•⇦چه کسانی بر گردن خدا حق دارند⁉️
?•⇦چه کسانی بر گردن خدا
حق دارند⁉️
✍?وقتی خداوند متعال در قیامت اعلام میکند:
هر کسی که بر گردن من حق دارد، بلند شود.
❗️همه تعجب میکنند.
???از سوی خدا خطاب میآید:
هر کسی هنگام نزاع از خود بخشش نشان داده، تا مسأله اصلاح شود، بر گردن من حقی دارد.
?قرآن میفرماید:?
فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ (سوره شوری، آیه ۴۰)
???خدا میفرماید:
“اجرت بر من است”
✍?انسان باید خیلی کوچک باشد، که این مدال و این جایگاه را رها کرده و بگوید: نه، من نمیبخشم،
من میخواهم دلم را خنک کنم!!
⛔️این عمل بسیار ناپسند است…
برای برآمدن حاجت دنیایی و آخرتی سه چیز را توصیه می فرمود :
?آیت الله کشمیری (ره) برای برآمدن حاجت دنیایی و آخرتی سه چیز را توصیه می فرمود :
1⃣ ذکر استغفار
2⃣ ذکر صلوات
3⃣ صدقه دادن
? نسخه های شفا بخش ، ص ۹۸
برای برآمدن حاجت دنیایی و آخرتی سه چیز را توصیه می فرمود :
?آیت الله کشمیری (ره) برای برآمدن حاجت دنیایی و آخرتی سه چیز را توصیه می فرمود :
1⃣ ذکر استغفار
2⃣ ذکر صلوات
3⃣ صدقه دادن
? نسخه های شفا بخش ، ص ۹۸
داستان
?داستان
هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند. هر دو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند.
پسرک پرسید: «ببخشین خانم! شما کاغذ باطله دارین؟»
کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها کمک کنم. مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آنها افتاد که توى دمپایى هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود. گفتم: «بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.»
آنها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهایشان را گرم کنند. بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آنها دادم و مشغول کار خودم شدم. زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد. بعد پرسید: «ببخشین خانم! شما پولدارین؟»
نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه… نه!»
دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى آن گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبکى اش به هم مى خوره.»
آنها در حالى که بسته هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند. فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آنها دقت کردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه اینها به هم مى آمدند. صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه مان را مرتب کردم. لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم. مى خواهم همیشه آنها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم. دلم می خواد برای فردایی بهتر تلاش کنم.
#مردان_بی_ادّعا
بعدشما #اخلاصمان بہ اختلاس رفت!
ایمانمان رنگ باخت!
محبت هاو بردبارے هاتمام شد!
صفاوسادگے در رنگ دنیا رنگ
باخت!
وقتی از رنگ #جبهہ فاصلہ گرفتیم!
حنایمان رنگے ندارد
#مردان_بی_ادّعا
#نیمایوشیج
چایت را بنوش و نگران فردا نباش
از گندم زار من و تو مشتی کاه می ماند
برای بادها . . . !
#نیمایوشیج
امروز 21 آبان ماه زادروز علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج، پدر شعر نوی فارسی است.
روحش شاد و یادش گرامی?