#پندانه
#پندانه
✍️ مهم نيست چه مشکلاتی داری؛
اميد راهش را از لابهلای كوچکترين روزنهها پيدا میکند.
به خاطر همه لحظاتی که آسایش نداشتی استغفار کن!
🌼به خاطر همه لحظاتی که آسایش نداشتی استغفار کن!
✍️استاد علیرضا پناهیان: راحتطلبی یک امر غریزی است که میتواند تورم پیدا کند، سرطانی شود و انسان را به سقوط بکشاند، لذا باید راحتطلبی خودمان را کنترل کنیم. کنترل و مدیریت راحتطلبی به معنای از بینبردنِ همه راحتیها نیست، اتفاقاً ما شرعاً موظفیم برخی از راحتیها و آسودگیها را برای خودمان فراهم کنیم.
دین برای رسیدن به آسودگی و راحتیِ خوب، راهکار ارائه میکند و مهارتهای لذتبردن از زندگی را به ما یاد میدهد. آسودهبودن و راحتیِ ممدوح، باعث میشود که انسان حتی در اوج گرفتاریها هم آرامش داشته باشد و این یکی از شاخصهای زندگی سالم است.
بسیاری از ناآرامیها برای انسان موجب گناه میشود. بعضی از ناآرامیها هم خودش گناه است و باید از آن استغفار کرد. بگو: «خدایا من به خاطر همه لحظههایی که آسایش نداشتم استغفار میکنم» مهمترین فایده آسودگی چیست؟ بالندگی فکر و اندیشه انسان است. امام صادق (ع) میفرماید: آنچه موجب فکر و اندیشه بالنده میشود، آسودگی و آرامش است.
#پندانه
#پندانه
✍️ اشتباهکردن ایرادی نداره، عذرخواهینکردن ایراد داره
تا سوار تاكسی شدم، راننده گفت:
تو كه سواد نداری، چرا مینويسی، تو روزنامه هم چاپ میكنی؟
گفتم:
شما از كجا میدونين من بیسوادم؟
گفت:
اين چی بود هفته پيش نوشته بودی؟
گفتم:
چی نوشتم؟
راننده تاكسی گفت:
شعر صائب رو غلط نوشته بودی. اصل شعر اينه؛ يک عمر میتوان سخن از زلف يار گفت/در بند اين نباش كه مضمون نمانده است. ولی تو به جای «مضمون» نوشته بودی «موضوع».
به مسافرهای تاکسی نگاه كردم. يک آقای حدودا ۶۰ساله، يک خانم حدودا ۳۰ساله و پسر جوانی كه به نظر دانشجو میرسيد توی تاكسی بودند و هر سه داشتند به من بیسواد نگاه میكردند. حس خوبی نبود. خواستم از زير بار اين نگاههای سرزنشبار بيرون بيايم.
گفتم:
بله، تو خيلی از نسخهها مضمونه ولی تو بعضی از نسخهها هم موضوع ثبت شده.
مرد ۶۰ساله گفت:
تو هيچ نسخهای از ديوانهای صائب موضوع نيومده.
گفتم:
مگه شما همه نسخهها رو خوندين؟
مرد گفت:
بله.
گفتم:
مگه میشه؟ شما چهكارهايد؟
مرد گفت:
استاد دانشگاه، رشته ادبيات فارسی.
با خودم فكر كردم چرا بايد سوار تاكسیای شوم كه رانندهاش صائبخوان باشد و مسافرش استاد ادبيات فارسی دانشگاه، آن هم دقيقا روزی كه هفته قبلش شعری از صائب را اشتباه نوشته بودم.
چارهای نبود. گفتم:
ببخشيد، اشتباه كردم.
راننده خنديد و گفت:
اين شد. همه اشتباه میكنن، اشكالی هم نداره، به شرطی كه بعدش معذرت بخوان.
با خودم فكر كردم كاش برای بقيه اشتباهات زندگیام هم معذرت خواسته بودم. ولی ديدم خيلی وقتها حتی نفهميدم كه اشتباه كردهام. مثل همين هفته قبل و کسی هم نبود كه بگويد اشتباه كردهام.
امام على عليه السلام:
✍️امام على عليه السلام:
أشَدُّ النّاسِ نَدامَةً و أكثَرُهُم مَلامَةً: العَجِلُ النَّزِقُ الّذي لا يُدرِكُهُ عَقلُهُ إلاّ بَعدَ فَوتِ أمرِهِ
سخت ترين پشيمانى و بيشترين سرزنش دامنگير كسى مى شود كه شتابكار و بى فكر است و وقتى كار از كار گذشت تازه به سر عقل مى آيد
📚 غررالحكم حدیث3308
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
✍️آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
کسی که حمام رفته و لباس تمیز پوشیده است ، همین که یک سیاهی روی صورت یا لباسش بنشیند می فهمد ، ولی کسی که مثلا در مکانیکی کارکرده و سیاه شده ، هرقدر هم خاک بخورد متوجه نمی شود. گناه هم همین طور است.
کسی که تزکیه کرده و خودش را تمیز کرده می فهمد که یک گناه چه قدر اثر دارد ولی کسی که غرق گناه است ، هرچقدر که گناه کند ککش هم نمی گزد.
الفبای حقکشی
✨﷽✨
#پندانه
🔴 الفبای حقکشی
✍️خانم “الف” به بانک میرود و نوبت میگیرد، شمارهاش 135 است. همانجا دوستش را میبیند که سه ساعت زودتر از او آمده و دو شماره در دستش دارد. یکی 24 و یکی 25. شماره 25 را از او میگیرد و کارش را زودتر از 110 نفر دیگر انجام میدهد و خوشحال بانک را ترک میکند.
آقای “ب” راننده تاکسی است. هر روز دقایقی را فریاد میزند تا مسافرانش تکمیل شده و حرکت کند. امروز باران شدیدی میآمد. آقای “ب” کسی را سوار نمیکرد و میگفت که فقط دربست میرود.
خانم “پ” پنجره را باز میکند و زیرسفرهای را داخل کوچه میتکاند.
آقای “ت” در اتوبان میبیند که همه ماشینها در ترافیک سنگینی هستند. وارد شانه خاکی میشود و از چند صد نفر جلو میزند و بعد به داخل صف ماشینها میآید.
خانم “ث” فروشنده است. کیفی میفروشد با قیمت 20 هزار تومان. توریستی از همهجا بیخبر میآید که کیف را بخرد. قیمت را میپرسد، در جواب میشنود: 60 هزار تومان.
آقای “ج” کارمند است. در ساعتی که اوج کار است و مراجعین صف کشیدهاند، در اتاقش را بسته، چایی میریزد و مینشیند کنار همکارش هرهر میخندد.
یک لحظه با خودتان روراست باشید و بپذیرید که همه ما به اندازه “توانمان” متجاوزیم و دیکتاتور و ضایعکننده حق دیگران.
▫️حالا شما بیا و این عده از مردمی که تجاوز به حق دیگری را هر روز و هر روز تمرین میکنند، بگذار بهعنوان مسئول یک کشور.
▫️سوءاستفاده از قدرت و دیگر کارها، طبیعیترین نتیجه ممکن خواهد بود.
▫️مسئولین از هوا نازل نشدهاند.