#سیره_شهدا
﷽ا✨
😊 #سیره_شهدا 😊
🌟 من در تلفنم، نام همسرم را با عنوان “شهیــــد زنــــده” ذخیره کرده بودم؛ یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد!
به ایشان گفتم:
آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما میبینم و عشق شهادت داری که برای من شهید زندهای
🌟 قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد و گفت: شمارهاش را بگیرم وقتی این کار را کردم،دیدم شماره مرا با عنوان “شریک جهادم و مسافر بهشت” ذخیره کرده بود
گفت: از اول زندگی شریک هم بودهایم و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است اما من با ارزشترین داراییام را به خدا میسپارم و میروم.
🌟 آنقدر مرا با خانواده شهدا انس داده بود که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم. شام غریبان امام حسین علیهالسلام بود که در خیمه محلهمان شمع روشن کردیم، ایشان به من گفت دعا کنم تا بیبی زینب قبولش کند من هم وقتی شمع روشن میکردم، دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود، من نیز به شهدا خدمت کنم و منزلم را بیتالشهدا قرار دهم✨
راوے: همسر شهید جواد جهانی
#حرف_آخر
📹 #وصیت_نامه | #حرف_آخر
قسمت دوم
🌷شرم بر آستانت می سایم که من را در مسیر فاطمه اطهر و عطر اسلام قرار دادی🌷
🔸وصیتنامه ای به وسعت جهان اسلام
📜 بزرگ و کوچک با خوانش این کلمات خود را #قاسم_سلیمانی نامیدند.
چقدر زیباست روی تابلویی بنویسیم :
🌱بخش کوتاهی از مصاحبه با چند تن ازاعضای خانواده شهیدبزرگوارجوادعلی حسینی
(قسمت اول)👆
🍃♥️🍃
⚠️چقدر زیباست روی تابلویی بنویسیم :
❣️جاده لغزنده است..
دشمنان مشغول کارند..❗️
با احتیاط برانید….❗️
سبقت ممنوع…⛔️
دیر رسیدن به پست و مقام بهتر از هرگز نرسیدن به “#امام” است..
حداکثر سرعت بیشتر از سرعت “#ولی فقیه” نباشد❌
❣️اگر پشتیبان “#ولایت فقیه” نیستید لااقل کمربند “دشمن” را نبندید⛔️
دور زدن اسلام و اعتقادات ممنوع⛔️
با دنده لج حرکت نکنید و با وضو وارد شوید
این جاده مطهر به خون #شهداست….🌹
#تلنــگر
#لبیک_یا_خامنه_ای
#بیداࢪبشیم
#شهیدانهها
استاد دانشمند:
🔸استاد دانشمند:
بخدا شهدا زنده اند… 🎋
به امام حسین راست می گم…. 🎋
#شهید جواد علی حسینی
طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛
طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛
« نگہ داشتن یاد #شهدا ، کم تر از #شهادت نیست … »
عاشقانهاے زیبا با رنگ و بوے شهادتــــ
عاشقانهاے زیبا با رنگ و بوے شهادتـــــ🌙
شهید امین کریمی🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۶۵
تاریخ شهادت: ۳۰ / ۷ / ۱۳۹۴
محل تولد: مراغه/ساکن تهران
محل شهادت: سوریه
🌹همسرشهید← هر خواستگاری که میآمد به دلم نمینشست🥀تصمیم گرفتم چله زیارت عاشورا بردارم📿به نیت یک همسفر که ایمان و اعتقاداتش واقعی باشد نه در حرف و ظاهر🍁چله زیارت عاشورا که تمام شد چند روز بعد خواب دیدم، شهیدی بر روی سنگ مزار خود نشسته و لباس سبز پوشیده🍃یک تسبیح سبز به من داد و گفت: شما حاجت روا شدهاید📿من چهره شهید را ندیدم.🥀دقیقا یک هفته بعد از اتمام چله، مادر امین به خواستگاری من آمد💐 از خواستگاری تا جشن نامزدی من و امین فقط 14 روز طول کشید🎊 چون امین از همه نظر عالی بود و من هیچ مخالفتی نتوانستم بکنم🌙تاریخ عروسی و رفتن امین به سوریه یک روز شد🥀دلم راضی نبود🥀امین تمام زندگی ام بود💞 فقط به احترام امین که به عشقش برسد ساکت شدم🥀اما راضی نشدم که برود و خطری او را تهدید کند🥀یک شب خواب دیدم یک نفر نامهای برایم آورد📄که در آن نوشته بود: ✍🏻"جناب آقای امین کریمی فرزند الیاس کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب (س) منصوب شده است” 💛و پایین آن امضا شده بود💫اون شخص بهم گفت: این امضای خانم زینب سلام الله است.»🌙امین خیلی از شنیدن این خواب خوشحال شد🍃امینم به سوریه رفت و در نهایت در هجدهمین روز از دومین اعزامش🥀در شب تاسوعای حسینی🏴 به شهادت رسید🕊️🕋
شهید امین کریمی
شادی روحش صلوات
🌹🍃🌹🍃