان از آتش خلق شده، اما اگر خدا خواست اين آتش مکان دردناکي براي شيطان خواهد بود.
ارزش خواندن و نشر را دارد… اين چنين معلمي ميتواند نسلها را تربيت کند.
مگر چگونه زندگی میکنیم که تا کسی میمیرد میگوییم راحت شد !!
⬅️مگر چگونه زندگی میکنیم که تا کسی میمیرد میگوییم راحت شد !!
?خانه های بزرگ اما خانواده های کوچک داریم ،
?مدرک تحصیلی بالا اما درک پایینی داریم
?بی هیچ ملاحظه ای ایام میگذرانیم اما دلمان عمر نوح میخواهد !!
?کم میخندیم و زود عصبانی میشویم
?کم مطالعه میکنیم اما همه چیز را میدانیم !
?زیاد دروغ میگوییم اما همه از دروغ متنفریم،
?زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما زندگی کردن را نه
?ساختمانهای بلند داریم اما طبعمان کوتاه است
?بیشتر خرج میکنیم اما کمتر داریم
?بیشتر میخریم اما کمتر لذت میبریم
?فضای بیرون را فتح کرده ایم اما فضای درون را نه
?بیشتر برنامه میریزیم اما کمتر عمل میکنیم
?عجله کردن را آموخته ایم ونه صبر کردن را…!
✅مگر بیشتر از یکبار فرصت زندگی کردن داریم…؟!
#سحرخیزی
علامه سیدمحندحسین حسینی طهرانی:
حضرت محمد (ص) تمام عبادت ها را در کوه حرا انجام داده ، در آن مکان های خلوت ، مدت چهل سال ، آن درجات و کمالات را طی کرده ، حالا که پبغمبر شده ، تازه خدا به او می گوید …
نصف شب را باید بیدار باشی ! یا مقداری کمتر یا مقداری زیاد تر
یا ایها المزمل ، قم الیل الا قلیلا
ایستادن در محراب عبادت و دعا و خواست و ذکر و توجه به پروردگار در شب خوب است ،
شب بگیر و روز مصرف کن
شب اگر بخوابی ، نمی توانی بگیری ، آن وقت روز چه مصرف میکنی ? صندوقچه خالیست
?آیین رستگاری ، علامه حسینی طهرانی
#سحرخیزی
گاهی تحمل همسر بداخلاق ، خودش نوعی سلوك است.
✅استاد فاطمی_نیا ؛
گاهی تحمل همسر بداخلاق ، خودش نوعی سلوك است.
يكي از اولياء خدا كه بسيار مرد بزرگي بود و گفته اند #امام_زمان (علیه السلام) در تشييع جنازه ي او حاضر بودند ، همسر بسيار بداخلاقی داشت كه سی و پنج سال او را شكنجه ميداد ولی او تحمل ميكرد
بله ، تحمل كنيد ، اصلا خيلی از اينها با تحمل و گذشت حل ميشود ، گاهي هم اگر تحمل شود ، مثل #نماز_شب ، براي انسان سلوك الی الله است.