آتش عشق و تب فراق
✅آتش عشق و تب فراق
جناب آقای دکتر اسدی گرمارودی نقل کردند: مرحوم حجة الاسلام و المسلمین حاج سید حسین شجاعی برایم تعریف کردند:
در ایامی که در نجف اشرف ساکن بودم، گاهی به کربلا مشرف می شدم. در همان ایام حضرت آقای شیخ جعفراقا مجتهدی هم در نجف ساکن بودند و گاهی شب های جمعه با پای پیاده به کربلا مشرف می شدند.
یک شب جمعه ای در معیت ایشان با پای پیاده از نجف به قصد زیارت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام راهی کربلا شدیم. در بین راه به استراحت گاهی رسیدیم و جهت استراحت توقف نمودیم، همین که نشستیم، حضرت آقای مجتهدی با آن حال عجیبشان شروع به خواندن این غزل نمودند:
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را
شکر فروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را
غرور حسن اجازت مگر نداد ای گل
که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را
به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
به یاد دار محبان باد پیما را
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
در آسمان نه عجب گر به گفته ی حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
آن شب جناب مجتهدی به قدری جانخراش و جانسوز گریه کردند که داشتند تلف می شدند!
من هم تصمیم گرفتم دست ایشان را بگیرم تا کمی آرام شوند اما همین که دستانم با دست ایشان برخورد کرد، گویا قطعه ای آتش را لمس کردم و دستانم به شدت سوخت!! فریاد زدم: سوختم، سوختم، آقاجان بدن شما چیست؟ چرا این گونه است؟! ایشان هم در همان حال و شدت گریه فرمودند:
《سال هاست که در عشق مولا می سوزیم》.
دلبر دلم به غمزه ی جادوی خود ربود
در های درد بر رخم از هجر خود گشود
دست طبیب سوخت چو دست مرا گرفت
دیشب تب فراق من از حد گذشته بود
?لاله ای از ملکوت جلد دوم
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
در هر حال باید برای تعجیل در امر فرج و رفع نگرانیها و گرفتاریها و نجات و اصلاح حال مؤمنین، بگوییم: «أَللهُم اکشِفْ هذِهِ الْغُمةَ عَنْ هذِهِ الأُمةِ بِظُهُورِهِ؛ خداوندا، با ظهور حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجهالشریف این ناراحتی را از این امت برطرف نما».
زیرا واقعاً از ظلم و ستم و بلا و فشاری که بر سر اسلام و مسلمین بهخصوص اهل ایمان وارد میآید، کارد به استخوان رسیده است.
? در محضر بهجت، ج۲، ص۴۰۴
#اطاعت_از_فرامین_حضرت_ظرفیت_میخواهد!
#اطاعت_از_فرامین_حضرت_ظرفیت_میخواهد!
آقا محمد باقر بهبهانی فرمودند:
« اوایلی که به کربلای معلی وارد شدم، روی منبر مردم را موعظه می کردم. روزی حدیث شریفی که در کتاب خرائج راوندی نقل شده است لابلای صحبت ها بر زبانم جاری شد مضمون حدیث این است که زیاد نگویید چرا حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور نمی کنند چون شما طاقت معاشرت با ایشان را ندارید؛ زیرا لباس حضرت خشن و درشت و خوراک ایشان نان جو است و بعد هم گفتم از الطاف الهی نسبت به ما، غیبت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ زیرا ما طاقت اطاعت ایشان را نداریم.
اهل مجلس به یکدیگر نگاهی کرده و شروع به نجوا کردند و می گفتند:
این مرد راضی نیست که آن حضرت ظهور کند، تا مبادا ریاست از دستش برود. و بحدی زمزمه در بین مردم افتاد که من ترسیدم؛ لذا با سرعت از منبر فرود آمده به خانه رفتم و در را بستم.
بعد از ساعتی درب خانه را زدند. پشت در آمدم و گفتم: کیستی؟
گفت: فلانی که سجاده بردار تو هستم، در را گشودم، او سجاده را از همان جا به حیاط خانه پرت کرد و گفت: ای مرتد، سجاده ات را بردار؛ در این مدت بی خود به تو اقتدا کردیم و عبادات خود را باطل انجام دادیم.
من سجاده را برداشتم او هم رفت و از ترسی که داشتم در را محکم بستم و متحیر نشستم. پاسی از شب گذشت ناگاه صدای در منزل بلند شد.
من با وحشت هر چه تمامتر پشت در رفتم و گفتم: کیستی؟ دیدم همان سجاده بردار است که با معذرت خواهی و اظهار عجز و بیچارگی آمده است و مرا قسمهای غلیظ می دهد که در را باز کنم؛ اما من از ترس در را باز نمی کردم.
آن قدر قسم خورد و اظهار عجز نمود، که به راستی و صداقتش یقین کردم، و در را گشودم ناگاه خود را بر پاهای من انداخت و آنها را می بوسید. به او گفتم: ای مسلمان، آن سجاده آوردن و مرتد گفتن تو به من چه بود و این پا بوسیدنت چه؟
گفت: مرا سرزنش نکن. وقتی از نزد شما رفتم و نماز مغرب و عشا را بجا آوردم و خوابیدم، در عالم رؤیا دیدم که حضرت صاحب الزمان علیه السلام ظهور فرموده اند. خدمت ایشان مشرف شدم. حضرت به من فرمودند:
« فلانی عبای تو از اموال فلان شخص است و تو ندانسته آن را از دیگری گرفته ای حال باید آن را به صاحبش بدهی. »
من هم عبا را به صاحب اصلی اش دادم. سپس فرمودند:
« قبایت نیز مربوط به فلان شخص است و تو آن را از دیگری خریده ای باید این را هم به صاحب اولش برگردانی. »
همچنین تا تمام لباسهایم را دستور دادند که به مردم بدهم بعد نوبت به خانه و ظروف و فرشها و چهارپایان و زمینها و سایر چیزها رسید و برای هر یک مالکی معین کرده و به او رد نمودند. سپس فرمودند:
« همسری که داری خواهر رضاعی تو است و تو ندانسته با او ازدواج کرده ای باید او را هم به خانواده اش رد کنی. »
این کار را هم کردم. من پسری به نام علی دارم ناگاه در آن اثنا همان جا پیدا شد و همین که نظر حضرت بر او افتاد فرمودند:
« این پسر هم از این زن متولد شده است؛ لذا فرزندِ حرام است. این شمشیر را بردار و گردنش را بزن. »
در این جا من غضبناک شدم و گفتم: به خدا قسم که تو سید نیستی و از ذریه پیغمبر نمی باشی چه رسد به این که صاحب الزمان باشی. همین که این سخن را گفتم از خواب بیدار شدم و فهمیدم که ما طاقت اطاعت و فرمان برداری از آن حضرت را نداریم و صدق فرمایش جنابعالی بر من معلوم شد و از عمل خود نادم و از گفته خود پشیمانم. مرا عفو بفرمایید. »
اضطرار فرج
⭕️اضطرار فرج??
?امام زمان(علیه السلام): اگر در شما دو صفت «وفاداری و همدلی» باشد، با عجله ظهور می کنم.
?غیبت امام زمان(علیه السلام) برخلاف تصور ما، خواسته ی خدا نیست، بلکه تصمیمی است که مردم ایجاد کردند و خدا به دنبال همان تصمیم که ناشی از روحیه ی مردم است، امرِ غیبت را استمرار داده است؛ و گرنه خود حضرت فرمود: اگر در شما دو صفت وفاداری (به اهل بیت علیه السلام) و همدلی (بامومنان) باشد، من با عجله ظهور می کنم.
?ما هنوز نسبت به صاحب و اماممان وفادار نبوده و دلتنگش نیستیم؛ غیبت، اضطرار، آوارگی و طرد شدگی او دل ما را نمی آزارد و اشکی از ما جاری نمی کند؛ برای برطرف کردن موانع ظهور حضرت، با هم همدل نیستیم.
⭕️این منکری است که خود جامعه ی شیعی ایجاد کرده و باید برطرف شود.
❇️بزرگترین امر به معروف، و بزرگترین نهی از منکر، امر به برطرف کردن موانع ظهور، و نهی از ایجاد موانع ظهور است.
?بزرگترین و حیاتی ترین نیاز ما در بخش فوق عقلانی مان به عنوان یک انسان، ارتباط با غیب، امام زمان(علیه السلام)، ملائکة الله، صمیمیت، دوستی و محبت خداوند است. دعا برای ظهور راهی است که ما را با غیب و امام زمان مان مرتبط می سازد.
❓چرا بزرگترین دعای شب های قدر ما «اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن» است؟ چرا توصیه شده که از اول تا آخر شب قدر این دعا را بخوانید؟ این که گفته می شود «قرآن نخوانید، ابوحمزه نخوانید، جوشن کبیر نخوانید؛ بلکه مهمترین دعایتان دعای فرج باشد، معنایش این نیست که دست از قرآن بردارید، بلکه منظور، توسل به قرآن ناطق و وجود مبارک امام زمان(علیه السلام) است که بدون «او»، قرآن بی ارزش می شود.
#استاد_شجاعی
#اضطرار_فرج
#موانع_ظهور
??????
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
طریقه ای برای حضور قلب در نماز
⬅️آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی
✅طریقه ای برای حضور قلب در نماز
کسی که بخواهد در نماز، حضور قلب داشته باشد [راهی که ] بسیار مؤثر است آن است که معنای هر فعل و قولی را قبل از اشتغال به آن، در خاطرش آورد
مثلاً در هنگام قرائت، ابتدا بسم الله الرحمن الرحیم را از دل بگذراند، سپس آن را بر زبان آورد، بعد معنای الحمد لله رب العالمین را به خاطر آورد، پس آن را قرائت کند، همینطور آیه، آیه تا آخر آن.
و باز هنگامی که می خواهد دست هایش را برای رکوع بلند کند، اول معنای این عمل را به خاطر آورد و بعد انجام دهد، سپس معنای رکوع را به خاطر آورد، بعد به رکوع برود و همین طور تا آخر نماز
?چهارصد وچهل کلمه درسلوک الی الله
❌شش دُنگ حواسمون رو جمع کنیم❌
?خدا میبیند، ملائکه مینویسند?
اگر به فرزندانِ خود ????
❌ به جای گفتنِ:
“دیوار موش ? داره، موش هم گوش ? داره…”
✅ بگوییم:
“خدا میبیند، و ملائکه در حال نوشتن ✍️ هستند…”
? نسلی از ما متولد خواهد شد، که به
جای مراقبتِ مردم، مراقبتِ خدا و ملائکه را در نظر دارد!
✨✨✨✨✨
❌شش دُنگ حواسمون رو جمع کنیم❌
⚠️ ملائکه مشغول نوشتن هستند..
? و خدا درحالِ دیدن…?️
? لقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ (۱۶) وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ، إِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ (۱۷) مَّا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ (۱۸)
? ما انسان را آفریدیم، و وسوسههای نفس او را میدانیم،
? و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
? به خاطر بیاورید هنگامی را که، دو فرشته راست و چپ که ملازم انسانند، اعمالِ او را دریافت میدارند، و ثبت میکنند.
? انسان هیچ سخنی را بر زبان نمیآورد، مگر این که، فرشتهای مراقب و آماده برای ثبتِ آن، نزد او حاضر است!
?سوره ق، آیات ۱۶ تا ۱۸?
#تربیت_فرزند
#لحظه_ای_با_قرآن